نوشته های یک قلم

نارنجکی برای تمام فصول

نوشته های یک قلم

نارنجکی برای تمام فصول

پیوندهای روزانه

۱۰ مطلب در فروردين ۱۳۹۰ ثبت شده است

تاریخ فارس پر است از عجایبی که هر محقق  منصفی را به تعجب وا می دارد.

دوست عزیزم آقای علی جعفری در وبلاگ خود به نکاتی از کتاب خاطرات سید منیرالدین شیرازی اشاره کرد که موجبات تکذیب وتائید فراوان شده و تعجب بسیرای را در استان و کشور بر انگیخت  در حالی که این منابع موجود و دراختیار همگان بود اما تنها پس از درج در وبلاگ دوستان ما بود که تکذیبیه ها صادر شد و حتی برخی تا انجا پیش رفتت که مشاعر سید منیر الدین حسنی الهاشمی را هدف قرار داد تا صحت سخنانش را بی اعتبار نشان دهد اما غافل از انکه چاپ این کتب توسط یکی از مراکز معتبر اسنادی کشور ( مرکز اسناد انقلاب اسلامی ) دیگر  هر نوع تکذیت یعنی دهن کجی به ایشان .

اگر چه که کتاب خاطرات سید منیر الدین پس از چاپ اول بزودی کمیاب شد و دیگر تجدید چاپ نشد اما بدست اوردن و مطالعه ان ارزش وقوف به اسرار فارس معاصر و به تبع آن فارس امروز را دارد .

بررسی ریشه های تاریخی چهره های سیاسی در فارس می تواند روشن گر بسیاری از حوادث عصر معاصر باشد . چرا که تا همین چند سال پیش به بهانه های مختلف از طریق ادارات دولتی و نهادهای قانونی این مملکت با خرج بیت المال برای برخی ازآنها چون فرد مورد بحث مان بزرگداشت و همایش گرفته میشد.

اگر چه که بعد از درج  مطلب جمع اوری شده از کتب مختلف که حاصل مطالعه شبانه روزی و جستجو های کتاب به کتاب و مورد به مورد  و  شاید تا حدودی غیر منسجم است  می دانم که حجم عظیمی از توهین ها و تهدید ها و بی اخلاقی ها  به سمتم روانه خواهد شد اما وظیفه میدانم شجاعانه حقایق مندرج در کتب مختلف که تا کنون از دیدها مخفی مانده بوده و عموم مردم از آن اطلاع نداشتند را به اطلاع عموم برسانم .

برای دوستانی که اهل تحقیق هستند عرض میکنم که نوع واکنشهای به این مطلب روشنگر روباط پنهان پیدایی است که اهالی تحقیق وبررسی میتوانند آنرا بخوبی دنبال کنند نمازی چهره مرموزی است که کانونهایی در سالهای پس از انقلاب سعی فراوان کردند که وی را فردی مومن و خیر نشان دهد حال انکه واقعیت چیز دیگری بود .

جستاری در سوابق فردی  محمد نمازی


نفر اول از چپ محمد نمازی در کسوت ماسونی -کتاب فراموشخانه درایران نوشته اسماعیل راعین


نوشته رکن‌زاده آدمیت درباره نمازی ها همیشه مملو از تعاریف و ستایش هاست ولی حتی در این شرح حال نیز بر تجارت تریاک به عنوان منشاء اصلی ثروت انبوه خاندان نمازی تأکید شده.

آقای حاج محمد نمازی فرزند مرحوم حاج محمّدحسن: کریمی بلند همت وطن دوست است. از شیراز به کشور اتازونی امریکا رفته است و در آن‌جا به تجارت پرداخته و سرمایه و ثروت کافی بهم رسانیده و چون خود را مستغنی دیده است (برخلاف دون همتان) به خیال خدمت به همشهریان افتاده و مخارج لوله‌کشی آب شیراز و تأسیس بیمارستان عالی نمازی را به عهده گرفته است...»[1]

 پیوند خاندان نمازی، و خاندان‌های خویشاوند افنان و خلیلی، با تجارت جهانی تریاک در سده نوزدهم میلادی، چنان شهره بود که مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین سید منیرالدین حسینی‌الهاشمی، پسر ارشد آیت‌الله سید نورالدین شیرازی، نیز در خاطراتش بر آن تأکید کرده و نوشته است: حاج محمد نمازی «ظاهراً تاجر شماره یک تریاک بود و از همین راه به ثروت کلانی دست یافته بود.»[2]

نیکوکاری ادعایی حاج محمدحسن نمازی در زمان جنگ اوّل جهانی به‌کلی نادرست است و درج آن در کتاب مرحوم رکن‌زاده آدمیت به دلیل محذورات شخصی نویسنده، به‌رغم آزادگی وی، بوده است و وقاحت حیرت‌انگیز امثال نمازی‌ها در معکوس نمایاندن بدیهی‌ترین امور و رویدادها. از این محذورات در کتاب مرحوم مهدی بامداد نیز می‌توان دید. در سال‌های جنگ جهانی اوّل، چنان‌که دکتر محمدتقی مجد در پژوهش ارجمند خود به‌طور مستند نشان داده، بریتانیا از طریق ایجاد «قحطی مصنوعی» سیاست نسل‌کشی ایرانیان را در پیش گرفت. دکتر مجد، به درستی، این اقدام را «بزرگ‌ترین نسل‌کشی سده بیستم میلادی» خوانده است که به نابودی میلیون‌ها نفر از مردم ایران، حدود یک سوّم جمعیت کشور، انجامید.[3] رکن‌زاده آدمیت نیز بر سازمان یافتگی این قحطی تأکید کرده و نوشته است:

«جنگ بین‌الملل اوّل آغاز شد و دولت انگلیس بوشهر را تصرف کرد و آمد و شد کشتی‌های بازرگانی و جنگی را تحت‌نظر گرفت و برای ایجاد قحطی مصنوعی و فشار به مردم ایران عموماً و اهالی فارس و تنگستانیان (که با آن دولت می‌جنگیدند) خصوصاً از ورود برنج و گندم و سایر حبوب از هندوستان جلوگیری کرد

سلوک خاندان‌هایی چون نمازی کمک به قحطی‌زدگان نبود، بهره‌گیری از حادثه برای کسب سودهای کلان بود. در سال‌های جنگ اوّل جهانی محمد نمازی، پسر حاج محمدحسن، در شراکت با ملا آقا جان کلیمی، نیای خاندان کهن صدق، «رَشَن دار» (پیمانکار) قشون بریتانیا در جنوب ایران و مأمور خرید غلات برای آنان بود.[4] به عبارت دیگر، ارتش بریتانیا حتی آذوقه خود را، از طریق واسطه‌هایی چون نمازی‌ها، از بازار داخلی ایران قحطی‌زده تأمینمی‌کرد.

حاج محمدحسن نمازی در سال 1274 ق. در شیراز به دنیا آمد. در جوانی در بندر هنگ‌کنگ مستقر شد و به یکی از تجار عمده تریاک ایران و عراق بدل گردید. در سال 1305 ش.، اندکی پس از استقرار حکومت پهلوی، به شیراز بازگشت و در سال 1314 ش. در این شهر در 78 سالگی درگذشت. حاج محمدحسن نمازی پدر حاج محمد نمازی است. برادر دیگر، حاج محمدحسین نمازی (متوفی 1326 ش. در شیراز)، نیز در هنگ‌کنگ تجارتخانه داشت. او پدر سناتور مهدی نمازی است. مهدی نمازی در دوران جنگ دوّم جهانی، در مشارکت با دو یهودی نامدار، مه‌یر عبدالله و کتّانه، یهودیان بغدادی، پیمانکاری ارتش ایالات متحده آمریکا را در ایران به دست داشت. زمانی که ارتش آمریکا ایران را تخلیه می‌کرد، نمازی و کتانه و مه‌یر عبدالله کلیه وسائل مستهلک ارتش آمریکا در ایران را، از قبیل صدها دستگاه اتومبیل‌ جیپ و کامیون و غیره، که عموماً استفاده نشده و کاملاً سالم بود، یک‌جا خریدند، آن را در زمین بزرگ متعلق به کتّانه، واقع در خیابان پهلوی (بالاتر از میدان ولی‌عصر کنونی)، انبار کردند و به‌تدریج با سود کلان فروختند.[5] مهدی نمازی در دوران متأخر پهلوی سناتور بود. مشارکت مهدی نمازی با پیمانکاران یهودی ارتش آمریکا در سال‌های جنگ دوّم تداوم عملکرد پسرعمویش، حاج محمد نمازی، در سال‌های جنگ اوّل است که چنان‌که گفتم به همراه ملا آقا جان کهن صدق پیمانکار ارتش بریتانیا در جنوب ایران بود.

