نوشته های یک قلم

نارنجکی برای تمام فصول

نوشته های یک قلم

نارنجکی برای تمام فصول

پیوندهای روزانه

ریشه های تاریخی فارس - محمد نمازی - قسمت اول

يكشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۰، ۱۲:۰۷ ب.ظ
تاریخ فارس پر است از عجایبی که هر محقق  منصفی را به تعجب وا می دارد.

دوست عزیزم آقای علی جعفری در وبلاگ خود به نکاتی از کتاب خاطرات سید منیرالدین شیرازی اشاره کرد که موجبات تکذیب وتائید فراوان شده و تعجب بسیرای را در استان و کشور بر انگیخت  در حالی که این منابع موجود و دراختیار همگان بود اما تنها پس از درج در وبلاگ دوستان ما بود که تکذیبیه ها صادر شد و حتی برخی تا انجا پیش رفتت که مشاعر سید منیر الدین حسنی الهاشمی را هدف قرار داد تا صحت سخنانش را بی اعتبار نشان دهد اما غافل از انکه چاپ این کتب توسط یکی از مراکز معتبر اسنادی کشور ( مرکز اسناد انقلاب اسلامی ) دیگر  هر نوع تکذیت یعنی دهن کجی به ایشان .

اگر چه که کتاب خاطرات سید منیر الدین پس از چاپ اول بزودی کمیاب شد و دیگر تجدید چاپ نشد اما بدست اوردن و مطالعه ان ارزش وقوف به اسرار فارس معاصر و به تبع آن فارس امروز را دارد .

بررسی ریشه های تاریخی چهره های سیاسی در فارس می تواند روشن گر بسیاری از حوادث عصر معاصر باشد . چرا که تا همین چند سال پیش به بهانه های مختلف از طریق ادارات دولتی و نهادهای قانونی این مملکت با خرج بیت المال برای برخی ازآنها چون فرد مورد بحث مان بزرگداشت و همایش گرفته میشد.

اگر چه که بعد از درج  مطلب جمع اوری شده از کتب مختلف که حاصل مطالعه شبانه روزی و جستجو های کتاب به کتاب و مورد به مورد  و  شاید تا حدودی غیر منسجم است  می دانم که حجم عظیمی از توهین ها و تهدید ها و بی اخلاقی ها  به سمتم روانه خواهد شد اما وظیفه میدانم شجاعانه حقایق مندرج در کتب مختلف که تا کنون از دیدها مخفی مانده بوده و عموم مردم از آن اطلاع نداشتند را به اطلاع عموم برسانم .

برای دوستانی که اهل تحقیق هستند عرض میکنم که نوع واکنشهای به این مطلب روشنگر روباط پنهان پیدایی است که اهالی تحقیق وبررسی میتوانند آنرا بخوبی دنبال کنند نمازی چهره مرموزی است که کانونهایی در سالهای پس از انقلاب سعی فراوان کردند که وی را فردی مومن و خیر نشان دهد حال انکه واقعیت چیز دیگری بود .

جستاری در سوابق فردی  محمد نمازی


نفر اول از چپ محمد نمازی در کسوت ماسونی -کتاب فراموشخانه درایران نوشته اسماعیل راعین


نوشته رکن‌زاده آدمیت درباره نمازی ها همیشه مملو از تعاریف و ستایش هاست ولی حتی در این شرح حال نیز بر تجارت تریاک به عنوان منشاء اصلی ثروت انبوه خاندان نمازی تأکید شده.

آقای حاج محمد نمازی فرزند مرحوم حاج محمّدحسن: کریمی بلند همت وطن دوست است. از شیراز به کشور اتازونی امریکا رفته است و در آن‌جا به تجارت پرداخته و سرمایه و ثروت کافی بهم رسانیده و چون خود را مستغنی دیده است (برخلاف دون همتان) به خیال خدمت به همشهریان افتاده و مخارج لوله‌کشی آب شیراز و تأسیس بیمارستان عالی نمازی را به عهده گرفته است...»[1]

 پیوند خاندان نمازی، و خاندان‌های خویشاوند افنان و خلیلی، با تجارت جهانی تریاک در سده نوزدهم میلادی، چنان شهره بود که مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین سید منیرالدین حسینی‌الهاشمی، پسر ارشد آیت‌الله سید نورالدین شیرازی، نیز در خاطراتش بر آن تأکید کرده و نوشته است: حاج محمد نمازی «ظاهراً تاجر شماره یک تریاک بود و از همین راه به ثروت کلانی دست یافته بود.»[2]

نیکوکاری ادعایی حاج محمدحسن نمازی در زمان جنگ اوّل جهانی به‌کلی نادرست است و درج آن در کتاب مرحوم رکن‌زاده آدمیت به دلیل محذورات شخصی نویسنده، به‌رغم آزادگی وی، بوده است و وقاحت حیرت‌انگیز امثال نمازی‌ها در معکوس نمایاندن بدیهی‌ترین امور و رویدادها. از این محذورات در کتاب مرحوم مهدی بامداد نیز می‌توان دید. در سال‌های جنگ جهانی اوّل، چنان‌که دکتر محمدتقی مجد در پژوهش ارجمند خود به‌طور مستند نشان داده، بریتانیا از طریق ایجاد «قحطی مصنوعی» سیاست نسل‌کشی ایرانیان را در پیش گرفت. دکتر مجد، به درستی، این اقدام را «بزرگ‌ترین نسل‌کشی سده بیستم میلادی» خوانده است که به نابودی میلیون‌ها نفر از مردم ایران، حدود یک سوّم جمعیت کشور، انجامید.[3] رکن‌زاده آدمیت نیز بر سازمان یافتگی این قحطی تأکید کرده و نوشته است:

«جنگ بین‌الملل اوّل آغاز شد و دولت انگلیس بوشهر را تصرف کرد و آمد و شد کشتی‌های بازرگانی و جنگی را تحت‌نظر گرفت و برای ایجاد قحطی مصنوعی و فشار به مردم ایران عموماً و اهالی فارس و تنگستانیان (که با آن دولت می‌جنگیدند) خصوصاً از ورود برنج و گندم و سایر حبوب از هندوستان جلوگیری کرد

سلوک خاندان‌هایی چون نمازی کمک به قحطی‌زدگان نبود، بهره‌گیری از حادثه برای کسب سودهای کلان بود. در سال‌های جنگ اوّل جهانی محمد نمازی، پسر حاج محمدحسن، در شراکت با ملا آقا جان کلیمی، نیای خاندان کهن صدق، «رَشَن دار» (پیمانکار) قشون بریتانیا در جنوب ایران و مأمور خرید غلات برای آنان بود.[4] به عبارت دیگر، ارتش بریتانیا حتی آذوقه خود را، از طریق واسطه‌هایی چون نمازی‌ها، از بازار داخلی ایران قحطی‌زده تأمینمی‌کرد.

حاج محمدحسن نمازی در سال 1274 ق. در شیراز به دنیا آمد. در جوانی در بندر هنگ‌کنگ مستقر شد و به یکی از تجار عمده تریاک ایران و عراق بدل گردید. در سال 1305 ش.، اندکی پس از استقرار حکومت پهلوی، به شیراز بازگشت و در سال 1314 ش. در این شهر در 78 سالگی درگذشت. حاج محمدحسن نمازی پدر حاج محمد نمازی است. برادر دیگر، حاج محمدحسین نمازی (متوفی 1326 ش. در شیراز)، نیز در هنگ‌کنگ تجارتخانه داشت. او پدر سناتور مهدی نمازی است. مهدی نمازی در دوران جنگ دوّم جهانی، در مشارکت با دو یهودی نامدار، مه‌یر عبدالله و کتّانه، یهودیان بغدادی، پیمانکاری ارتش ایالات متحده آمریکا را در ایران به دست داشت. زمانی که ارتش آمریکا ایران را تخلیه می‌کرد، نمازی و کتانه و مه‌یر عبدالله کلیه وسائل مستهلک ارتش آمریکا در ایران را، از قبیل صدها دستگاه اتومبیل‌ جیپ و کامیون و غیره، که عموماً استفاده نشده و کاملاً سالم بود، یک‌جا خریدند، آن را در زمین بزرگ متعلق به کتّانه، واقع در خیابان پهلوی (بالاتر از میدان ولی‌عصر کنونی)، انبار کردند و به‌تدریج با سود کلان فروختند.[5] مهدی نمازی در دوران متأخر پهلوی سناتور بود. مشارکت مهدی نمازی با پیمانکاران یهودی ارتش آمریکا در سال‌های جنگ دوّم تداوم عملکرد پسرعمویش، حاج محمد نمازی، در سال‌های جنگ اوّل است که چنان‌که گفتم به همراه ملا آقا جان کهن صدق پیمانکار ارتش بریتانیا در جنوب ایران بود.