حاج محمدحسن و حاج محمدحسین نمازی دارای دو کمپانی در بندر هنگ‌کنگ بودند که حداقل تا سال‌های پس از جنگ جهانی دوّم فعال بود. زمانی که در سال 1946/ 1325 شاپور ریپورتر، افسر اطلاعاتی بریتانیا، مأمور شد به عنوان افسر رابط اینتلیجنس سرویس با محمدرضا شاه پهلوی در ایران مستقر شود و عملیاتی را با نام رمز «بدامن» آغاز کند، از آدرس و معرفی‌نامه کمپانی نمازی هنگ‌کنگ استفاده می‌کرد. در آن زمان چارلز نیکلسون[6]مدیر عامل کمپانی م. نمازی بود و دفتر این کمپانی در هنگ‌کنگ در ساختمان معروف تجاری «پرنس» قرار داشت و دفتر حسین نمازی در سرای کاظمیه (خیابان ناصرخسرو تهران) بود. شاپور با حسین نمازی ارتباط مالی داشت و طبق اسناد بانکی موجود در سال‌های 1959-1960

حدود 104 هزار دلار به حساب وی واریز کرد. برخی نامه‌های شاپور نیز به آدرس کمپانی نمازی هنگ‌کنگ ارسال می‌شد.این اسناد ثابت می‌کند که کمپانی‌های نمازی‌ها از آغاز در پیوند با سرویس اطلاعاتی بریتانیا ایجاد شده و بخشی از صدها کمپانی پوششی این سرویس بوده‌اند.[7]

اسناد شاپور همچنین نشان می‌دهد که در سال‌های پایانی حکومت پهلوی، خانواده نمازی از دوستان صمیمی شاپور ریپورتر بودند و جزو حلقه‌ای که با افسران اطلاعاتی و وابستگان نظامی آمریکا و دلالان بزرگ اسلحه، مانند خانواده کشفی،[8] پیوند تنگاتنگ داشتند. برای مثال، الا، همسر یک سرهنگ آمریکایی، در نامه 18 فوریه 1969 از فلوریدا به آسیه، همسر شاپور در تهران، از حال شمسی راجی و فری کشفی و بلنی نمازی می‌پرسد یعنی صمیمی‌ترین دوستانش در این محفل زنانه؛[9]و بابی، همسر سرهنگ بیل پریم، در نامه 26 فوریه 1970 از بانکوک به آسیه در تهران از ارتباطات خود با خانواده نمازیدر خاوردور سخن می‌گوید و نیز سفر خانواده کشفی به بانکوک به جای خانواده ریپورتر در تعطیلات ژانویه.[10]

این حلقه‌ای است بلندپایه که از طریق خانواده‌های ریپورتر و کشفی با خانواده سه چهره نامدار سیاسی- اطلاعاتی جهان در سده بیستم میلادی، لرد ویکتور روچیلد[11] و لرد مارکوس سی‌یف[12] (رهبران برجسته صهیونیسم) و سِر دیک گلداسمیت وایت (رئیس نامدار سرویس اطلاعاتی بریتانیا)،[13] پیوند می‌خورد.

مئیر عزری، اوّلین سفیر غیررسمی اسرائیل در ایران، نیز در خاطراتش از پیوند نزدیک خاندان نمازی با سپهبد دکتر عبدالکریم ایادی، پزشک مخصوص شاه و از گردانندگان فرقه بهائیت در ایران، و برخی شخصیت‌های اسرائیلی سخن گفته است. عزری می‌نویسد:

«روزی در میانه های سال 1962، نخست وزیر علم در دیداری با تدی کولک شهردار اورشلیم در تهران پیشنهاد او را پذیرفت و مهدی شیبانی را به سرپرستی دستگاه جهانگردی کشور برگزید. همسر شیبانی [مهین نمازی] دختر سناتور نمازی از دوستان نزدیک ایادی بود.»[14]

نامدارترین چهره خاندان نمازی در دوران پهلوی حاج محمد نمازی است که مانند اسلافش تلاش فراوان کرد تا به نیکنامی شهره شود. مهدی بامداد، که به‌ویژه در جلد ششم کتابش به سان رکن‌زاده آدمیت متأثر از برخی محذورات بود، او را چنین توصیف کرده است:

«حاج ‌محمد نمازی فرزند حاج محمدحسن نمازی در سال 1275 خورشیدی در شیراز زاده شد. نامبرده از متمولین و از مردان خیّر و نیکوکار بود. از آثار خیریه او سازمان لوله‌کشی آب شیراز، بیمارستان پانصد تختخوابی نمازی در شیراز، آموزشگاه عالی پرستاری نمازی و سازمان خیریه بنیاد ایران می‌باشد که به‌وسیله و هزینه شخصی آن مرحوم تأسیس شده است و ای کاش که سایر ثروتمندان ایران نیز به وی تأسی کرده و از خود آثاری مانند او به‌جای گذارند. نامبرده در [30] فروردین ماه سال 1351 خورشیدی در شیراز در بیمارستان نمازی، که خود آن مرحوم آن را تأسیس کرده بود، در سن 76 سالگی درگذشت.»[15]

با مُداقه در منابع تاریخی، به‌دور از پرده‌پوشی‌ها و محذورات اخلاقی، تصویری دیگر از چهره حاج محمد نمازی، و پدرش حاج محمدحسن، به دست می‌آید. در این تصویر، محمد نمازی را از دسیسه‌گران بزرگ مالی و دلال کمپانی‌های مُعظم نفتی، به‌ویژه رویال داچ شل، و شریک با کانونی می‌شناسیم که خاندان‌های شیف و مورگان و هریمن و دالس و بوش از اعضای نامدار آن به‌شمار می‌روند،[16] امروزه نئوکان‌ها (نومحافظه‌کاران) پرچمدار فکری ایشان‌اند و تا به امروز سکان سیاست‌گذاری آمریکایی در قبال ایران را به‌دست دارند.

حاج محمد نمازی بخش عمده عمرش را در ایالات متحده آمریکا سپری کرد و در این سال‌ها، به دلیل بذل و بخشش‌های کلان، متولی غیررسمی سفارت ایران در واشنگتن به‌شمار می‌رفت. باقر پیرنیا، استاندار فارس در اوائل سال‌های 1340 که چهره‌ای کم و بیش خوش‌نام است، در خاطراتش می‌نویسد: محمد نمازی وابسته افتخاری سفارت ایران در واشنگتن بود بدون دریافت حقوق.

«نمازی که از ثروتمندان بنام ایران شمرده می‌شد، سالیان دراز در چین و آمریکا به تجارت مشغول بود و این پست را تنها به ملاحظه مصلحت‌های اقتصادی و مالی خود و سودهای دیگری که یک مأمور سیاسی از آن برخوردار است دست و پا کرده بود.»[17]



1.  رکن‌زاده آدمیت، دانشمندان و سخن‌سرایان فارس، ج 2، صص 406-408.

2.  خاطرات حجت‌الاسلام والمسلمین سید منیرالدین حسینی شیرازی، ص 110.

3.  Mohammad Gholi Majd, The Great Famine and Genocide in Persia, 1917-1919, University Press of America, 2003.

محمدقلی مجد، قحطی بزرگ، ترجمه محمد کریمی، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، چاپ اوّل، 1387.