حاج محمدحسن و حاج محمدحسین نمازی دارای دو کمپانی در بندر هنگ‌کنگ بودند که حداقل تا سال‌های پس از جنگ جهانی دوّم فعال بود. زمانی که در سال 1946/ 1325 شاپور ریپورتر، افسر اطلاعاتی بریتانیا، مأمور شد به عنوان افسر رابط اینتلیجنس سرویس با محمدرضا شاه پهلوی در ایران مستقر شود و عملیاتی را با نام رمز «بدامن» آغاز کند، از آدرس و معرفی‌نامه کمپانی نمازی هنگ‌کنگ استفاده می‌کرد. در آن زمان چارلز نیکلسون[6]مدیر عامل کمپانی م. نمازی بود و دفتر این کمپانی در هنگ‌کنگ در ساختمان معروف تجاری «پرنس» قرار داشت و دفتر حسین نمازی در سرای کاظمیه (خیابان ناصرخسرو تهران) بود. شاپور با حسین نمازی ارتباط مالی داشت و طبق اسناد بانکی موجود در سال‌های 1959-1960

حدود 104 هزار دلار به حساب وی واریز کرد. برخی نامه‌های شاپور نیز به آدرس کمپانی نمازی هنگ‌کنگ ارسال می‌شد.این اسناد ثابت می‌کند که کمپانی‌های نمازی‌ها از آغاز در پیوند با سرویس اطلاعاتی بریتانیا ایجاد شده و بخشی از صدها کمپانی پوششی این سرویس بوده‌اند.[7]

اسناد شاپور همچنین نشان می‌دهد که در سال‌های پایانی حکومت پهلوی، خانواده نمازی از دوستان صمیمی شاپور ریپورتر بودند و جزو حلقه‌ای که با افسران اطلاعاتی و وابستگان نظامی آمریکا و دلالان بزرگ اسلحه، مانند خانواده کشفی،[8] پیوند تنگاتنگ داشتند. برای مثال، الا، همسر یک سرهنگ آمریکایی، در نامه 18 فوریه 1969 از فلوریدا به آسیه، همسر شاپور در تهران، از حال شمسی راجی و فری کشفی و بلنی نمازی می‌پرسد یعنی صمیمی‌ترین دوستانش در این محفل زنانه؛[9]و بابی، همسر سرهنگ بیل پریم، در نامه 26 فوریه 1970 از بانکوک به آسیه در تهران از ارتباطات خود با خانواده نمازیدر خاوردور سخن می‌گوید و نیز سفر خانواده کشفی به بانکوک به جای خانواده ریپورتر در تعطیلات ژانویه.[10]

این حلقه‌ای است بلندپایه که از طریق خانواده‌های ریپورتر و کشفی با خانواده سه چهره نامدار سیاسی- اطلاعاتی جهان در سده بیستم میلادی، لرد ویکتور روچیلد[11] و لرد مارکوس سی‌یف[12] (رهبران برجسته صهیونیسم) و سِر دیک گلداسمیت وایت (رئیس نامدار سرویس اطلاعاتی بریتانیا)،[13] پیوند می‌خورد.

مئیر عزری، اوّلین سفیر غیررسمی اسرائیل در ایران، نیز در خاطراتش از پیوند نزدیک خاندان نمازی با سپهبد دکتر عبدالکریم ایادی، پزشک مخصوص شاه و از گردانندگان فرقه بهائیت در ایران، و برخی شخصیت‌های اسرائیلی سخن گفته است. عزری می‌نویسد:

«روزی در میانه های سال 1962، نخست وزیر علم در دیداری با تدی کولک شهردار اورشلیم در تهران پیشنهاد او را پذیرفت و مهدی شیبانی را به سرپرستی دستگاه جهانگردی کشور برگزید. همسر شیبانی [مهین نمازی] دختر سناتور نمازی از دوستان نزدیک ایادی بود.»[14]

نامدارترین چهره خاندان نمازی در دوران پهلوی حاج محمد نمازی است که مانند اسلافش تلاش فراوان کرد تا به نیکنامی شهره شود. مهدی بامداد، که به‌ویژه در جلد ششم کتابش به سان رکن‌زاده آدمیت متأثر از برخی محذورات بود، او را چنین توصیف کرده است:

«حاج ‌محمد نمازی فرزند حاج محمدحسن نمازی در سال 1275 خورشیدی در شیراز زاده شد. نامبرده از متمولین و از مردان خیّر و نیکوکار بود. از آثار خیریه او سازمان لوله‌کشی آب شیراز، بیمارستان پانصد تختخوابی نمازی در شیراز، آموزشگاه عالی پرستاری نمازی و سازمان خیریه بنیاد ایران می‌باشد که به‌وسیله و هزینه شخصی آن مرحوم تأسیس شده است و ای کاش که سایر ثروتمندان ایران نیز به وی تأسی کرده و از خود آثاری مانند او به‌جای گذارند. نامبرده در [30] فروردین ماه سال 1351 خورشیدی در شیراز در بیمارستان نمازی، که خود آن مرحوم آن را تأسیس کرده بود، در سن 76 سالگی درگذشت.»[15]

با مُداقه در منابع تاریخی، به‌دور از پرده‌پوشی‌ها و محذورات اخلاقی، تصویری دیگر از چهره حاج محمد نمازی، و پدرش حاج محمدحسن، به دست می‌آید. در این تصویر، محمد نمازی را از دسیسه‌گران بزرگ مالی و دلال کمپانی‌های مُعظم نفتی، به‌ویژه رویال داچ شل، و شریک با کانونی می‌شناسیم که خاندان‌های شیف و مورگان و هریمن و دالس و بوش از اعضای نامدار آن به‌شمار می‌روند،[16] امروزه نئوکان‌ها (نومحافظه‌کاران) پرچمدار فکری ایشان‌اند و تا به امروز سکان سیاست‌گذاری آمریکایی در قبال ایران را به‌دست دارند.

حاج محمد نمازی بخش عمده عمرش را در ایالات متحده آمریکا سپری کرد و در این سال‌ها، به دلیل بذل و بخشش‌های کلان، متولی غیررسمی سفارت ایران در واشنگتن به‌شمار می‌رفت. باقر پیرنیا، استاندار فارس در اوائل سال‌های 1340 که چهره‌ای کم و بیش خوش‌نام است، در خاطراتش می‌نویسد: محمد نمازی وابسته افتخاری سفارت ایران در واشنگتن بود بدون دریافت حقوق.

«نمازی که از ثروتمندان بنام ایران شمرده می‌شد، سالیان دراز در چین و آمریکا به تجارت مشغول بود و این پست را تنها به ملاحظه مصلحت‌های اقتصادی و مالی خود و سودهای دیگری که یک مأمور سیاسی از آن برخوردار است دست و پا کرده بود.»[17]



1.  رکن‌زاده آدمیت، دانشمندان و سخن‌سرایان فارس، ج 2، صص 406-408.

2.  خاطرات حجت‌الاسلام والمسلمین سید منیرالدین حسینی شیرازی، ص 110.

3.  Mohammad Gholi Majd, The Great Famine and Genocide in Persia, 1917-1919, University Press of America, 2003.

محمدقلی مجد، قحطی بزرگ، ترجمه محمد کریمی، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، چاپ اوّل، 1387.