4.  نقش محمد نمازی و ملا آقا جان کهن صدق در جنگ اوّل جهانی به عنوان پیمانکار ارتش بریتانیا را نخستین بار مرحوم نصرالله خان حسن‌آقایی، از خوانین کشکولی و از معمرین کاملاً مطلع محلی مطرح کرد . بعدها از طرق دیگر هم تائید شد .

5.  گفتگو با یکی از دوستان مهدی نمازی که در معامله فوق سهیم بود.

6.  CharlesD.Nickolson

7.  در 31 مارس 1946 کارت عضویت افتخاری شاپور در انستیتوی انگلیسی- ایرانی (تهران) صادر شد. شاپور در پشت این کارت نام و آدرس دو نفر را نوشته است: و . (مرکز اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند شماره 2-77- 129 الف) شاپور بعدها با حسین نمازی رابطه نزدیک داشت. در مجموعه اسناد شاپور ریپورتر، چهار رسید بانکی وجود دارد که نشان می‌دهد شاپور طی سال‌های 1959-1960 حدود 104 هزار دلار به حساب حسین نمازی واریز کرده است. (همانجا، اسناد 1-6241-129 الف، 1-6242-129 الف، و سند 48833) در 9 ژوئن 1947 آقای دورو نامه‌ای برای شاپور به آدرس هنگ‌کنگ، ساختمان پرنس، کمپانی ح. نمازی می‌فرستد. او دریافت نامه‌ای را که شاپور از کلمبو (سیلان) ارسال داشته اطلاع می‌دهد. (همانجا، سند شماره 47601) در 25 ژوئن 1947 کمپانی م. نمازی هنگ‌کنگ گواهی‌نامه‌ای صادر می‌کند. در این سند، که به امضای چارلز نیکلسون، مدیرعامل کمپانی م. نمازی است، گواهی شده که آقای شاپور ریپورتر در چهارماه گذشته به‌عنوان مسئول مکاتبات و ترجمه در دفتر این تجارتخانه کار کرده و اکنون قصد بازگشت به ایران را دارد. (همان‌جا، سند شماره 1-625- 129 الف) این گواهی در زمانی صادر شده که یک روز از ورود شاپور به ایران می‌گذرد. برای آشنایی بیش‌تر بنگرید به:سایت عبدالله شهبازی، «سِر شاپور ریپورتر و کودتای 28 مرداد 1332».

8.  فری کشفی همسر عبدالمهدی کشفی است. عبدالمهدی کشفی، مدیر عامل شرکت «مهک» (Mahak) واقع در خیابان تخت‌جمشید (طالقانی)، از شرکای سِر شاپور ریپورتر بود و عضو محفل بسته و قدرتمند دلالان بزرگ اسلحه و نفت ایران در دوران متأخر پهلوی مانند ابوالفتح محوی و برادران لاوی و برادران هندوجا. کشفی دلال کمپانی نامدار مارکونی بود. عبدالمهدی کشفی فراماسون بود و در دوران دولت دکتر محمد مصدق در لژ پهلوی، به استادی محمد خلیل جواهری (یهودی بغدادی- شیرازی)، عضویت داشت. وی بعدها در لژ دانش عضو بود. شاپور و همسرش و کشفی و همسرش از نزدیک‌ترین دوستان لرد ویکتور روچیلد و لرد مارکوس سی‌یف بودند. فعالیت این شبکه دلالی پس از انقلاب، در پوشش‌های جدید، تداوم یافت. درباره فعالیت کمپانی برادران هندوجا در سال‌های پس از انقلاب بعداً سخن خواهم گفت.

9.  مرکز اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند شماره 2-2-2- 129- الف.

10.  همان‌جا، سند شماره 75-10-3-129- الف.

11.  Nathaniel Mayer Victor Rothschild, 3rd Baron Rothschild(1910–1990) 

درباره لرد ویکتور روچیلد، جایگاه بزرگ او در تاریخ سده بیستم و ارتباطات نزدیکش با محمدرضا شاه پهلوی و سِر شاپور ریپورتر در آثار متعدد خود، مانند ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (1369) و نظریه توطئه (1377) و کودتای بیست و هشت مرداد (1387)،سخن گفته‎ام. خاندان روچیلد را در پنج جلد منتشر شده زرسالاران (1377-1383) به تفصیل معرفی کرده‌ام و در مجلدات بعد وضع این خاندان را تا دوران کنونی می‌شناسانم.

12.  Marcus Joseph Sieff, Baron Sieff of Brimpton (1913–2001)

13.  Sir Dick Goldsmith White (1906–1993)

سر دیک وایت در سال‌های 1953-1956 رئیس کل سرویس امنیتی بریتانیا (ام. آی. 5) و در سال‌های 1956-1968 رئیس کل سرویس اطلاعاتی بریتانیا (ام. آی. 6) بود. او تنها افسر اطلاعاتی است که ریاست هر دو دو سرویس را به دست داشته است. پیتر رایت، سِر دیک وایت را «بزرگ‌ترین افسر ضدجاسوسی قرن بیستم» می‌خواند و گرانت او را «برجسته‌ترین افسر ضداطلاعاتی بریتانیا در دوران پس از جنگ جهانی دوّم».

پیتر رایت، شناسایی و شکار جاسوس، ترجمه محسن اشرفی، تهران: اطلاعات، 1367، ص 121.

R. G.Grant, MI5, MI6: Britain’s Security and Secret Intelligence Services, New York: Gallery Books, 1989, p. 111.

14.  مئیر عزری، یادنامه، کیست از شما از تمامی قوم او، ترجمه ابراهام حاخامی، اورشلیم: ۲۰۰۰ میلادی، ج 1، صص 332-333؛ ابراهیم انصاری، «بهائیان و اسرائیل»، فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره 17، تابستان 1386، ص 206.

15.  بامداد، شرح حال رجال ایران، ج 6، صص 203-204.

16.  ادوارد هریمن (1848-1909)، که دو پسرش آورل و رولاند (بانی) هریمن به‌عنوان حامیان و برکشندگان خاندان بوش در ساختار سیاسی ایالات متحده آمریکا شناخته می‌شوند، به یک خانواده صرّاف مهاجر از آلمان تعلق داشت و از نوجوانی در بازار بورس نیویورک مشغول بود. او از اوایل دهه 1880 میلادی با سرمایه یاکوب شیف، زرسالار نامدار یهودی و رئیس مجتمع مالی کوهن- لوئب، فعالیت گسترده‌ای را در زمینه احدات خطوط راه‌آهن آغاز کرد و  مدتی بعد ریاست کمپانی یونیون پاسیفیک را به‌دست گرفت. در آغاز سده بیستم، ادوارد هریمن «غول راه‌آهن» ایالات متحده به‌شمار می‎رفت. هریمن، علاوه بر یاکوب شیف، با لرد اینچکیپ نیز شراکت داشت. لرد اینچکیپ (سِر جیمز ماکای) از کارگزاران مستعمراتی بریتانیا در شبه ‌قاره هند و رئیس کمپانی کشتیرانی شبه‌جزیره و شرق (P&O) بود که بزرگ‌ترین شرکت کشتیرانی جهان به‌شمار می‌رفت. لرد اینچکیپ، در کنار اعضای خاندان‌های یهودی بغدادی ساسون و عزرا و کدوری و گبای و سایر تجار بزرگ تریاک سده نوزدهم، از بنیانگذاران بانک هنگ‌کنگ و شانگهای (HSBC) نیز بود.لرد اینچکیپ در سال‌های 1914-1915 عضو هیئت مدیره بانک شاهنشاهی ایران (بانک شاهی) بود و در سال 1914 از سوی سِر وینستون چرچیل به عنوان نماینده دولت بریتانیا در هیئت مدیره کمپانی نفت انگلیس و ایران منصوب شد.کمپانی کشتیرانی P&O و مجتمع عظیم بانکی HSBC در کنار کمپانی عظیم جردن ماتیسون به‌عنوان مهم‌ترین مؤسسات فعال در قاچاق تریاک سده نوزدهم شناخته می‌شوند. لرد اینچکیپ برای تأمین نیروی کار کمپانی‌های راه‌آهن ادوارد هریمن حدود 120 هزار نفر باربر چینی را به عنوان کارگر ساده به ایالات متحده آمریکا انتقال داد. دکتر جان کولمن، کارشناس بازنشسته سرویس اطلاعاتی بریتانیا در زمینه مواد مخدر، هدف از این اقدام را اشاعه مصرف مواد مخدر در آمریکا می‌داند و می‌نویسد: «در حالی‌که در آن زمان سیاهان آمریکایی از قدرت بدنی بیشتری برخوردار بودند و کارهای عضلانی را بهتر از معتادان چینی انجام می‌دادند، در کمال حیرت از ارجاع شغل به آن‌ها خودداری می‌شد. علت آن بود که تریاک در میان سیاهان آمریکایی بازار فروش نداشت و لرد اینچکیپ برای حمل و توزیع هزارها کیلو تریاک از چین، که از عهده سیاهان ساخته نبود، به باربران چینی نیاز مبرم داشت.»