4.  نقش محمد نمازی و ملا آقا جان کهن صدق در جنگ اوّل جهانی به عنوان پیمانکار ارتش بریتانیا را نخستین بار مرحوم نصرالله خان حسن‌آقایی، از خوانین کشکولی و از معمرین کاملاً مطلع محلی مطرح کرد . بعدها از طرق دیگر هم تائید شد .

5.  گفتگو با یکی از دوستان مهدی نمازی که در معامله فوق سهیم بود.

6.  CharlesD.Nickolson

7.  در 31 مارس 1946 کارت عضویت افتخاری شاپور در انستیتوی انگلیسی- ایرانی (تهران) صادر شد. شاپور در پشت این کارت نام و آدرس دو نفر را نوشته است: و . (مرکز اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند شماره 2-77- 129 الف) شاپور بعدها با حسین نمازی رابطه نزدیک داشت. در مجموعه اسناد شاپور ریپورتر، چهار رسید بانکی وجود دارد که نشان می‌دهد شاپور طی سال‌های 1959-1960 حدود 104 هزار دلار به حساب حسین نمازی واریز کرده است. (همانجا، اسناد 1-6241-129 الف، 1-6242-129 الف، و سند 48833) در 9 ژوئن 1947 آقای دورو نامه‌ای برای شاپور به آدرس هنگ‌کنگ، ساختمان پرنس، کمپانی ح. نمازی می‌فرستد. او دریافت نامه‌ای را که شاپور از کلمبو (سیلان) ارسال داشته اطلاع می‌دهد. (همانجا، سند شماره 47601) در 25 ژوئن 1947 کمپانی م. نمازی هنگ‌کنگ گواهی‌نامه‌ای صادر می‌کند. در این سند، که به امضای چارلز نیکلسون، مدیرعامل کمپانی م. نمازی است، گواهی شده که آقای شاپور ریپورتر در چهارماه گذشته به‌عنوان مسئول مکاتبات و ترجمه در دفتر این تجارتخانه کار کرده و اکنون قصد بازگشت به ایران را دارد. (همان‌جا، سند شماره 1-625- 129 الف) این گواهی در زمانی صادر شده که یک روز از ورود شاپور به ایران می‌گذرد. برای آشنایی بیش‌تر بنگرید به:سایت عبدالله شهبازی، «سِر شاپور ریپورتر و کودتای 28 مرداد 1332».

8.  فری کشفی همسر عبدالمهدی کشفی است. عبدالمهدی کشفی، مدیر عامل شرکت «مهک» (Mahak) واقع در خیابان تخت‌جمشید (طالقانی)، از شرکای سِر شاپور ریپورتر بود و عضو محفل بسته و قدرتمند دلالان بزرگ اسلحه و نفت ایران در دوران متأخر پهلوی مانند ابوالفتح محوی و برادران لاوی و برادران هندوجا. کشفی دلال کمپانی نامدار مارکونی بود. عبدالمهدی کشفی فراماسون بود و در دوران دولت دکتر محمد مصدق در لژ پهلوی، به استادی محمد خلیل جواهری (یهودی بغدادی- شیرازی)، عضویت داشت. وی بعدها در لژ دانش عضو بود. شاپور و همسرش و کشفی و همسرش از نزدیک‌ترین دوستان لرد ویکتور روچیلد و لرد مارکوس سی‌یف بودند. فعالیت این شبکه دلالی پس از انقلاب، در پوشش‌های جدید، تداوم یافت. درباره فعالیت کمپانی برادران هندوجا در سال‌های پس از انقلاب بعداً سخن خواهم گفت.

9.  مرکز اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند شماره 2-2-2- 129- الف.

10.  همان‌جا، سند شماره 75-10-3-129- الف.