John Coleman, Conspirators' Hierarchy: The Story of the Committee of 300, American West Publishers, 1992, p. 133.

طبق آمار دولت ایالات متحده آمریکا، حدود 115 هزار نفر از کارگران چینی فوق معتاد به تریاک بودند. هریمن به‌دلیل عملیات خلافکارانه‌اش مورد سوءظن دیوانعالی آمریکا قرار گرفت و در سال 1906 یک کمیسیون ویژه قضایی به بررسی وضع او پرداخت ولی نتوانست چیزی را ثابت کند و در گزارش خود تنها اعلام کرد که دسیسه‌های هریمن در بازارهای بورس برخلاف منافع عمومی است. به‌نوشته آمریکانا (1985)، افکار عمومی آمریکا ادوارد هریمن را به‌عنوان «نماد تمامی فساد و تباهی‌های کمپانی‌های بزرگ» می‌شناخت.در سده نوزدهم، کمپانی‌های P&O، جردن ماتیسون و بانک HSBC شبکه‌ای همبسته را تشکیل می‌دادند که بخش عمده فعالیت‌های مربوط به امور حمل و نقل دریایی و بانکی مرتبط با تجارت تریاک با شرق را در انحصار خود داشت. مرکز اولیه فعالیت این شبکه در بندر شانگهای بود که سپس به هنگ‌کنگ منتقل شد. جزیره برمودا نیز از دیرباز یکی از مراکز اصلی فعالیت این شبکه بود و لقب اشرافی لرد اینچکیپ بیانگر پیوند این خاندان با منطقه برمودا است. از سال 1990 مجتمع جردن ماتیسون دفتر مرکزی خود را از بندر هنگ‌کنگ به جزیره برمودا منتقل کرد و بانک HSBC نیز مرکز خود را در لندن قرار داد.

با مرگ ادوارد هریمن (1909)، پسر بزرگش، ویلیام آورل هریمن، به‌همراه برادرش- رولاند (بانی) هریمن، اداره ثروت عظیم موروثی پدر را به‌دست گرفت و در سال 1919 بانک خصوصی و. آ. هریمن و شرکا را تأسیس کرد که در سال 1931 به بانک برادران براون- هریمن تغییر نام داد. این مجتمع مالی به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین بانک‌های خصوصی جهان شناخته می‌شد. آورل هریمن عمری طولانی داشت: نود و پنج سال زیست و در سال1986 درگذشت. او بیش از پنجاه سال در حیات سیاسی ایالات متحده و جهان نقشی بسیار مؤثر ایفا نمود. در دوران جنگ سرد، در مقاطع حساس تاریخی مأموریت‎های مهم سیاسی و دیپلماتیک را به‌دست می‌گرفت و به‌عنوان متنفذترین «کارچاق‎کن بین‌المللی» سرّی‎ترین مذاکرات را به فرجام می‌رسانید. آورل هریمن به‌عنوان فرستاده ویژه رؤسای جمهور ایالات متحده، از روزولت تا کارتر، مأمور مذاکرت سرّی با چهار رهبر اتحاد شوروی پیشین (استالین، خروشچف، برژنف و آندروپوف) بود. هریمن نیز دوست صمیمی سِر وینستون چرچیل به‌شمار می‎رفت و از پیوندهای شخصی عمیق و گسترده با محافل سیاسی و مالی لندن برخوردار بود. مورخین او را به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین دسیسه‎گران مالی و سیاسی سده بیستم می‌شناسند که در کنار آلن دالس نقش اصلی را در مداخله نظامی آمریکا در ویتنام ایفا نمود.

آورل هریمن در جریان جنبش ملّی شدن صنعت نفت ایران نقش مرموز و پیچیده‌ای ایفا نمود که تاکنون مورد مطالعه جدّی قرار نگرفته است. او در تیر ماه 1330 ش./ ژوئیه 1951 م. به‌عنوان نماینده ترومن، رئیس‌جمهور آمریکا، برای حل اختلافات نفتی ایران و انگلیس تعیین شد و در جریان سفرهای خود به تهران و لندن با دکتر محمد مصدق و مقامات دولت کلمنت اتلی از حزب کارگر انگلستان و شرکت نفت انگلیس و ایران به مذاکره پرداخت. طبق بررسی نگارنده، هدف اصلی هریمن انتقال مالکیت پالایشگاه آبادان از شرکت نفت انگلیس به رویال داچ شل بود که به‌عنوان مهم‌ترین مرکز سرمایه‎گذاری‎ نفتی این شبکه شناخته می‌شود. در آن زمان، پالایشگاه آبادان به‌عنوان بزرگ‌ترین پالایشگاه جهان از جایگاهی منحصر‌به‌فرد در صنعت جهانی نفت برخوردار بود و ارزش مادی آن حدود 120 میلیون پوند تخمین زده می‌شد که برابر بود با هزینه احتمالی نوسازی و مدرن کردن صنعت زغال سنگ انگلستان. در ایالات متحده آمریکا، نقش میانجی‌گری دولت ایران و شرکت نفت انگلیس را گروهی از دسیسه‎گران نفتی- مالی وابسته به شبکه هریمن، به‌ویژه جرج مک‌گی (معاون و دوست اچسون وزیر خارجه)، به‌دست داشتند که به غارت مرده‎ریگ کمپانی دولتی نفت انگلیس (بریتیش پترولیوم بعدی) به‌سود بخش خصوصی (به‌ویژه رویال داچ شل) چشم دوخته بودند. در مذاکرات ایشان با مصدق مسئله انتقال پالایشگاه آبادان به رویال داچ شل به‌طور جدّی مطرح بود. به‌نظر می‌رسد زمانی‌که این تلاش به نتیجه نرسید ساقط کردن دولت مصدق در دستور کار کانون دسیسه‌گر فوق قرار گرفت. برای اطلاع بیش‌تر بنگرید به: «سیمای خانوادگی جرج کندی یانگ، طرّاح و فرمانده کودتای 28 مرداد 1332»، صص 29-35.

17.  باقر پیرنیا، گذر عمر: خاطرات سیاسی پیرنیا، تهران: انتشارات کویر، 1382، ص 106.

  • بنده خدا
جشن های دو هزار و پانصد ساله ای که محمد رضا شاه پهلوی برگزار کرد یکی از تبعیض امیز ترین اعمال رژیم ستم شاهی است که خاطره آن در اذهان ملت ایران فراموش نخواهد شد .

20 مهر 1350 با قرائت خطابه محمدرضا پهلوی در برابر مقبره کوروش هخامنشی در پاسارگاد، جشنهای 2500ساله شاهنشاهی آغاز شد. جشنهای 2500ساله شاهنشاهی که با هدف بزرگداشت 25 قرن حکومت پادشاهی در ایران ترتیب یافت بیش از سیصد میلیون دلار هزینه دربر داشت‌.

این جشن درحالی با خرج های میلیون دلاری از خزانه ملی انجام میشد که بسیاری از مردم ایران در زاغه ها و حاشیه شهرها با وضعیت فلاکت باری روزگار سپری می کردند .

بازسازی چند میلیون دلاری رژه سپاهیان هخامنشی

در این جشنها که نمایندگانی از تمام کشورها (۱۶۵ نفر ) دعوت شده بودند شاه سعی داشت تا با خرج هزینه های هنگفت و مانور اشرافیت و تجمل سلسله شاهنشاهی خود را  با شبیه سازی  حکومت ۲۵۰۰ ساله هخامنشیان و سیطره حکومت گسترده آنها در جهان  به رخ روسای دیگر کشورها بکشد از این رو در محل روبروی تخت جمشید  محل چادرهای شاه محل برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله و تخت جمشید در بالای تصویر زمین گسترده ای  را اختصاص به ساخت زمین بزرگ محل جشنها دادند چادرهایی نیز در این محل طراحی وساخته شد که هر کدام از انها محل سکونت نمایندگان کشوری بود  این چادرها به شکل ستاره ۵ پر طوری طراحی شدند که چادر شاه و خانواده اش  که از نظر اندازه چندین برابر دیگر چادرها بود در راس و بالای انها قرار گرفته بود تا نشان از شوکت و عظمت سلسله پهلوی باشد .

عقده خودنمایی شاه آنچنان بود که برای مسحور کردن نمایندگان ملل در جشن ها چادر هر ملتی بنا بر ذائقه و طبع آن کشور نماچینی و مجهز میشد  .

همچنین استفاده از طلای خالص در این چادرها و امکانات درون انها تا انجا بود که حتی در پوش توالتهای فرنگی نیز از جنس طلا ساخته شده بود .

محل برگزاری جشن ها مجهز به فرودگاه  هواپیما و محل فرود هلی کوپتر بود .

همچنین غذاهای  و مشروبات الکلی مصرفی در جشن مستقیما از فرانسه به ایران آورده میشد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و برچیده شدن نظام ستم شاهی برخی از مردم مرودشت به محل برگزاری جشنها هجوم برده و به تخریب این آثار باز مانده از رژیم شاه می پردازند همچنین بنا بر محرومیت و احساس محق بودن در اموال خرج شده در چادرها بسیاری از اموال گران قیمت آنرا از محل خارج میکنند .

محل قرار گیری چادرهای جشنهای دوهزار وپانصد ساله  نسبت به تخت جمشید

پس از آن این محل به مخروبه ای تبدیل میشود که هر زمان زیر نظر یکی ازادارات دولت  قرارمیگیرد  تا از ان استفاده کنند .

همچنین در طی این سی سال به مرور آثار بجای مانده از ان سیر تخریبی خود را طی میکنند تا امروز که از آن همه  امکانات و تجهیزات  فقط زمین اماده شده جشنها باقی مانده  ، عدم رسیدگی به چادرها و بلا استفاده ماندن انها  باعث شده بمرور دیگر چیزی از آن آثار باقی نماند .

چند سال پیش در یکی از جلسات  جمعی دانشجویان با استاندار وقت جناب آقای رضا زاده با ارائه طرحی به ایشان سعی کردم  راهی برای تبدیل بازمانده چادر های شاه به موزه تاریخ ایران و یا انقلاب اسلامی  باز کنم تا در این محل پر بازدید جهانی اولین موزه تاریخی سرزمین ایران با تکیه و محوریت انقلاب اسلامی و تاریخ بعد از آن بر پا شود .

که متاسفانه مورد توجه مسئولین وقت قرار نگرفت و پاسخ سرد و عدم توجه انها  روبرو شد .

 با توجه به ضمانت پنجاه ساله این چادرها توسط شرکت اروپایی که آن شرکت را متعهد به برپایی دوباره چادرها  در صورت تخریب میکند و در صورت پیگیری مسئولین ملزم به اجرای تعهد خود می باشند  میتوان بدون صرف  هزینه خاصی  دوباره این چادرها را بنا کرد و با تشکیل موزه تاریخ ایران این محل را تبدیل به موزه دائمی و بزرگی کرد  که بدلیل همجواری با تخت جمشید به سرعت شهرتی جهانی خواهد یافت .

همچنین از زمینهای بزرگ و گسترده همجوار ان نیز میتوان جهت احداث پارک شهر و پارکهای تفریحی استفاده کرد .

بدیهی است استفاده از ظرفیت این موزه میتواند حجم عظیمی از خلا موجود در اطلاعات مردمی در مورد تاریخ انقلاب را بر طرف سازد با توجه به دیدار میلیونی مردم در طول سال بخصوص نوروز از تخت جمشید مخاطبی  پر تعداد را برای خود رقم بزند .


تمبرهای یادبودی جشنهای دوهزار وپانصد ساله  توسط کشور سنگال

 تصاویر بیشتر از جشن های دوهزار و پانصد ساله

تصاویری دیگر از جشنهای دوهزار و پانصد ساله

آغاز جشن های 2500 ساله شاهنشاهی

جشن های دوهزار و پانصد ساله

  • بنده خدا

 روزهای قبل از افتتاح تبلیغاتی پروژه ملی قطار شیراز یادم می آید در اعتراض به افتتاح زودهنگام وتبلیغاتی ان مطلبی نوشتم که در اینترنت منتشر شد. ( از اینجا بخوانید ).

این اعتراض اگر چه که در فضای داغ انتخاباتی آنچنان صدا نکرد و برد خبری زیادی نیافت اما حداقل ما وظیفه خود را در آن مقطع انجام دادیم و نسبت به استفاده تبلیغاتی از افتتاح این پروژه ملی اعتراض خود رابیان داشتیم .

اکنون با گذشت دو سال از  افتتاح این پروژه ملی بد نیست باری دیگر  مروری گذرا کنیم بر پروژه ملی راه آهن شیراز .

طبق اطلاعاتی که بنده بدست آوردم پس از اعلام افتتاح پروژه قطار شیراز نام این پروژه از لیست پروژه های در دست اقدام خارج شده و به تبع دیگر بودجه ای به این پروژه تعلق نگرفت و این یعنی ساخت و ساز سه چهار کیلومتر پایانی  این طرح نیز متوقف مانده و در واقع پروژه ازبعد از ان افتتاح نمادین و تبلیغاتی تا به امروز پیشرفت قابل ذکری نداشته .

اگر چه که با اتکا به ایستگاه موقت آن که یک کانکس و چند صندلی است هم اکنون نیز حرکت دو سویه شیراز به تهران و شیرازبه مشهد هر کدام یک سفر در هفته بر قرار است امااین کجا ووضعیت مطلوب کجا.

اگرنگاهی به پروژه ملی قطار کرمان زاهدان  بیاندازیم و وضع انرا با این پروزه بسنجیم به تفاوت در عملکرد مسئولین ودلسوزی انها پی خواهیم برد قابل توجه است که در مسیر ساخت قطارزاهدان کرمان چندین بار متوالی مهندسین پروژه توسط اشرار ربوده شدند اما کار تا بندجا پیشرف که امروز خبر دوبرابر شدن ظرفیت قطار استان سیستان اعلام شد . ( از اینجا بخوانید )

اگر چه که مقصر اصلی مسئولین وقت استان و استاندار سابق ( آقای رضازاده ) هستند اما باید از استاندار جدید نیزعلت به سرانجام نرسیدن قسمت پایانی و ایستگاه انتهایی این پروژه ملی را مطالبه کرد  بالاخره در دوسال مسئولیت ایشان نیز مطمئنا توانایی به سرانجام رساندن کار موجود بوده .