11.  Nathaniel Mayer Victor Rothschild, 3rd Baron Rothschild(1910–1990) 

درباره لرد ویکتور روچیلد، جایگاه بزرگ او در تاریخ سده بیستم و ارتباطات نزدیکش با محمدرضا شاه پهلوی و سِر شاپور ریپورتر در آثار متعدد خود، مانند ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (1369) و نظریه توطئه (1377) و کودتای بیست و هشت مرداد (1387)،سخن گفته‎ام. خاندان روچیلد را در پنج جلد منتشر شده زرسالاران (1377-1383) به تفصیل معرفی کرده‌ام و در مجلدات بعد وضع این خاندان را تا دوران کنونی می‌شناسانم.

12.  Marcus Joseph Sieff, Baron Sieff of Brimpton (1913–2001)

13.  Sir Dick Goldsmith White (1906–1993)

سر دیک وایت در سال‌های 1953-1956 رئیس کل سرویس امنیتی بریتانیا (ام. آی. 5) و در سال‌های 1956-1968 رئیس کل سرویس اطلاعاتی بریتانیا (ام. آی. 6) بود. او تنها افسر اطلاعاتی است که ریاست هر دو دو سرویس را به دست داشته است. پیتر رایت، سِر دیک وایت را «بزرگ‌ترین افسر ضدجاسوسی قرن بیستم» می‌خواند و گرانت او را «برجسته‌ترین افسر ضداطلاعاتی بریتانیا در دوران پس از جنگ جهانی دوّم».

پیتر رایت، شناسایی و شکار جاسوس، ترجمه محسن اشرفی، تهران: اطلاعات، 1367، ص 121.

R. G.Grant, MI5, MI6: Britain’s Security and Secret Intelligence Services, New York: Gallery Books, 1989, p. 111.

14.  مئیر عزری، یادنامه، کیست از شما از تمامی قوم او، ترجمه ابراهام حاخامی، اورشلیم: ۲۰۰۰ میلادی، ج 1، صص 332-333؛ ابراهیم انصاری، «بهائیان و اسرائیل»، فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره 17، تابستان 1386، ص 206.

15.  بامداد، شرح حال رجال ایران، ج 6، صص 203-204.

16.  ادوارد هریمن (1848-1909)، که دو پسرش آورل و رولاند (بانی) هریمن به‌عنوان حامیان و برکشندگان خاندان بوش در ساختار سیاسی ایالات متحده آمریکا شناخته می‌شوند، به یک خانواده صرّاف مهاجر از آلمان تعلق داشت و از نوجوانی در بازار بورس نیویورک مشغول بود. او از اوایل دهه 1880 میلادی با سرمایه یاکوب شیف، زرسالار نامدار یهودی و رئیس مجتمع مالی کوهن- لوئب، فعالیت گسترده‌ای را در زمینه احدات خطوط راه‌آهن آغاز کرد و  مدتی بعد ریاست کمپانی یونیون پاسیفیک را به‌دست گرفت. در آغاز سده بیستم، ادوارد هریمن «غول راه‌آهن» ایالات متحده به‌شمار می‎رفت. هریمن، علاوه بر یاکوب شیف، با لرد اینچکیپ نیز شراکت داشت. لرد اینچکیپ (سِر جیمز ماکای) از کارگزاران مستعمراتی بریتانیا در شبه ‌قاره هند و رئیس کمپانی کشتیرانی شبه‌جزیره و شرق (P&O) بود که بزرگ‌ترین شرکت کشتیرانی جهان به‌شمار می‌رفت. لرد اینچکیپ، در کنار اعضای خاندان‌های یهودی بغدادی ساسون و عزرا و کدوری و گبای و سایر تجار بزرگ تریاک سده نوزدهم، از بنیانگذاران بانک هنگ‌کنگ و شانگهای (HSBC) نیز بود.لرد اینچکیپ در سال‌های 1914-1915 عضو هیئت مدیره بانک شاهنشاهی ایران (بانک شاهی) بود و در سال 1914 از سوی سِر وینستون چرچیل به عنوان نماینده دولت بریتانیا در هیئت مدیره کمپانی نفت انگلیس و ایران منصوب شد.کمپانی کشتیرانی P&O و مجتمع عظیم بانکی HSBC در کنار کمپانی عظیم جردن ماتیسون به‌عنوان مهم‌ترین مؤسسات فعال در قاچاق تریاک سده نوزدهم شناخته می‌شوند. لرد اینچکیپ برای تأمین نیروی کار کمپانی‌های راه‌آهن ادوارد هریمن حدود 120 هزار نفر باربر چینی را به عنوان کارگر ساده به ایالات متحده آمریکا انتقال داد. دکتر جان کولمن، کارشناس بازنشسته سرویس اطلاعاتی بریتانیا در زمینه مواد مخدر، هدف از این اقدام را اشاعه مصرف مواد مخدر در آمریکا می‌داند و می‌نویسد: «در حالی‌که در آن زمان سیاهان آمریکایی از قدرت بدنی بیشتری برخوردار بودند و کارهای عضلانی را بهتر از معتادان چینی انجام می‌دادند، در کمال حیرت از ارجاع شغل به آن‌ها خودداری می‌شد. علت آن بود که تریاک در میان سیاهان آمریکایی بازار فروش نداشت و لرد اینچکیپ برای حمل و توزیع هزارها کیلو تریاک از چین، که از عهده سیاهان ساخته نبود، به باربران چینی نیاز مبرم داشت.»