تصاویری از پروژه نیمه تمام قطار ملی در ایام افتتاح زودهنگام و تبلیغاتی آن

  • بنده خدا
عید سال ۸۹ به همت بزرگان استان سراسر شهر پر شد از تصاویر شهدای فارس که تا کنون شاید در هیچ یک از فعالیتهای فرهنگی شهر دیده نشده بود  .

 آنروزها در حمایت از این حرکت فرهنگی مطلبی نوشتم (از اینجا بخوانید ).

همچنین همزمان با سومین سفر استانی رئیس جمهور به شیراز و فارس در اعتراض به ریخت و پاشهای آقایان مسئول برای خودنمایی آن هم از بیت المال مطلب دیگری نوشتم بنام نهضت بنر چسبانی  ( از اینجا بخوانید ).

 همچنین مطلبی در مورد نمایشگاه عفاف و حجاب ( از اینجا بخوانید ).

 مدتها بود که نگاه فرهنگی حاکم بر مسئولین فرهنگی در کشور برایم یکی از سئوالات جدی بود که هیچ جوابی جز  عدم انجام امور با تفکر و تعهد و تخصص نمی یافتم .

چرا که مسئولین فرهنگی از کار فرهنگی  تنها به اموری اهتمام می ورزند که در چشم بیاید و بتواند دهانها را ببندد  از جلسات پر سر و صدای سیاسی در دانشگاهها تا سایتهای اینترنتی که باید بازدید کننده زیاد داشته باشد تا موفق بنماید  .

از این روست که ناچار رو به تبلیغات می اورند  و در این میان تکنولوژی روز چاپ پوستر های بزرگ و بزرگتر وامروز هم بنر های تبلیغاتی می تواند کمک شایانی برای انجام امور محوله با این تعریف بدهد.

متاسفانه وقتی نوع گزارش دادن و گرفتن مسئولین در کشور معطوف به دریافت گزارش های تصویری و بصری است و با یک کارنامه کاغذی همراه با عکس های گوناگون میتوان به رتبه های بزرگی در سیستم فرهنگی دست یافت .  این فعالیتها بنوبه خود نوعی دستگاه تربیتی می سازند که معطوف به ظواهر و مادیات است وخوب تربیت یافتگان آن هم عملا پا را فراتر از شعار دادن و حفظ ظاهر نمیکنند و این خود معضل بزرگی است در فرهنگ ما .

این البته در جای خود جای تاسف و غصه بسیار دارد که بسیاری از مسئولین فرهنگی در کشور این راه را در پیش گرفته اند و مصرانه در این راه میکوشند  اما از آن تاسف بار تر اینکه در مورد مسائل معنوی و فرا مادی نیز باز دست به همین امور بزنیم .

بطور مثال برای ترویج فرهنگ شهادت امروز مراکز فرهنگی ما محصولاتی چون پوستر و چفیه و پلاک و عطر ارائه میدهند کمی در مورد نوع این محصولات بیاندیشید ؟تمامی انها فقط نوع ظاهر شهدا را مشخص میکنند این البته فقط محدود به محصولات فرهنگی هم نیست در سخنرانی ها و همایشها نیز چنین است .

در این میان تنها کتب دفاع مقدس و برخی فیلمهای آن دوران چون روایت فتحند که حرفی در باطن جنگ در دل دارند . وببرخی سخنان که در دلها حبس شده اند چرا که دل راز دار ان باطن امروز نیز خود رزمنده مانده  و این ماندن و حضم نشدن امروز یعنی مارک خوردن ابرو رفتن و له شدن  نهایتا اینکه این محصولات خاص که میتواند راهنمای ما به سمت باطن  شهادت باشد  نیز مهجور مانده و اقبال عمومی به ان هنوز شتابی چون محصولات ظاهری نگرفته .

واین به نوبه خود باعث شده که تربیت یافتگان این نوع روشهای ظاهری از شهدا  ظاهر را بگیرند و در باطن تهی باشند از درون مایه رزمندگان جهانی اسلام و سربازان خمینی کبیر .

خلاصه مطلب اینکه برای ترویج شهدا نیمتوان به این ظاهری جات بسنده کرد اما سخنم با کنگره سرداران فارس  اگر چه که در استان رخوت زده فارس همین علم کردن تصاویر شهدا خود زنده کردن احترام به ایشان است اما بنظر میرسد بسنده کردن به ان چیزی جز ادامه راه  ظاهر گرایانه ان هم در سطحی بزرگتر نیست . حتی اگر هم بخواهیم همین اثر را برای نوع عملکرد کنگره قبول کنیم حداقل روشهای بکار گیری آن مورد اشکال است .

نصب این همه بنر وعکس شهدا  در بلوار ها و خیابانها که پرخرج و کم عمر هستند چه توجیهی دارد آن همه بنر که در سال گذشته نصب شدند مطمئنا بلا استفاده شده اند و با چند بار استفاده دور ریخته خواهند شد .

اما راه حل : استفاده از هنر انقلابی نقاشی های دیواری می تواند جای خالی تصاویر شهدا را در شهر و استان بپوشاند ان هم با خرجی متعادل و ماندگاری طولانی . اگر مسئولین کنگره سرداران اهتمام ورزند و بجای چاپ این همه بنر پرخرج به نقاشی دیواری های انقلاب  روی بیاورند فضای شهر نیز تغییر خواهد کرد .از این گذشته  بعد از چند وقت بنر ها پوسیده وبی کیفیت میشوند و اجبارا باید دوباره هزینه کرده و تعویضگردد.

سالهاست بخاطر نبود متولی خاص در این حوزه بمرور تمام نقاشی های دیواری شهر پاک شدند و تابلو های تبلیغاتی جای انها را گرفتند .اگر چه که کنگره سرداران دست به رسم چند نقاشی دیواری در شهر کرده است اما باید گفت نه تنها کافی نبوده بلکه برخی از انها بعلت بدی رسم مجبور به تصحیح شده اند .

مطمئنا هزینه ای اینچنین دیگر به این نزدیکی ها در حوزه بحث شهدا به استان نخواهد رسید چه بهتر که با یک تفکر ساده در هزینه چاپ و عمر محصولاتی که دارد تولید میشود به سمت تولید محصولات ماندگار و اساسی شویم .


هر وقت به تهران سفر میکردم و بر روی دیوارهای ساختمانهای مختلف شهر نقاشی دیواری هایی از چهره ها و نمادهای انقلابی میدیدم در ذهنم می پروراندم شیراز نیز ظرفیت کمی برای استفاده از این هنر انقلابی ندارد  شخصیتهای بزرگ اسلامی و انقلابی و رزمندگان پرسابقه دفاع مقدس و...

نقاشی دیواری را که مستحضرید اولین از  ساختار شکنانه ترین و انقلابی ترین هنرهاست که رو به مردم دارد و مخاطبش انسانهایی هستند که هر روز می بینند و یاد میکنند و می گذرند و ... و این خاصیت باعث شد که در شروع انقلاب ابزاری شود برای انتقال مفاهیم انقلابی اجتماعی به فوج مردمی که در سیر تحول بزرگ اسلامی متحول شده بودند به سمت کمالات انسانی .

  • بنده خدا

این مطلب را یکی ازدوستان برایم فرستادند که حیفم آمد شما نبینید .

گردانهای حزب الله عراق به عربی (کتائب حزب الله فی العراق) یکی از گروههای مقاومت اسلامی در عراق می باشد که هدفش مبارزه با نیروهای اشغالگر امریکایی وانگلیسی در عراق وآزاد سازی واستقلال این کشوربطورکامل می باشد.

گردانهای حزب الله عراق طبق گفته های یکی از فرماندهان این گروه در وب سایت رسمی گردانها:این گروه ارتباط مستقیمی با حزب الله لبنان ندارد وفقط اهداف مشترک دارندوتمام فرماندهان این گروه عراقی می باشند.بیشتر اعضای این گروه از مقلدان شهید سید محمدباقر صدر وامام خمینی می باشند وتاریخ تاسیس این گردانها به چهار ماه قبل از اشغال کشور عراق در سال 2003 می باشد وبیشتر فرماندهان آنان جزء نیروهای ضد رژیم صدام حسین بودند واولین عملیات نظامی آنان ضد نیروهای اشغالگر مربوط به تاریخ 23-10-2003 در شهر بغداد منطقه بلدیات پشت هتل قنات بوده که در آن یک خودروی نفربر امریکایی از نوع (همر) توسط یک بمب کنار جاده هدف قرار گرفته وبطورکامل منهدم شد .

این گروه با نام (کتائب ابوالفضل العباس)  گردان ابولفضل عباس )ع) اعلام موجودیت کرده ودرسال 2006 اقدام به پخش فیلم های عملیات ضد اشغالگران خود دراینترنت وتلفیزیون کرده وبرای اولین بار شبکه های لبنانی المنار والجدید این فیلم ها را پخش کردند ودر سال 2007 این گروه اعلام کرد که از این پس با نام اصلی یعنی گردانهای حزب الله در عراق به ادامه فعالیت می پردازد.

لازم به ذکر است که شبکه هایی مثل الجزیره بطور عمدی بدلایل مذهبی وشیعه ستیزی مانع از پخش فیلمهای آنان و فیلم های عملیات  دیگر گروه های مقاومت اسلامی شیعیان عراق مثل گردانهای اصحاب حق  ( عصائب اهل الحق ) وتیپ روز موعود (لوائ الیوم الموعود ) تا امروز می شود تا به جهانیان بگویند که شیعیان عراق هیچ مقاومتی ندارند وآنان دوست امریکا هستند.

وهم اکنون شبکه های تلفیزیونی عراقی مثل الاتجاه والعهد اقدام به پخش عملیات جدید گروهای مقاومت اسلامی عراق می کنند.

الاتجاه یک شبکه مستقل می باشد والعهد شبکه وابسته به گردانهای اصحاب حق (عصائب اهل الحق) می باشد.

این در حالی است که به اعتراف فرماندهان ارتش امریکا مثل بیرگنر:این گردانها بزرگترین دشمن نیروهای ماست وهر روز ما را مورد حمله قرار می دهند.

 برای دیدن سایتهای مقاومت اسلامی عراق بر روی تصویر بالا کلیک کنید .

  • بنده خدا

ورود استاندار جدید با شعار عدالت و مبارزه با مفاسد اقتصادی نور امید را در دل بسیاری از دلسوزان انقلاب روشن کرد .

شعار های انقلابی و اعلام پایبندی به فرمان هشت ماده ای رهبر انقلاب مبنی بر مبارزه با مفاسد اقتصادی نیز نشان از شروع فصل تغییرات در استان میداد.

 در این میان تعدادی از جوانان مذهبی با روحیه جهادی، بسیجی وار به کمک ایشان شتافته و استاندار را در پیشبرد اهداف و اجرای امور یاری نمودند.

افراد جذب شده بسته به نوع توانایی و تخصص، در قسمت های مختلف استانداری فارس به کار گرفته شده و از دانش، توانایی، همت، نیت و صداقت آنها بدون عقد هیچ قراردادی  استفاده شد.

پرسنل تازه جذب شده با وعده عقد قرارداد، با تمام وجود خود را در خدمت استاندار، منتسب به دولت عدالت محور، قرار داده و بعضا در دونوبت کاری به انجام وظیفه پرداختند. برخی هم به ماموریت های مختلف شهری، درون استانی و برون استانی اعزام شدند.

اصل بکار گیری نیروی کار بدون قرارداد در استانداری - نمایندگی دولت در استان - امری است خلاف قوانین و عدالت. حقوق و مزایای معوق حدود ٩ ماهه را هم به این موضوع بیافزایید.

طی ماههای منتهی به آخر سال ٨٩ و پس از تغییر و تحولات در برخی معاونتها، در زمانی که خبرگزاری ها تعطیلند و کسی توان دادخواهی بعلت نزدیکی عید  ندارد روند تسویه نیروهای فاقد قرارداد شروع شد.

روند تسویه حساب با این افراد به این صورت بوده که افراد متاهل حدود ٢۵٠ هزار تومان و افراد مجرد حدود ٢٠٠ هزار تومان به ازاء هر ماه کارکرد و بدون در نظر گرفتن تخصص و ساعت کاری، دریافتی داشتند. در مواردی معدود هم پرداختی هایی حدود ٣٠٠ و ٣۵٠ هزار تومان مشاهده شده البته بدون توجه به نوع کار و ساعات کار و همچنین اضافه کاری افراد .

این روش پرداخت هم با قوانین جاری کشور و حداقل دستمزد مصوب دولت در سال ٨٩ کاملا منافات دارد.

عموما رسم بر آن است که واحد مالی و یا امور پرسنلی سازمان ها و ارگانها وظیفه پرداخت دستمزدها را بر عهده می گیرند. اما افراد تازه تسویه شده، تسویه خود را از واحد حراست استانداری فارس دریافت نموده اند. پرداخت هم به این صورت بوده که پس از امضاء اقرار نامه ای محکم و همه جانبه مبنی بر نداشتن هیچ گونه طلب و حقی، مبلغ مربوطه به فرد پرداخت شده است.

در میان حدودا ٧٠ نفر اخراج شده، هستند افرادی که صبح یک روز کاری در ورودی استانداری از ورود آنها جلوگیری شده و بعد متوجه شده اند که اخراج شده اند.

حال سئوال عدالتخواهان و مردم این است که آقای استاندار شما را چه شده است  شما مسئول گرامی که در ابتدای کار با شعار عدالت و مباره با مفاسد پا به میدان گذاشتید خودعلنا و بدون هیچ ترس و واهمه ای این بی عدالتی را در حق کارمندانتان روا میدارید ؟

آقای استاندار مستحضر هستید بی عدالتی اینگوه نیست که از کسانی که شعارش را میدهند سر نزند اتفاقا شما کسانی که ادعای عدالت طلبی کرده اید بیشتر ذره بین عدالتخواهان هستید .

آقای استاندار امروز  شما در برابر این عمل غیر قانونی و ظالمانه خود پاسخگو باشید و در این میان فرقی میان شما با دیگر مسئولین نیست و اگر از پاسخگویی در این مورد طفره بروید نیز بر ما اثبات میشود که سخنان شما در مورد  عدالت نیز جز شعاری تبلیغاتی نبوده است .


همچنین بخوانید :شفاف سازی ایت الله حائری ما را به سوال وا داشت.

  • بنده خدا
  • بنده خدا

تازه غروب شده بود که گوشی موبایل زنگ خورد گوشی رو برداشتم شماره نا اشنا بود .

دکمه سبز رو فشار دادم  وبا وصل شدن تماس سلام کردم یکی از بچه های دانشجو بود و باحرارت داشت در مورد جلسه ای که با حضور بسیاری از بچه های دانشجو قرار بود تا ساعاتی دیگه تشکیل بشه صحبت کرد  ومدام از من می خواست تا حتما در این جلسه شرکت کنم .

قبل از پایان حرفهاش ازمن خواست تا از فرشید جعفری بخوام تا در جلسه شرکت نکنه چرا که اون نظری مخالف بچه ها داره وخوب حتما مشکل ساز میشه دیگه.

دستور جلسه مخالفت با جشن های دو هزار و پانصد ساله ای بود که قرار بود توسط استانداری فارس صورت بگیرد و راه حل بچه ها کفن پوش شدن بود .

راستش چند روزی بود که در فکر مردم یمن بودم ویک راه حل اجرایی عملی و شدنی برای کمک به مظلومین انقلابی بحرین و دیگر کشورها که هر چه مشورت می گرفتم از جاهای مختلف به نتیجه خاصی نمیرسیدم فقط همین کارهای پیش پا افتاده مثل تجمع و کفن پوش شدن و ثبت نام استشهادی و ...

راستش اول که این دوست عزیزمان زنگ زدند فکر کردم از بچه های شیراز بخاری بلند شده و کسی می خواهد همین کارهای تکراری را انجام دهد و شاید صبری لبریز شده و غیرتی بجوش آمده .

اما ...

دوست عزیزمان در شرایطی که مردم بحرین ولیبی و یمن در حال کشته دادن هستند و در حالی کههزاران اتفاق دیگر در کشور در جریان است به تحریک افراد معلوم الحال دست به تشکیل جلسه ای برای استفاده از توان دانشجویان بر ضد استانداری هستند ان هم با یک بهانه ای که صحت نداشت .

همان موقع تلفن زدم به فرشید و گفتم که دوستان خواسته اند که در جلسه شرکت نکند و قرار است از طرف دوستان عدالتخواه من بروم .

بعد از فرشید خواستم برایم مطلب را باز کند  او هم گفت این چیزی که این اقایان میگویند اصلا صحت ندارد واینها همه یک شانتاژ خبری و یک جار وجنجال سیاسی است برای پوشاندن اتفاق دیگری که هم اکنون در استان در جریان است و آنهم اعلام اسامی مفسدین اقتصادی است  .

بر آن شدم تا به ذکر چند حادثه معروف بعد از اعلام اسامی مفسدین اقتصادی در کشور بپردازم .

۱- بعد از اعلام نام آقای واعظ طبسی در پرونده المکاسب و نام اقای بهزاد نبوی در پرونده پترو پارس و مهمتر از همه دستگیری آقای شهرام جزایری  ناگهان آقای آغا جری در یک شطرنج سیاسی با حرکت دادن مهره اهانت به  پیامبر اکرم و مقلدین مراجع و... اذهان را از اطراف قضیه پراکنده کرد و  تا مدتها پرونده ها به فراموشی سپرده شد و شاید هیچ وقت پترو پارس و المکاسب به جریان نیافتاد .

۲-بعد از دستگیری باند بیمه ایران و به سر انجام رسیدن محاکمه شهرام جزایری که خود  در بر دارنده تخلف بسیاری از آقایان بود  اعضا یک نشریه دانشجویی با اهانت به پیامبر اکرم اذهان را بار دیگر به سمت دیگری بردند تا ماجرا به فراموشی سپرده شود .

۳- بعد از بالا گرفتن تب عدالتخواهی در شیراز و مبارزه با مفاسد اقتصادی باغشهرها  اتفاقی معروف و تاثیر گذار همه چیز را تا مدتها به فراموشی سپرد .

و امروز با روی کار آمدن مسئولینی که شاید بتوان وجه تمایز حداقلی آنها را با مسئولین قبلی در خصیصه مبارزه با مفاسد دانست  واعلام اسامی مفسدین اقتصادی برخی مفسدین وحامیان انها و همچنین برخی کسانی که فریب این دغل بازی ها را خورده اندواینبار چون دیگر نمیتوانند حادثه ای بیافرینند تا  قضیه تحت الشعاع قرار گیرد دست به دامان دروغ  شده اند و با هجمه به دشمن فرضی جشن هنر و جشن های دوهزارو پانصد ساله  سعی در انحراف افکار عمومی از اعلام اسامی مفسدینی دارند که تا دیروز بعنوان معتمدین بیت المال برخی پستها را در اختیار داشتند .

هر چه باشد کفن پوشی و تبلیغات وجار وجنجال خللی در اراده مجاهدین ضد فقر وفساد وتبعیض ایجاد نخواهد کرد .مطمئنا که تا رسوایی زالو صفتان مفسد که در هر لباسی تخریب امید مردم به این نظام مقدس را دنبال میکنند قدمی دیگر نمانده و بازی های سیاسی نیز راه بجایی نخواهد برد .

  • بنده خدا

می دانید ما بچه های دهه شصتی یک فرق اساسی داریم با دیگران وآن هم این است که بسیاری از ماها را برای منظور خاصی نطفه بسته اند .

اگر در نمودار جمعیتی تولد ها در ایران بعد از انقلاب بنگرید سالهای 64 و 65 یک  تورم وقلمبه جمعیتی وجود دارد که در مقاطع رشد خود برای آموزش و پرورش آموزش عالی و سربازی و چیزهای دیگر مشکلات فراوانی بوجود آورد .

یکروز یکی از بچه ها داشت نسل جنگ را بالا و پایین میکرد ، درمیان حرفهایش چیزی گفت که مرا مدتها در فکر فرو برد .

می گفت من از بسیاری از رزمنده ها شنیده ام که ما در آن سالها با بالا رفتن آمار شهدا حس کردیم که  ممکن است روزی فرا برسد که انقلاب از نظر کمیتی و تعداد رزمنده هایش در خطر باشد و بقول امام که فرموده بودند اگر این جنگ بیست سال هم طول بکشد ما می ایستیم اکثرا باین نتیجه رسیده بودیم که با آوردن فرزندان بیشتر و تربیت آنها برای مکتب انقلاب آینده انقلاب را تضمین کنیم تا در بیست سال آینده انقلاب در این زمینه مشکلی نداشته باشد .

 یادم که می افتد به آن سالها وآن فضای گرم  روزگار جهاد و مبارزه ملت سربلندم و به حالات و روحیات مردم درسهای بسیاری میگیرم .

بچه های ان روزگار براستی  بر عهدی که پدرانشان و مادرانشان برای ان خلقشان کرده بودند  رشد ونمو می کردند  یادم نمی رود که از همان روزهای  کودکی وقتی  رژه نیروهای مسلح را نشان میداد من هم پیشانی بندم را می بستم و رژه میرفتم  . وای که چقدر مادرم ذوقم را میکرد .

بزرگتر که شدم گیر دادم به یکی از دوستان پدرم که لباس بسیجی اش را به من بدهد  و پس از گرفتن ان مادرم برایم کوچکش کرد و سالها عشق من ان لباس بود و حسی که با پوشیدنش داشتم .

چه کسی میگوید وراثت فقط مربوط به صفات مادی و شکل وقیافه ورفتار غریضی انسان است ؟ ارثیه ما از پدارنمان را چه توجیهی است با این نظریات  ناقص مادی .

شاید کاشته نسل قبل در وجود ما  اگر چه که در وجود خیلی ازخودشان فراموش شد اما چون دانه ای در وجود ماها جوانه زد و در کنار تحلیل اشتباه بسیاری از کسانی که انقلاب را پایان یافته می پنداشتند چرا که  دریافتشان را راهی به درونه سینه های ما نبود  رشد کرد و بزرگ  شد و برگ داد و میوه کرد و ما بچه های نسل امروز بار آمدیم .

چندمین نسل از فرزندان گهواره ای امام خمینی کبیر.


 

 نمونه ای از تصاویر کودکان دهه شصت و مادران و پدران امروز

 

  • بنده خدا
نمیدانم بعد ازاین همه مدت کارهای جنگولک مابانه بنده دوباره دست به وبلاگ شدن چه استدلالی میتواند داشته باشد بماند.

باصطلاح نظامی خشاب گذاشته و گلنگدن سلاحم را می کشم و بعد از گردگیری دوباره لباس رزم بر تنم می پوشانم و باسلاحم نشانه می روم به سمت هر آنچه بخاطر آن معتقدم باید جنگید چرا که « ان الحیاه عقیده والجهاد ».

شاید چند سال بعد اگر دوباره بر گردم و این نوشته را ببینم باد امروزم بیافتم .

امیدوارم آن روز حسرت روزهای بر باد رفته را نخورم .

باحتمال زیاد توان زیادی از فرصتهای این وبلاگ صرف محیط شیراز  و استان شود که آن هم بماند .

بادش بخیر اولین وبلاگی که در ان نوشتم و اولین نظری که جواب دادم.

نارنجک ، فصلی جدید است که از اولین روزهای دهه 90 شمسی آنرا مینگارم امید که مقبول افتد .

یادش  بخیر ... وقتی که میبینمش حسابی در خاطراتم فرو می روم و از 27 سالی که گذشت یاد می کنم .

آره ما از همون اولش بسیجی بودیم .

  • بنده خدا