John Coleman, Conspirators' Hierarchy: The Story of the Committee of 300, American West Publishers, 1992, p. 133.

طبق آمار دولت ایالات متحده آمریکا، حدود 115 هزار نفر از کارگران چینی فوق معتاد به تریاک بودند. هریمن به‌دلیل عملیات خلافکارانه‌اش مورد سوءظن دیوانعالی آمریکا قرار گرفت و در سال 1906 یک کمیسیون ویژه قضایی به بررسی وضع او پرداخت ولی نتوانست چیزی را ثابت کند و در گزارش خود تنها اعلام کرد که دسیسه‌های هریمن در بازارهای بورس برخلاف منافع عمومی است. به‌نوشته آمریکانا (1985)، افکار عمومی آمریکا ادوارد هریمن را به‌عنوان «نماد تمامی فساد و تباهی‌های کمپانی‌های بزرگ» می‌شناخت.در سده نوزدهم، کمپانی‌های P&O، جردن ماتیسون و بانک HSBC شبکه‌ای همبسته را تشکیل می‌دادند که بخش عمده فعالیت‌های مربوط به امور حمل و نقل دریایی و بانکی مرتبط با تجارت تریاک با شرق را در انحصار خود داشت. مرکز اولیه فعالیت این شبکه در بندر شانگهای بود که سپس به هنگ‌کنگ منتقل شد. جزیره برمودا نیز از دیرباز یکی از مراکز اصلی فعالیت این شبکه بود و لقب اشرافی لرد اینچکیپ بیانگر پیوند این خاندان با منطقه برمودا است. از سال 1990 مجتمع جردن ماتیسون دفتر مرکزی خود را از بندر هنگ‌کنگ به جزیره برمودا منتقل کرد و بانک HSBC نیز مرکز خود را در لندن قرار داد.

با مرگ ادوارد هریمن (1909)، پسر بزرگش، ویلیام آورل هریمن، به‌همراه برادرش- رولاند (بانی) هریمن، اداره ثروت عظیم موروثی پدر را به‌دست گرفت و در سال 1919 بانک خصوصی و. آ. هریمن و شرکا را تأسیس کرد که در سال 1931 به بانک برادران براون- هریمن تغییر نام داد. این مجتمع مالی به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین بانک‌های خصوصی جهان شناخته می‌شد. آورل هریمن عمری طولانی داشت: نود و پنج سال زیست و در سال1986 درگذشت. او بیش از پنجاه سال در حیات سیاسی ایالات متحده و جهان نقشی بسیار مؤثر ایفا نمود. در دوران جنگ سرد، در مقاطع حساس تاریخی مأموریت‎های مهم سیاسی و دیپلماتیک را به‌دست می‌گرفت و به‌عنوان متنفذترین «کارچاق‎کن بین‌المللی» سرّی‎ترین مذاکرات را به فرجام می‌رسانید. آورل هریمن به‌عنوان فرستاده ویژه رؤسای جمهور ایالات متحده، از روزولت تا کارتر، مأمور مذاکرت سرّی با چهار رهبر اتحاد شوروی پیشین (استالین، خروشچف، برژنف و آندروپوف) بود. هریمن نیز دوست صمیمی سِر وینستون چرچیل به‌شمار می‎رفت و از پیوندهای شخصی عمیق و گسترده با محافل سیاسی و مالی لندن برخوردار بود. مورخین او را به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین دسیسه‎گران مالی و سیاسی سده بیستم می‌شناسند که در کنار آلن دالس نقش اصلی را در مداخله نظامی آمریکا در ویتنام ایفا نمود.

آورل هریمن در جریان جنبش ملّی شدن صنعت نفت ایران نقش مرموز و پیچیده‌ای ایفا نمود که تاکنون مورد مطالعه جدّی قرار نگرفته است. او در تیر ماه 1330 ش./ ژوئیه 1951 م. به‌عنوان نماینده ترومن، رئیس‌جمهور آمریکا، برای حل اختلافات نفتی ایران و انگلیس تعیین شد و در جریان سفرهای خود به تهران و لندن با دکتر محمد مصدق و مقامات دولت کلمنت اتلی از حزب کارگر انگلستان و شرکت نفت انگلیس و ایران به مذاکره پرداخت. طبق بررسی نگارنده، هدف اصلی هریمن انتقال مالکیت پالایشگاه آبادان از شرکت نفت انگلیس به رویال داچ شل بود که به‌عنوان مهم‌ترین مرکز سرمایه‎گذاری‎ نفتی این شبکه شناخته می‌شود. در آن زمان، پالایشگاه آبادان به‌عنوان بزرگ‌ترین پالایشگاه جهان از جایگاهی منحصر‌به‌فرد در صنعت جهانی نفت برخوردار بود و ارزش مادی آن حدود 120 میلیون پوند تخمین زده می‌شد که برابر بود با هزینه احتمالی نوسازی و مدرن کردن صنعت زغال سنگ انگلستان. در ایالات متحده آمریکا، نقش میانجی‌گری دولت ایران و شرکت نفت انگلیس را گروهی از دسیسه‎گران نفتی- مالی وابسته به شبکه هریمن، به‌ویژه جرج مک‌گی (معاون و دوست اچسون وزیر خارجه)، به‌دست داشتند که به غارت مرده‎ریگ کمپانی دولتی نفت انگلیس (بریتیش پترولیوم بعدی) به‌سود بخش خصوصی (به‌ویژه رویال داچ شل) چشم دوخته بودند. در مذاکرات ایشان با مصدق مسئله انتقال پالایشگاه آبادان به رویال داچ شل به‌طور جدّی مطرح بود. به‌نظر می‌رسد زمانی‌که این تلاش به نتیجه نرسید ساقط کردن دولت مصدق در دستور کار کانون دسیسه‌گر فوق قرار گرفت. برای اطلاع بیش‌تر بنگرید به: «سیمای خانوادگی جرج کندی یانگ، طرّاح و فرمانده کودتای 28 مرداد 1332»، صص 29-35.

17.  باقر پیرنیا، گذر عمر: خاطرات سیاسی پیرنیا، تهران: انتشارات کویر، 1382، ص 106.

  • بنده خدا

نظرات  (۳)

سلام.
به نظرت این مقاله و بزرگ کردن این اسناد لوس کردن رابطه افراد با اجانب نیست؟اینجوری این رابطه ها خوب برای مردم جلوه داده میشه و اجانب هم مثبت و خیر میشن.چون مردم هیچوقت حاضر نیستن محمد نمازی یه خائن فرض کنن و زیر سوال ببرنش.
یاعلی
سلام خداقوت فکر میکنم اگر کوتاه تر بنویسید ودر دوسه قسمت جذاب تر وخواندنی تز باشه البته با اشتباهات تایپی کمتر!پایدارباشید
سلام. کاش 1خورده راجع به محذورات مهدی بامداد و رکن زاده آدمیت شرح میدادید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی