نوشته های یک قلم

نارنجکی برای تمام فصول

نوشته های یک قلم

نارنجکی برای تمام فصول

پیوندهای روزانه
نیمه خرداد است ومن در حسرت دیدار یارم و مرادم و امامم خمینی کبیر .

هر چه میکنم دلم آرام نمیگیرد تا باز هم به یاد  مستند روح الله بچه های لبنان می افتم قسمت دهم که درمورد وفات امام کار شده .

دلی از عزا در می آورم و بغض فرومانده دلم را با دیدن تصاویر ان روزها خالی می کنم.

و باری دیگر در فکر خواسته های بر زمین مانده امام ...

راه زیادی در پیش است و ما مانده در عادات سخیف و لجنزار دنیای دون .

چند ترانه در مورد امام  که «امام قبیله شاعر» ترانه ایست که با شعری از «محمدکاظم کاظمی» و آهنگسازی و خوانندگی عبدالرحیم جعفری اخیرا در این دفتر تولید شده است.

 
همچنین دو شعر محمدمهدی سیار با عنوان‎های «خوش نداشتیم» و «چیزی یادم نمیاد» با آهنگسازی آرش اوستائیان در قالب دو ترانه تولید شده‎است. خواننده «خوش نداشتیم»، محمد میرزایی است و «چیزی یادم نمیاد» را احسان رحمتی خوانده است.
 
«خمینی ای امام» آخرین کار این دفتر برای سالگرد ارتحال امام است که در آن شعر قدیمی حمید سبزواری توسط میلاد عرفان‌پور بازسازی شده است. این قطعه، توسط گروه سرود بچه های خرم آباد اجرا شده و آهنگسازی آن را حمید شاهنگیان برعهده داشته است.

امام قبیله شاعر

 

مخصوصا امام قبیله که به لهجه افغانی است خیلی بدل می نشیند.

 
  • بنده خدا
90/2/1

کارام خیلی سنگینه از یک طرف کارهای خونه از یکطرف بی خبری از عالم .

چند روزیه که اصلا نتونستم اخبار رو بببینم هر چی بوده از دهان اینو واون . در گیر ودار کارها مجبورم به همه جای شهر سر بزنم .

همزمان چند روزیه که دارم تبلیغات برنامه اجلاسیه سرداران فارس رو می بینم .

خوشحالم که بعد ده سال زحمت و جمع آوری اسناد و خاطرات و ارائه کتابهای گوناگون از محیط بومی فارس قراره که در یک اجلاسیه باشکوه نتیجه زحمات این چند سال رو به نمایش بذارن .

یادم نمیره اولین باری که کتاب خمپاره های سرگردان رو خوندم  چقدر برام عجیب بود که توی شهر ما هم هستند نویسندگان بزرگ متعهد که اینچنین هنرمندانه خاطرات دفاع مقدس رو جاودانه می کنندو دست مریزاد میگم به گردانندگان این فعالیت ارزشمند.

یک کتاب هم ابوی گرام داده بودند کنگره بنام تا شکست حصر که واقعا برام جالب بود از طریق پیگیری های ابوی برای چاپ این کتاب  بود که با فعالیتهای کنگره آشنا شدم.

توی گرمای این روزها پشت چراغ قرمز وقتی چشمم افتاد به یک بنر تبلیغاتی در مورد اجلاسیه سرداران برای فرار از گرما و ارضاء کنجکاوی ذهنی ام یک مرور فرضی کردم به اتفاقاتی که قراره در این اجلاسیه بیافته .

حتما خدا رو شکر موزه دفاع مقدس دیگه افتتاح می شه و بعد از ده سال نیمه کاره موندن به سر انجام می رسه ...

حتما در کنار برنامه های روتینی که در هر اجلاسیه باید گرفته بشه چند تا از فلکه های شهر  بجای نمادهای اجق وجق چند تا نماد مقاومت نصب میشه .

حتما احتمام جدی به خاطرات شفاهی داده می شه و خاطرات رزمنده های قدیمی ثبت میشه .

حتما کنگره های مختلف با موضوعات مختلف گرفته میشه  حتما به خونواده شهدا احتمام جدی تری داده می شه .

بوق ماشینهای پشت سری باعث می شه فکرم رو نیمه تموم ول کنم و راه بیافتم ، کارهای سنگین و رفت آمدهای شهری ام همچنان ادامه داره و هر روز که توخیابونهای مختلف میرم و می آم در عین بی حواسی افزایش حجم و تعداد بنر های تبلیغاتی رو حس میکنم  ، تازه این مختص به یک نقطه از شهر نیست هر جای شهر که میری بنرهای تبلیغاتی رو می بینی .

بعد از دو سه روز که سرم خلوت تر میشه و وقت می کنم یه مقدار به وضع معمولی زندگی ام بر گردم .

یک چیزی خیلی توچشمم می آد .

نمی دونم چجوری بگم که نه سیخ بسوزه نه کباب تا آقایونی که بعدا متن منو میخونن نشینن بگن فلانی ضد سپاهه ضد کنگره اس فلانی منافقه . اما جدی جدی شهرو جلد کردند با عکس و بنر بر نامه اجلاسیه سرداران هر جای شهر که سر میزنی بنر های بزرگ 2 در 3 یا 3 در 4  رو میبینی که اکثرا با یک طرح و شکل با داربستهای فلزی نصب شدن.

چند روز منتهی به اجلاسیه وضع خیلی سر سام آورتر میشه  دقیقا معلومه که هر روز داره بنر های جدیدی چاپ و نصب میشه ، تا جایی که بعضا فاصله بنرها به صد یا دویست متر می رسه  ، من فکر میکردم فقط ستونهای برق رو به این فاصله میکارن .

پشت چراغ قرمز ها اما چیزهای دیگه ای هم میبینی . اگر یکی دیگه بود می گفتم طرف داره خودشو خفه میکنه .

پشت تاکسی ها تلویزیونهای بزرگ تبلیغاتی میادین شهر ، بیلبوردهای پل های هوایی و بالن های تبلیغاتی همه جا و همه جا تبلیغات اجلاسیه رو می بینی .

بنرهای تکراری و هم شکل که اسم حلقه طرح معرفت فلان مسجد تا فلان صنف کارگری و فروشنده زیرش زده شده هم اینقدر.....

  • بنده خدا

 
سلام،
یادش بخیر ماجرای فرودگاه. این وبلاگ و آن حال و هوا.
سایت سیدناالقائد، تیتر یکش را به مستند صوتی درباره فرودگاه اختصاص داده است
                                                      قطعه بالارانیز بشنوید
 
1390023121498ff2c.jpg

اوایل دی‌ماه هشتاد و هفت بود که رژیم اشغال‌گر قدس دست به قتل عام مردم مظلوم غزه زد و قلب ملت آزاده‌ی دنیا را جریحه‌دار کرد.
درپی این فاجعه‌ی هولناک، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ولی‌امر مسلمین جهان، ضمن محکوم‌کردن شدید این اقدام، سکوت و بی‌اعتنایی سازمانهای جهانی و برخی دولتهای عربی را زمینه‌ساز این جنایات خواندند و با اعلام روز دوشنبه نهم‌دی‌ماه 87 به عنوان عزای عمومی، همه مجاهدان فلسطینی، ملتهای مسلمان و آزادیخواه، علما، روشنفکران و رسانه‌های جهان اسلام را به ادای مسئولیت بسیار سنگین خود در مقابله با جنایات صهیونیزم خونخوار فراخواندند.

پس از آن بود که عده‌ای از جوانان کشورمان تصمیم‌گرفتند از سه‌شنبه دهم دی‌ماه 87، برای اعزام به غزه در فرودگاه مهرآباد تهران  و دیگر فرودگاههای از جمله شیراز کشور تحصن کنند.
دلایل و انگیزه‌ی این جوانان برای آغاز حرکت، شرح اتفاقاتی که در ترمینال یکم فرودگاه مهرآباد روی داد، دلیل پایان تحصن و واکنش رهبر انقلاب به این حرکت، در قالب مستندی صوتی با عنوان «نقطه رهایی» منتشر شد.
این مستند 12 دقیقه‌ای، که از بین بیش از 10 ساعت صوت شامل گفتگو، برداشت صوتی از تحصن و دیگر قطعات تدوین شده است، همزمان با حرکت بیداری اسلامی ملت‌های منطقه خاورمیانه در اختیار علاقمندان قرار می‌گیرد که می توانید از پلیری که بالای تصویر هست گوش کنید .

چند قطعه از تصاویر این تحصن:

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/12512/pic/01.jpg http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/12512/pic/02.jpg http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/12512/pic/03.jpg
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/12512/pic/04.jpg http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/12512/pic/05.jpg http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/12512/pic/06.jpg
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/12512/pic/07.jpg http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/12512/pic/08.jpg http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/12512/pic/10.jpg
  • بنده خدا
سخنان رهبر انقلاب در ابتدای امسال را به یاد دارید که :

« البته من این نکته را حتماً تذکر بدهم؛ گاهى اوقات این شعارى که ما براى سال اعلام میکنیم، بعد ناگهان مى‌بینیم همه‌ى در و دیوارهاى تهران و شهرهاى دیگر پر شده از تابلو، که این شعار رویش نوشته شده. این فایده‌اى ندارد. گاهى کارهاى پرهزینه‌اى انجام میگیرد؛ چه لزومى دارد؟ آنچه که من از مسئولین و از مردم عزیزمان توقع دارم، این است که این شعار را بشنوند، باور کنند و دنبال کنند. تابلو کردن و در و دیوار را پر کردن و عکس زدن و اینها هیچ لزومى ندارد. اگر هزینه‌اى نداشته باشد، لزومى ندارد؛ اگر هزینه داشته باشد، اشکال هم دارد. هیچ لزومى ندارد کارهاى پرهزینه را انجام بدهند »

این هم لبیک آقایان به ندای رهبر ـ اجلاسیه سرداران شهید -شهرداری شیراز- شرکت برق منطقه ای فارس - شورای شهر شیراز - بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس استان - جهاد کشاورزی استان و دیگر مدعیان پیروی از خط ولایت ...


تذکر برخی از دوستان در مورد بنرهایی که موضوعات دیگری داشته و صرفا بعنوان تاریخ از نام جهاد اقتصادی استفاده کردند و بنظرم در صورت صحت نقد واردی است  با عث شد این چند خط توضیح را اضافه کنم.

در هیچ کدام از این تصاویر بعنوان تاریخ از این نام استفاده نشده بلکه اضافه بر تاریخ این عنوان هم اضاف شده شاید برخی از دوستان چنین نظری داشته باشند که در یک کار ترکیبی استفاده از این عنوان ان هم در فرع تصاویر بی اشکال باشد اما بنده نظرم این است که روحیه تبلیغاتی عمل کردن به سخنان رهبری و عدم ورود جدی به مصداق آن برای تحقق بخشیدن به ان شعار باید همه جا مورد نقد واقع شود .

مگر سالهای کمی بوده که بنر و پوستر های عناوین سالها را دیدیم و لی دریغ از یک عمل.

در مورد پوستر و تصاویر شهدا و کنگره سرداران هم بگویم که در مطلبی که بزودی خواهم نوشت زوایایی از حیف و میل بیت المال توسط این دوستان و عدم توجه به شعار سال خود جای انتقادات بسیار دارد .

چطور می شود در سال جهاد اقتصادی که قرار است زمانی برای بهینه سازی تولید و کاهش اسراف باشد به بهانه برنامه ای برای بزرگداشت شهدا شهر را با بنر های تبلیغاتی این برنامه جلد کرد و اسراف را از حد گذراند  و توقع داشت که باین برخورد شعاری با رهبر انقلاب اعتراضی از طرف انقلابیونی که گوش به فرمان ایشان هستند روی ندهد ؟


  • بنده خدا

مطلب مندرج در روزنامه کیهان امروز : ( لینک تصویر روزنامه کیهان خبر بالا سمت راست )

در گفت وگو با جهرمی مطرح شد
جزئیات زمین خواری کلان «الخوری» و وامی که پس نداد

مدیرعامل بانک صادرات گفت: «الخوری» حدود 8 سال پیش معادل 2 میلیون درهم از یکی از شعب بانک صادرات در امارات وام گرفته بود که هنوز پس نداده است.
سیدمحمد جهرمی در گفت وگو با فارس در واکنش به برخی اخبار مبنی بر پرداخت تسهیلات 50 میلیارد تومانی به یکی از زمین خواران بزرگ شیراز به نام «الخوری» با تکذیب این مورد، اظهار داشت: اگر مستندی به امضای بنده موجود است می توانید آن را منتشر کنید؛من اطمینان دارم که چنین مستنداتی  وجود ندارد.
مدیرعامل بانک صادرات ادامه داد: الخوری حدود 8 سال پیش معادل 2 میلیون درهم از یکی از شعب این بانک در امارات وام گرفته بود و سندهایی که در اختیار بانک قرار داد برای شیراز و متعلق به قراردادهای وزارت مسکن و شهرسازی است.
وی با بیان اینکه «الخوری» مبلغ وام دریافتی از بانک صادرات را تاکنون پرداخت نکرده است، تصریح کرد: به همین دلیل الان از سوی بانک، اجراییه صادر شده و 2 سند (زمین و ساختمان) از سوی اداره ثبت در اختیار بانک صادرات قرار گرفته است.
جهرمی تاکید کرد: اسناد زمین و ساختمانی که به عنوان وثیقه از الخوری دریافت کرده ایم را به اجرا گذاشته ایم.
این مقام مسئول در بانک صادرات همچنین درباره پرداخت تسهیلات به این زمین خوار شیرازی گفت: هیچ وامی برای این فرد تصویب نشده و قرار نیست به این فرد بدحساب وامی پرداخت شود.وی هرگونه خبر مبنی بر پرداخت وام 50 میلیارد تومانی از سوی بانک صادرات به «الخوری» را تکذیب کرد و افزود: به هیچ وجه به امثال این فرد که مشتریان بدحساب بانک هستند وام پرداخت نمی کنیم.
چندی پیش حسین قاسمی، فرماندار سابق شیراز در گفت وگو با خبرگزاری فارس به برخی افشاگری ها در خصوص رانت خواریهای صورت گرفته در این استان پرداخت.
وی در مصاحبه خود به وجود پروژه های مشکوک و مشکل دار در شهرستان شیراز اشاره کرده و با تاکید بر اهمیت این پروژه ها و رانت خواری در شهر شیراز به برخی افشاگری ها در این خصوص پرداخته بود.
وی در این سخنان خود به یکی از این پروژه ها در شهر شیراز اشاره کرده بود که ساخت یک مجموعه مسکونی 646 واحدی لوکس ساز در منطقه بالاشهر شیراز است و این پروژه توسط شرکتی به نام «ابوظبی للمشاریع و التموین» که به اختصار (APS) گفته می شود و در امارات عربی متحده به ثبت رسیده انجام می شود.
فرماندار سابق شیراز همچنین با بیان اینکه این شرکت در سال 1381 (دولت خاتمی) قرارداد پروژه 646 واحدی را به عنوان سرمایه گذار خارجی با وزارت مسکن و شهرسازی منعقد کرده است، یادآور شد: این پروژه، مشارکتی بوده است، بدین صورت که زمین آن توسط وزارت مسکن تامین شود و ساخت این پروژه توسط شرکت «ابوظبی للمشاریع و التموین» صورت گیرد.
وی به سهم 5/24 درصدی دولت و 5/75درصدی سرمایه گذار خارجی پس از پایان قرارداد از این واحدها اشاره و تصریح کرده بود: افرادی را که شرکت (APS) برای این پروژه معرفی کرده بود «شیخ عبدالرحمان عبدالله آل محمود» و «علی محمد شعیب الخوری» نام داشتند که مقرر شده بود این پروژه را این شرکت 36 ماهه تحویل دهد اما متاسفانه این پروژه 9 سال به طول انجامید.قاسمی با اشاره به اینکه «الخوری» نماینده شرکت «ابوظبی للمشاریع و التموین» دارای ارتباطات معناداری است، اظهار داشت: متاسفانه در قراردادی که آن زمان بسته شده بعضی از راههای گریز و فرار برای وی گذاشته شده است؛ این قراردادها سفارشی بوده و باید بررسی شود که چه کسانی پشت این قراردادها وجود دارند؟این گزارش حاکی است؛ در پی افشاگری فرماندار شیراز در مورد زمین خواری های این شهر و انتشار اخباری در این خصوص در خبرگزاری فارس، کمیسیون اصل 90 مجلس شورای اسلامی نیز برای بررسی ابعاد بیشتر موضوع، وارد عمل شده است.

  • بنده خدا

با سلام خدمت برادر ساسانیان:

از اینکه بالاخره دوستان بسیج وارد گود عدالتخواهی شدند وشعار عدالتخواهی از یک نامه سرگشاده با امضای چند بسیج دانشجویی دیده شد بسیار خوشحالیم .

امید است که دوستان همینطور که استاندار وفرماندار قبل و حال را نقد کردند و بی پروا سخن گفتند در نقد و مطالبه از مفسدین بزرگ استان نیز پای کار بیایند مگر نه عدالتخواهی تعریفی دارد که در پیام 6/8/81 رهبری آمده و نمی شود باسم آن هر کس که دوستش نداری را بزنی و در بقیه موارد سکوت کنی .(همانطور که بنظر شما فرماندار سابق چنین بود که البته نظر ما چنین نیست .) یعنی عدالتخواهی گزینشی رفتار کرد .

منتظریم ببینیم دوستانی که از بسیج های مختلف شعار عدالت داده اند در پیگیری مفاسد اقتصادی در استان چه می کنند ؟؟؟

 وارد گود میشوند و پیگیری میکنند که جای بسی خوشحالی دارد  یا سکوت میکنند و دیگر حرف از عدالتخواهی نمی زنند که در آن صورت بنظر ما می آید که عدالتخواهی دوستان هم شعاری بیش نبوده و بعنوان ابزاری برای کوبیدن مخالفین برخی آقایان درون سپاه استفاده شده  که خود در پرونده مفاسد از متهمین هستند  و امروز با دادن اطلاعات غلط باین دوستان بنحوی انتقام خود را از تیم عدالتخواهی که در فرمانداری جمع شده بودند گرفتند .

(البته استاندار را کاری ندارم  در نقد و مطالبه و حتی ترکاندن وی هر چه بکوشی رواست )

امید است حداقل در ماجرای الخوری که حقیقت آن برای همگان روشن شده دوستان بسیج هم وارد شوند و نشان دهند تیغ بران عدالتخواهی بر روی هر چه مفسد و بی عدالت است کشیده شده نه برروی کسانی که امروز نیاز است با تیغ عدالت گردنشان را زد .

امید است که نظر دوستان را در مورد  باغشهرها بعنوان ام الفساد استان که به تازگی اعتراض رهبری را بدنبال داشته  ببینیم  در نقد جریان ریا وتزویر استان که در لباس روحانیت خون مردم و بیچارگان را در شیشه می کنند.

امید است که در اعتراض به اصراف آقایان  دربرنامه کنگره سرداران شهید در تبلیغات بی مورد و بی اولویت  وجلد کردن شهر با بنرهای تبلیغاتی این برنامه پرخرج ببینیم . (که بزودی در مورد آن مطلب خواهم نوشت )

امید است در اعتراض به دهان کجی کنگره سرداران شهید و دیگر ادارات در چاپ و نصب بنرهای تبریک سال جهاد اقتصادی در میادین شهر هم اعتراض بکنید .

امید است در مورد پیگیری از دادگستری استان برای اعلام اسامی مفسدین و مبارزه واقعی در این زمینه دست  و بازوی شما دوستان ارزشی را ببینیم .

امیدواریم در مورد نقدعمل و جلوگیری از انحراف فرماندار جدید و سر سپردگی اش به مکتب ایرانی ببینیم .

امید است در مورد مصادیق بی عدالتی چه از نهادهای انقلابی باشد چه از استاندار وارد گود شوید امید است در هفت خان خویشاوندسالاری استان و محافظه کاری های ایشان در نمانید و مردانه تیغ عدالت در دست وارد گود شوید و مطالبه کنید و مردانه بایستید و هزینه اش رابدهید.

امید است از بی عدالتی های شورای شهر و نگاه تبعیض آمیزش در مورد توسعه شهر و بی توجهی به مستضعفین بیداد کنید .

امید است از این به بعد هم مکتب ایرانی را بترکانید و همچنان استوار منتقد این جریان در میدان بمانیدو این نقد مکتب ایرانی فقط مخصوص فرماندار قبلی نماند.

امید است که شیراز را خوب بشناسید تا با هر موضع نسنجیده به نفع گروه های مختلف شهر سود نرسانید .

در آخر اینکه امید که از این به بعد شما علم عدالتخواهی را در شهر به دست بگیرید نه شعارش را .

  • بنده خدا
برای نوشتن مطلبی نیاز به داشتن تصویر فرماندار داشتم از گوگل بهره بردم و شروع به جستجو کردم  تصاویر مطلوبم را که پیدا میکردم  در یک پنجره جدید بازشان میکردم.

سه چهار تایی که شد صفحه گوگل را به پایین ویندوز فرستادم و شروع کردم به نگاه کردن تصاویری که انتخاب کرده بودم .

اولی دومی سومی و چهارمی بالا نیامدند به آدرسشان که نگاه کردم همه مربوط به سایت فرمانداری شیراز بودند . تعجب کردم و با خود گفتم یعنی متن اخبار حذف شده اند که تصاویرشان هم نمی آیند ؟؟؟

اول فکر کردم اینترنتم مشکلی دارد اما بعدا فهمیدم نه تنها تصاویر که تمام اخبار مربوط به ماقبل از ورود فرماندار جدید که عنان اختیار بدست بزرگ اسفندیار مشایی اش داده و در اولین مصاحبه اش خود را پیرو مکتب ایران خوانده بود  حذف شده است .( خودتان از سایت فرمانداری شیرازدیدن کنید )

مطمئنا که کار درست نیز همین است  چیزهایی که ممکن است ذهن آقا زادگان  ومفسد منشان را آزار دهد باید حذف شود . مردم هم که به گور سیاه هر چه میخواهند بیاندیشند .

اصلا مردم چه حقی دارند مخالف آقایان فکر کنند ؟ تاریخ هم باید در راستای شکم آقایان تنظیم شود تا راه راست برود .

نمی دانم فقط این آقایان  عزیز که تنبان از پای همه کشیده بودند که سعی داشتند قاسمی را وابسته به مکتب ایرانی نشان دهند هیچ موضعی در برابر موضع گیری فرماندار جدید که علنا خود را وابسته به مکتب ایرانی میداند نگرفتند.

بقول سلمان : ( مشکل فقط عدالتخواهان بودند )

  • بنده خدا

بنقل از وبلاگ دانشجوی انقلابی

به همراه سخنرانی مهم و تاریخی مرحوم حجتة الاسلام فاکر

پرداختن به تاریخ فارس و بخش های مهم و موثر آن که ما را در فهم تحولات و وقایع منطقه یاری می رساند احتیاج به مقدماتی دارد . این اصول ، ذهن مخاطب را نسبت به پذیرش برخی حقایق با توجه به پیش فرض هایی که توسط برخی عناصر مسئله دار آگاهانه ترویج شده ، واکسینه می کند و آمادگی تجزیه و تحلیل و در نهایت اقبال به آن را فراهم می آورد .

 با نگاه ژرف و نکته بین به تاریخ نگریستن ، چه بسا ما را از راههای میان بر به مقصد برساند و از کوششهای بیهوده و تلفات گسترده و بی فایده آسوده گرداند و از این منظر ، دانش تاریخ جزو کلیدی ترین و حیاتی ترین علوم برای هر ملت و جمعیتی می باشد .

 بررسی برخی ناگفته های تاریخ فارس که با تلخیص قسمت های از خاطرات حجت الاسلام سید منیر الدین شیرازی آغاز نمودم با واکنش هایی همراه بود ( لازم به ذکر است آقای رضازاده جوابیه دومی ارسال نموده اند که بزودی با توضیحاتی از نگارنده در وبلاگ درج می شود ) و در این مدت وقایعی اتفاق افتاد که موجب تاخیر در ادامه این روند شد . به امید عنایت حضرت رحمن و رحیم ، این سلسله مباحث را که حاصل اندک مطالعات حقیر می باشد با شما به اشتراک میگذارم و امیدوارم شما نیز با دقت و تجسس و راهنمایی و افزودن نکاتی که می یابید بنده را در عمق بخشیدن به مباحث یاری رسانید .

برای بررسی برخی رجال فارس این مطلب را به صورت تلخیص شده از کتاب " چهار مقاله در زمینه بهائیت "  کاری از دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نقل می کنم و امیدوارم آن را با تامل و دقت مطالعه نمایید. زیرا در آینده مطالب جالبی خواهید خواند که پیش مقدمه آن ، چنین مکتوباتی است . لازم به ذکر است به رغم تیتراژ 3000 نسخه ای این کتاب ، یافتن آن در کتابفروشی ها سخت است و می توان گفت عامدانه نایاب می شود و با وجود چاپ سوم ، نسخه های آن به سرعت خریده و کم یاب میگردد . گرچه علت آن بر حقیر پوشیده نیست لیکن با باز نشر آن می کوشم مطالب بسیار بسیار دقیق این تحقیق را ترویج نمایم .

مطلب اول ص 34  کتاب " چهار مقاله در زمینه بهائیت "  :

[ در آغاز پیدایش بابیت ( و در ادامه آن بهائیت ) افراد و خانواده های زیادی در شهرهای مختلف ایران به این جریان پیوستند . مطالعات اخیر نشان می دهد که اکثریت قابل توجه بهائیان ابتداءً از خانواده های یهودی مسلمان شده ( جدید الاسلام ) تشکیل شده اند ! و با سلطه آنها بر بخشی از روستاها و شهرهای کوچک ایران ، جمعیت های فقیر و بی سواد کشاورزی و روستایی به تدریج به آنها گرویدند . بنابراین می توان بهائیان را به دو دسته تقسیم نمود :

1 – بهائیان آگاه، که عموما از خاندان های یهودی الاصل (جدیدالاسلام ) بوده و می دانستند که چه می کنند!

2 – بهائیان عادی، که سیاهی لشکر فرقه بهائیت بودند.

اگرچه از میان بهائیان عادی ( علی الخصوص در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی ) افراد با استعدادی هم گزینش شده و برکشیده شده اند ، لیکن مدیریت و هدایت تشکیلات جهانی بهائیت ، و بخصوص حلقه های اتصال آنها با صهیونیسم ، همواره در دست همان گروه اول است.

فرقه بهائیت از همان بدو پیدایش و به موازات تلاش برای جذب هرچه بیشتر افراد به این فرقه ، سیاست اختفاء هویت بهائی برخی عناصر و محافل و تشکل های مهم خود را نیز اعمال می کرد . این سیاست در زمان حاکمیت قاجار اجبارا به فرقه بهائیت تحمیل می شد ، چرا که نفوذ عناصر خود در حکومت قاجار به این پنهان کاری نیاز داشت ؛ اما در زمان سلطنت پهلوی نیز همین سیاست بطور آگاهانه ( علیرغم سلطه بهائیان ) ادامه یافت ، و بهائیان علاوه بر حضور چهره های علنی و نیمه علنی خود در قوای سه گانه حکومت ، عناصر پنهان و مخفی خود را نیز در تمامی بخش ها ، تشکل ها ، ادارات و سازمان های مورد نظر نفوذ دادند . شواهد و قرائن زیادی از این نفوذ مرموزانه در گروهها و احزاب موافق و مخالف حکومت پهلوی ها وجود دارد .

 با وقوع انقلاب اسلامی ، سیسات پنهان کاری سیاسی بر کل تشکیلات بهائیت حاکم شد و تنها پس از گذشت 25 سال از پیروزی انقلاب ،بهائیان کوشیدند مجددا بخش علنی تشکیلات خود را احیا کنند . و این کار را با کمک بخش پنهانی و عناصر نفوذی خود در بخش های مختلف حاکمیت جمهوری اسلامی ( با استراتژی حساسیت زدایی نسبت به بهائیت ) عملی نمودند . هم اکنون هر دو بخش علنی و پنهان تشکیلات بهائیت در ایران ، با شدت هر چه تمام تر فعالند ، و چشم امید صهیونیسم جهانی در ایران به همین تشکیلات است . از بدو پیدایش بهائیت دو تاکتیک ، توسط این فرقه به کار گرفته شده و هنوز هم به عنوان روشهای اساسی در دستور کار آنان قرار دارد . همین دو تاکتیک ابزار اصلی یهود هم در طول تاریخ بوده است .

1 – فساد اخلاقی و استفاده ابزاری از شهوت جنسی .

2 – نفوذ سیاسی و جاسوسی !

بهائیت با استفاده از این دو تاکتیک ، همواره تلاش خود را برای سلطه بر تمامی تشکل های دولتی ، صنفی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی ، سیاسی و ... بکار برده است .استقرار و بسط فراماسونری در ایران با استفاده از همین دو روش و عمدتا توسط بابیان و بهائیان صورت گرفته است . از این دو تاکتیک به طور گسترده در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی ایران استفاده شده و استفاده می شود .

از مهم ترین مراکز و نهادهای مورد توجه بهائیت " روحانیت " است .از بدو پیدایش بهائیت ، یکی از اهداف مهم و " همیشگی " آنان نفوذ در بیوت روحانیون سرشناس و حوزه های علمیه بوده است ، که در برخی موارد توفیقاتی نیز برای آنان حاصل شده است . « روحانیت » به عنوان رکن اصلی تشیع و مانع اصلی سلطه بیگانگان ( علی الخصوص صهیونیسم ) هنوز هم از اهداف بزرگ نفوذ این فرقه ضاله است که با توجه به سیستم و سازمان باز خود همیشه هدفی سهل الوصول به نظر می رسیده است !

امام (قدس سره ) با تیزبینی و درایت خاص خود از این موضوع نیز غفلت نکرده و نکاتی ژرف را در آثار زبانی و قلمی خود مطرح کرده است . علاوه بر اینها بهائیت از تجارب و مهارت های عجیب و با سابقه یهود در دنیا ( برای «ایجاد» و «تشدید» دودستگی ها ) استفاده میکند و در نهضت مشروطیت هم استفاده کرده است .

نفوذ و حضور عناصر این فرقه از ابتدای انقلاب در صفوف انقلابیون ، هواداران ، کارگزاران ، نهادها و مدیران نظام جمهوری اسلامی ، برای ایجاد و تشدید تنازع جناح های سیاسی و تبدیل اختلاف های سلیقه ای به دشمنی های کینه ای غیر قابل انکار است . عناصر نفوذی این فرقه در صحنه مطبوعات کشور ، سهم موثری در تفرقه افکنی داشته اند ؛ تا جائی که گروهها ، جریانات ، افراد ، مدیران و مسئولین سیاسی نظام را به جای اینکه به دو دسته خودی و غیر خودی تقسیم کنند تا سره از ناسره شناخته شود ، آنها را به دسته بندیهای موهومی چون : «چپ و راست» ، «اصلاح طلب و محافظه کار» ، «روشنفکر و خشونت طلب» و امثال آن تقسیم بندی کرده اند . عناصر نفوذی آنها در غیر مطبوعات هم حضور دارند و به اقدامات تخریبی ، سودجویانه و حفظ منافع کارفرمایان صهیونیست خود ادامه می دهند .

هرگاه فرد یا جمعی از این جریان نفوذی شناسایی شوند و به دلیل مفاسد سیاسی یا اقتصادی اش تحت پیگرد قرار گیرد ، بلافاصله با پنهان شدن پشت یکی از جریانات سیاسی و مصنوعی خود را از زیر ضرب خلاص می کند . نمونه استفاده از این تاکتیک در طول تاریخ سی ساله انقلاب و نظام جمهوری اسلامی فراوان است ، که از برجسته ترین آنها می توان به وقایعی چون قتل های زنجیره ای در سال 77 و ماجرای کودتاگونه 18 تیر در سال 78 اشاره نمود . نوع سازمان دهی ، فعالیت ها ، و به طور کلی عملکرد این مجموعه به گونه ای است که می توان به جرات گفت : لژهای فراماسونری جدید ( بعد از انقلاب ) در ایران ، با حضور این عناصر احیا شده اند ؛ لژها و محافل متعدد و متنوع با سطوح مختلف و با ارتباطات پیچیده و غیرمتمرکز. رد پای این شبکه مرموز در اغلب مفاسد سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی ، مدیریتی و ... در سالهای پس از انقلاب اسلامی دیده می شود .

مطلب دوم : ص 103  کتاب " چهار مقاله در زمینه بهائیت "  :


توضیح : آیت‌الله محمدرضا فاکر در سال ۱۳۲۴ از خانواده‌ای مذهبی در شهر مشهد به دنیا آمد. او که به دلیل شغل پدرش به اصفهان رفته بود پس از گذراندن دروس دوره ابتدایی، با دروس دوره مقدمات حوزه آشنا شد و پس از بازگشت به مشهد دوره مقدمات حوزه را نزد ادیب نیشابوری به پایان رسانید.  سپس برای یادگیری شرح لمعه نزد مدرس یزدی رفت و بخش‌هایی از آن را از او فرا گرفت. 

بخش باقی‌مانده از شرح لمعه را در قم نزد آیت‌الله صلواتی و دوزدوزانی یاد گرفت. او همچنین در درس مکاتب ابوالقاسم خزعلی و فاضل لنکرانی حضور می‌یافت، در عین حال که رسائل را نزد حسین نوری همدانی می‌خواند. از جمله کسانی که در طول دوران تحصیل، از دوستان او بوده‌اند می‌توان به عباس شیرازی، هادی مروی، ضیاء مسجد جامعی و محمدحسین امراللهی اشاره کرد. او همزمان با یادگیری، دروسی را که آموخته بود، تدریس می‌نمود.

پس از اتمام تحصیل نیز، سال‌ها در حوزه‌های علمیه به تدریس پرداخت. او که تقریرات دروس خارج را نگاشته بود، در طول تحصیل سفرهای تبلیغی و سیاسی به مناطق مختلف کرد.  او از مبارزان دوران پیش از انقلاب و نیز از مدافعان انقلاب اسلامی بود. آغاز مبارزات او به دوره‌ای باز می‌گردد که در مشهد به خواندن ادبیات مشغول بود.

او در آن زمان بسیاری از اعلامیه‌های روح‌الله خمینی را در حجره خود تکثیر می‌کرد (با نوشتن از روی آن‌ها) و مخفیانه به اطلاع دیگر طرفداران انقلاب می‌رساند و یا بر در و دیوار شهر نصب می‌کرد. نخستین بار در سال ۱۳۴۱ دستگیر و زندانی شد و دومین بار در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ بازداشت شد که در زندان با سید علی خامنه‌ای آشنا گشت. بار بعد در ۱۳۵۳ بازداشت و زندانی شد و تا پایان سال ۱۳۵۵ در زندان بود که علتش سخنرانی او در نهاوند بر ضد شاه و همکاری با گروه ابوذر بود.

 وی پس از انتقال از مشهد به تهران زندانی شد. از کارهای مهم او طرح مرجعیت روح الله خمینی پس از درگذشت سید محسن طباطبایی حکیم (پدر سید محمدباقر حکیم) با همراهی جمعی از استادان و بزرگان حوزه علمیه قم بود. در این راستا او طی سفری به خرمشهر، آبادان و زاهدان و دیگر شهرها، علمای آن شهرها را در جریان تصمیم فوق گذاشت.

پس از وقوع انقلاب، برای مدتی نمایندگی روح‌الله خمینی را در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بر عهده داشت. او برای چند دوره در مجلس شورای اسلامی نمایندگی مردم مشهد را عهده‌دار بود. او به دلیل افشای ماهیت ضدانقلاب در سال‌های ظهور خط نفاق، حداقل سه بار مورد سوء قصد قرار گرفت که جان سالم بدر برد. او هم قبل و هم بعد از انقلاب در جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بوده‌است. او در مجلس پنجم با ۷۹۳۲۷۳ رای و ۳۳٫۵٪ آراء به نمایندگی مجلس از شهر مشهد در آمد. در مجلس هفتم نیز با ۷۴۴۳۱۰ رای و ۳۸٫۵۸٪ آراء نماینده مشهد در مجلس شورای اسلامی شد و نیز به عضویت کمیسیون اصل نود در مجلس در آمد.

در مجلس هشتم نیز ریاست کمیسیون اصل نود را عهده‌دار است. مرحوم آیت‌الله فاکر که در مجلس هفتم ریاست کمیسیون اصل 90 به عنوان یکی از مهمترین کمیسیون‌های تخصصی نهاد قانوگذاری کشور را بر عهده داشت در مجلس هشتم نیز پس از تغییر ساختار این کمیسیون، بار دیگر به دلیل برخورداری از سوابق تقلینی و توجه ویژه به بحث نظارت مورد اعتماد نمایندگان قرار گرفت و ریاست این کمیسیون بر عهده وی گذاشته شد. 

آیت الله فاکر همچنین عضو مجلس خبرگان رهبری از مشهد بود. آیت الله فاکر برای آخرین بار روز سه شنبه 22 دی ماه 1388در مجلس حاضر شد به علت بیماری و مساعد نبودن حالش در ساعت 10:30 دقیقه ‌ صحن مجلس را ترک کرد

آیت الله فاکر پس از آن دیگر به مجلس بازنگشت. سرانجام ایشان در تاریخ چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۸۸ دربیمارستان ولی عصر قم پس از تحمل رنج چندین سال بیماری گوارشی (کبد ) در سن 64 سالگی  جان به جان آفرین تسلیم کرد. برخی از مطلعین رحلت ایشان را ناشی از مسمومیت توسط افرادی با مواد سرطان زا می دانند . زبان بران ، تیزبینی و ذهن اطلاعاتی، ایثار و از خودگذشتی ، خصوصا افشای چهره نفاق در هر لباسی خصوصیات اصلی ایشان بود و می توان نقش ایشان را با یاران صادق اسلام مانند حضرت ابوذر مقایسه کرد.

حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای رهبر معظّم انقلاب اسلامی در تاریخ جمعه جمعه 23 بهمن 1388 در پی رحلت ایشان پیامی صادر کردند :

بسم الله الرحمن الرحیم

درگذشت روحانی مجاهد جناب حجت الاسلام آقای فاکر را به خانواده‌ی گرامی و بازماندگان محترم و همکاران و دوستان ایشان تسلیت میگویم. سوابق مجاهدات ایشان که از اولین سالهای نهضت اسلامی آغاز گشته و نیز خدمات ایشان در دوران نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی و عرصه های دیگر، ذخائر ارزشمندی در محاسبات الهی و نیز در یاد نیک مردم قدرشناس از این روحانی بزرگوار است. انشاءالله از خداوند متعال علوّ درجات ایشان را مسألت مینمایم.


" خلاصه ای از سخنرانی مرحوم آیت الله محمد رضا فاکر در جشنواره کارآفرینان برتر کمیته امداد حضرت امام خمینی (قدس سره) خراسان رضوی در تاریخ 5/5/1387 ":


خداوند تبارک و تعالی را سپاسگذارم که به من توفیق عنایت کرد از فیض حضور در این مجلس محترم بهره مند شوم .برای رساندن پیام و مقصودم مقدمه ای را عرض میکنم .

در شهر مقدس مشهد، در فاصله بین محله عیدگاه و پائین خیابان ، محله ای است که در قدیم به آن می گفتند محله " جدیدی ها " . یک آب انباری هم در آنجا بود ( که هنوز آثارش هست ) بنام آب انبار جدیدی ها . من در دوران طفولیتم هزاران بار از آن مسیر رفت و آمد داشته ام .

منظور از « جدیدی ها » یهودیان تازه مسلمان شده بودند که جدید الاسلام شمرده می شدند . این یهودیان ظاهرا حدود 150 سال قبل اعلام مسلمانی کردند ، یک مدتی در آن منطقه ای که بودند بعنوان مسلمان جا افتادند ، بعد از آنجا هجرت کردند ، رفتند به شهرهای دیگر ، جاهای دیگر ، و در آنجا با مسلمانان دیگر مخلوط شدند ! و کم کم رد آنها گم شد . من خانه های آن یهودیها را دیده ام ، در نزدیکی همان محله هم بوده ام ، به تمام آن محله واقفم .

توضیحا عرض می کنم : تاریخ نشان می دهد که در همین محله چند سال قبل از آنکه میرزا علی محمد باب اعلام بابیت کند شاید چند هزار یهودی اعلام کردند که مسلمان شده اند !! این مسئله شاید مربوط به حدود صد و پنجاه سال قبل باشد !! مردم مشهد جشن بسیار مفصلی گرفتند ، سراسر شهر گلباران و جشن باران شد ، شاید چند هزار یهودی مسلمان شده بودند . مایه عزت و افتخار بود ! هر کدام از این یهودیها اسمشان را عوض کردند و اسم مسلمانی برای خودشان انتخاب کردند ، و بلاخره شروع کردند به یک زندگی جدید .

چند سال بعد از این حادثه میرزا علی محمد باب اعلام بابیت کرد ، و اکثر همین شاید چند هزار یهودی بهائی شدند !! البته یک تعدادشان هم مسلمان های خوبی ماندند ، و هنوز هم بچه هایشان هستند .

این حادثه دلسوزان تیزبین کشورمان را متوجه کرد که به هر جدید الاسلامی نمی شود اعتماد نمود . ولی آن کسانی که که در آن زمان این مسئله را می فهمیدند و توجه داشتند کم بودند . یقینا کم بودند . من خودم که بعد از دهها سال در نزدیکی آن محله (که محله عیدگاه بود ) رشد یافتم چنین چیزی را از پدربزرگ ها و مادربزرگ ها و بستگانمان نشنیدم .

احتمالا بعضی از قدرتهای خارجی برای اینکه زمینه کار را برای آن نقشه ای که در طی پیدایش بهائیت داشتند آماده کنند از قبل اقدامات لازم را در داخل مملکت انجام داده بودند . که یکی از آنها هم اظهار مسلمانی دروغی این یهودیان بود .

خوب چرا این کارها را کردند ؟ در آن وقت خیلی مسئله مهمی نبود ، چون نظام حکومتی شاهنشاهی بود ، مربوط به قاجار بود و بعد هم مربوط به پهلوی ها . و این هر دو نظام هایی صد در صد فاسد و وابسته بودند . از نظر نظام سیاسی ، ایران مشکلی برای غرب نداشت . ولی دشمن می خواست در بین مسلمان ها رسوخ کند ، نفوذ کند ، زندگی کند . یک راهش نفوذی کردن این یهودیان معاند بود ! و چون اینها یهودی بودند و مسلمان ها یهودیها را نجس می دانستند لازم بود راهی پیدا کند برای اینکه این اجتناب و گریزی را که مردم از این یهودیان داشتند از بین ببرد . و آنها را نفوذی کند !! آمدند شکل ظاهر اسلامی به اینها دادند . مسلمانشان کردند ، برای اینکه وقتی هم مسئله بهائیت پیش آمد به توسط آنها بهائیت را تقویت کنند !! از قبل برای همین مقصد تمهید مقدمه کردند . خوب اینها پراکنده شدند ، در میان مردم گم شدند ! شاید بعضی از آنها هم افراد خوبی از کار درآمدند . ولی بهر حال کلیت این مسئله پیچیدگی خودش را پیدا کرد .

تا زمان انقلاب مشکل محسوسی نبود ، چون نظام حکومتی غربی بود ، نظام شاهنشاهی وابسته به آنها بود ، وابسته به انگلیس و آمریکا بود . ولی بعد از انقلاب حوادثی پیش آمد که این حوادث مشکلات را آشکار کرد . الان زنگ خطر به صدا درآمده است !

اولین جاسوسی که در نظام اسلامی ما به عنوان « جاسوس» دستگیر شد و رسما اعلام شد که در سطح بالا جاسوسی می کرده ، و همه ما او را می شناسیم اسمش امیر انتظام است . این آقای امیر انتظام سخنگوی نهضت آزادی بود . سخنگوی دولت موقت بود . با قدرتهای خارجی از طرف جمهوری اسلامی صحبت میکرد و در پوشش اینکه سخنگوی دولت و یک مقام رسمی دولت است جاسوسی میکرد . اسناد نظام را به آنها می داد . او لو رفت ، دستگیر شد ، این آقا الان هم در زندان است ، محکوم به حبس ابد ، یک مدتی آزادش کردند ، دست و پایش را باز کردند ، دو مرتبه ارتباطش را با قدرتهای خارجی برقرار کرد ، دو مرتبه او را به زندان انداختند .

حسب آنچه بعضی ها نوشته اند ایشان پسر میرزا یعقوب رفوگر بازار تهران است که در اصل یهودی بوده ، از آن یهودی های جدید الاسلام ! سپس بهائی شده ! بعد از 15 خرداد اعلام مسلمانی کرده ، و بعد از آن 22 بهمن رسما به اداره ثبت مراجعه کرده و نام خودش را به عنوان یک مسلمان ثبت کرده است. این میرزا یعقوب بهائی رفوگر بازار تهران ( که نام فامیلیش رفاویان یا رفوئیان بوده و گاهی به اشتباه نوشته بودند رافیان ) اسم پسرش را عباس گذاشت . او هم فامیلیش را تغییر داد به امیر انتظام . بعد به طرقی که در این امور طبیعی است !! سخنگوی دولت موقت شد ! و طبعا شد از پرچمداران انقلاب تا وقتی که دستگیر شد .

از اول انقلاب تا حالا 30 سال است ، امیر انتظام مربوط به سالهای اول انقلاب است . اواخر سالهای وسط هم در داخل کشور ما یک مسئله ای پیش آمد بسیار بسیار مهم ، مسئله ای که معروف شد بعنوان قتل های زنجیره ای ، یک عده ای رفتند یک عده ای را کشتند و انداختند به گردن نظام و انقلاب ، پرونده سنگینی شد ، پرونده قطوری شد ، که هنوز هم رسیدگی به آن کامل نشده ، یک برگ نیست ، هزار برگ نیست ، ده هزار برگ نیست ، بیش از این حرفهاست . امنیتی ترین و محرمانه ترین پرونده کشور است . در این پرونده هم وقتی به انساب دو سه نفر مهره های اصلی آن رسیدگی شد معلوم شد که اجداد آنها یهودی بوده ، پدرانشان بهائی بوده و خودشان اظهار مسلمانی می کردند . یعنی یهودیان یا بهائیان جدید الاسلام !! مختصرا عرض می کنم که در این پرونده هم بطور تقریبی وقوف دارم ، اشراف دارم ، ابعادش را میدانم مقدار زیادی از این پرونده را دیده ام ، مطالعه کرده ام ، بعضی از افرادش را می شناسم ، باقی مانده هاشان را هم گاهی می شناسم ،با گذشته هاشان آشنایم ، یا بدون آشنایی نیستم .

از این پرونده هم بگذریم ، برویم به حدود سال سی ام انقلاب یعنی پارسال . یک کسی را پیشنهاد کردند برای اشغال یک مقام دولتی در مملکت ما ، مقام بسیار عالی ، فرض کنید در سطح وزارت ، فرض کنید مهم ترین وزارت ، می خواهم علو آن مقام را بگویم ، نمی خواهم بگویم وزارت ! می خواهم علو آن مقام را در این سطح معرفی کنم ! این آدم هروقت در مجلس به ما می رسید ، خم می شد دستمان را ببوسد ! احترام میکرد ، حاج آقا من نوکر شمایم ! اصلا هرچه بفرمائید عمل می کنم ! وقتی صحبت اشغال آن مقام شد لازم شد برویم ببینیم این شخص چه کاره است ؟ به چه درد می خورد ؟ رفتیم به سراغ سوابق این مرد ! دیدیم این آقا از آن مسلمان های محترمی هستند که اگر به بقیه اصول و فروع اسلام کمتر توجه دارند لااقل به جواز تعدد زوجات توجه کامل دارند ! دائم ، موقت ، مشروع و غیر مشروع ، یکی از زوجات دائم ایشان خانواده اش یهودی بوده است ، بعد بهائی شده است ، و شاید تازه مسلمان شده است ! و البته همه اینها به یک کشور وصل می شوند ، انگلستان !! همه این راه ها به یک رم ختم می شود ، لندن !

من به این نتیجه رسیده ام که هم اکنون لا اقل در حدود صد هزار نفر از این افراد در جامعه پخشند ، که صد سال پیش یهودی بوده اند . بعدا بهائی شده اند ، و اینک متظاهر به اسلامند ! و به عنوان مسلمان در جامعه ما پراکنده اند . اما کجاها ؟ نمی دانیم .

بعد از انقلاب چون نظام ما شد نظام اسلامی طبعا باید این تشکیلات ظاهرا پراکنده ، از نظر امنیتی هم بتوسط قدرتهای خارجی منسجم شده و مورد بهره برداری قرار گرفته باشد . الان هم در گوشه و کنار کشور افرادی هستند بظاهر مسلمان و در عین حال بهائیان قبلی و یهودیان اسبق !! و کارشان این است که از هر طریقی که ممکن است ضربه بزنند . پستها را اشغال کنند ، اسناد را به دشمن برسانند ، پشت انقلاب را خالی کنند ، افراد متدین را ملکوک کنند ، افراد هرزه را معروف کنند و ... قس علیهذا.

مهم ترین کاری که اینها انجام میدهند سوء استفاده کردن از فقر و بیچارگی طبقات محروم و سامان دهی آنها در جهت منافع امپریالیسم خارجی و قدرتهای بین الملل است . اجازه دهید که یک نمونه ای از این روزهای اخیر هم برایتان عرض کنم :

تقریبا حدود شش ماه قبل یگ گروهی را در شیراز دستگیر کردند . 52 نفر . راه افتاده بودند در محلات فقیر شیراز ، بچه های فقرا را (که معمولا در کوچه ولند ) جمع کرده بودند که بیائید ما برای شما کلاس مجانی بگذاریم ، کیف و کتاب و قلم مجانی بدهیم . توی مسجد هم به آنها درس می دادند ! حال همه اش مسجد نبوده ، مسجد بوده و غیر مسجد هم بوده ، من مسجد را می گویم برای اینکه عمق فتنه را نشان بدهم . در کلاسهای خودشان ، به اینها درس مهر و محبت و عشق و دوستی و فداکاری و نمیدانم از این حرفهای قشنگ می دادند !! ولی ته قضیه درآمد که گردانندگان این کار مسلمان نماهای فعلی ، بهائی های سابق و احتمالا یهودی های اسبقند !

معلوم می شود این خطر هم خطر بزرگی است ، ما دائما هدف قرار می گیریم و نمی دانیم از کجا ! به ما دائما تیراندازی می شود ، ولی نمی دانیم از کدام سو ! ملت ما ، مردم ما ، افراد انقلابی ما در معرض آماج ترورهای فکری و فرهنگی و غیره قرار می گیرند ! و ما نمی دانیم این تیرها از کجا می آیند ! این پوست خربزه ها را چه کسی زیر پای بچه های ما می اندازد ، زیرا آنها که ما را می زنند در میان جمعیت ما پنهانند ! و ما اینک ( بعد از صد و پنجاه سال ) هیچ گزارشی نداریم که آنها در اصل چند نفر بوده اند ؟ الان چند نفرند ؟ زیادتر شده اند یا کمتر شده اند کجاها رفته اند ؟اسمهایشان را چه طوری عوض کرده اند ؟ و شناسنامه های جدیدشان را چه جور گرفته اند ؟ الان کجا هستند ؟ چه می کنند ؟ چه جور با هم متحد و منسجم شده اند ؟

من نمی خواهم مسئله را خیلی امنیتی کنم . ولی خیلی هم شوخی بردار نیست ! نگهداری نظام اسلامی در بین این امپریالیسمهای گردنکش و سفاک بین المللی نیازمند هوشیاری و بیداری زیادی است ، خیلی بیشتر از آنچه ما فقط در شعارها به آن می پردازیم ! در این مسائل جای سیاه نمائی و سفید نمائی نیست ! جای رافت و گذشت نیست . مسلمان باید « رحماء بینهم » باشد و « اشداء علی الکفار » این انقلاب را نمی توان با غفلت یا خدای نکرده تغافل به دست دشمن سپرد !

یا مکن با پیل بانان دوستی    یا بنا کن خانه ای در خورد پیل

امیدوارم خدای تبارک و تعالی به همه ما توفیق جهاد فی سبیل الله را از راه تقوی ، بیداری ، هشیاری ، امام شناسی ، دشمن شناسی و قطع دست مستکبران عنایت بفرماید .

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


پی نوشت :

این روزها بحث پیرامون مکتب انحرافی و جریان فرعی ، سرعنوان مطالب روز کشور است و هر روز که میگذرد حجم نافهمی ها و برداشت های ناصحیح از یکسو و نفوذ و حرکت های جهت دار مشکوک از سوی دیگر آشکار تر می شود .

خانه زادگاه حسینعلی بهاء در تهران ( رهبر فرقه ضاله بهائیت ) واقع در پامنار ، کوچه شهید صوفیانی ، که بهائیان در دائره المعارف خود ( عالم بهائی ) رسما با عکس و تفصیلات از آن یاد کرده اند و یکی از مکانهای بسیار مهم به اصطلاح مقدس و زیارتی آنها به شمار می آید ، در سال 1385 یعنی یکسال بعد از شروع دولت نهم  و در زمان معاونت مشایی بر سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ، متاسفانه به عنوان خانه میرزای بزرگ نوری ( پدر بهاء ) به ثبت آثار ملی درآمده ! و از طرف سازمان تبلیغات اسلامی به فردی اصفهانی موسوم به شفیعی فروخته شده است ! ( با توجه به تعمیرات گسترده و پرخرج او در این خانه ، ضروری است راجع به هویت واقعی و انگیزه او از خرید و تعمیر پرهزیته این خانه تحقیق شود ) .

اکنون مدتهاست که مرتبا این خانه در فیلم ها ، سریالها ، و برنامه های مختلف تلویزیونی ( نظیر سریال«سمندون» و اخیرا«روزگار قریب» ) استفاده می شود ! بدین ترتیب علاوه بر ثبت رسمی و حفظ فیزیکی یکی از اماکن مهم و مقدس بهائی در پایتخت جمهوری اسلامی ، به وسیله نمایش تلویزیونی آن ، مدرک جهانی برای وجود و حفظ این مکان در اختیار بهائیان قرار می دهد . بهائیان اعم از نفوذی ها مسلمان نما و سیاهی لشکرهای پراکنده هم به ریش ما می خندند و علاوه بر تمسخر ، نائل به زیارت تصویری مکان مثلا مقدس خود میگردند . آیا این خانه حرمتش از مسجد بیشتر است که در عهد رسول الله (ص) ، نوع ضرارش را تخریب کردند ؟ اگر سعودی ها الان مسجد ضرار را احیا و ثبت ملی کنند و سریالهای صدر اسلام در آن بسازند ، انصافا ما چه می کنیم ؟ آیا نباید خانه منافقین امت را خراب کرد تا گردش جمع نشوند ؟

  • بنده خدا

اصلا نیاز به توجیه و تفسیر نیست قیافه اش را نگاه کنید  نمی خورد . آقای قاسمی تلاش نکن قیافه ات به فرماندار و این چیزها نمیخورد .

فرماندار یعنی اینکه در اتاقت بنشینی و ارباب رجوع را پشت در اتاقت نگه داری و محض کلاس کار هم که شده  به منشی بسپاری بگویند فرماندار در جلسه است .

به فرماندار چه که فلان پرونده حاج آقا و آقا زاده هایش را بررسی کند و پیگیری کند  همین است دیگر امثال تو هیچ وقت نخواهند فهمید که  باید به استوانه های نظام احترام گذاشت .

به قیافه خودت نگاه کن اخر چه چیز تو به یک فرماندار برده  خط ریش مدیری داری ؟ آن موهای به هم ریخته ات تریپ مدیری است یا آن نوع لباس پوشیدنت ؟

فرماندار یعنی اینکه وقتی مردم می آید به هر بهانه ای کار انها را عقب بیاندازد و بیت المال حیف و میل کند و بریزد و بپاشد و...

نه مثل تو بروی مو از ماست بیرون بکشی این که نشد مدیریت اینجوری که دیگر هیچ مدیری امنیت ندارد که کار کند .

خدمت  مدمت مال دهه شصت بود امروز باید سخنرانی های پر طمطراق کنی و پز کلمات قلمبه سلمبه بدهی نه اینکه راه بیافتی در ده کوره ها و به حرفهای مردم پاپتی گوش کنی .

چرا نمی فهمی ارتباط اینگونه با عوام عوام زدگی می آورد و مسئول را از کارهای بزرگترش عقب می اندازد  هر چه فکر میکنم می بینم قیافه ات نمی خورد  . اصرار نکن

خلاصه یک کلام تو اینکاره نیستی آقا .

  • بنده خدا


ازمیان مسئولین استان فارس کسی را سراغ ندارم که گامش  در برابر مبارزه با مفاسد اقصادی انقدر محکم بر داشته شود که روابط و ضوابط میان آقایان نتواند آنرا شل کند و از صلابتش بکاهد .

قاسمی اما فرق داشت میدانید چرا آخر لر بود لرها اگر آدمهای سالمی باشند مردانی مجاهدند و اگر دستشان پاک باشد حریف ندارند .

برخی از دوستانم با درک این فضا و این موقعیت پس از دوران دانشجویی به کمک وی شتافتند  و تیمی منسجم در امر مبارزه با مفاسد تشکیل دادند .

قاسمی مرد بود و در فشار حاصله آقایان منحرف و مفسد کوتاه نیامد هم مکتب ایرانی مشایی را زیر سئوال برد و هم ام الفساد استان باغشهرهای تیم فرزندان و دوستان آقای حائری را  سینه دیوار چسباند و پای میز عدالت کشاند .

آخرین مصاحبه او نیز حرفهای بسیاری دارد که حتما بخوانید .

راستش را بخواهید کم کم داشتم به قاسمی مشکوک میشدم آخر در این دستگاه  اداری استان فارس که همه یا پسر خاله و با جناقند و یا بالاخره جیبشان با هم ارتباط مستقیم دارد  چطور یک مسئول ان هم از این مدل این همه دوام اورد .

به قاسمی می بالم و به رضایی مسئول سابق بسیج دانشجویی استان که هر دو مجاهدینی انقلابی و آرمانخواه هستند و هر دو به یک جرم  از مسئولیت خود بر کنار شدند .

به قاسمی می بالم که چون متکیو به همان روش و باهمان سبک برکنار شد و نه استعفای نمایشی داد و نه عرصه را به جوانها سپرد بلکه چون مرد در برابر مشایی و همچنین آقا زادگان مفسد ایستاد وخار در چشمشان شد .

به خودم هم می بالم که در این مدت همواره مدافع این فرماندار بودم و همه من را به عنوان یک مدافع جریان عدالتخواهی منتصب می کردند و گاه مرا نیروی فرماندار خواندند با اینکه هیچ دیداری با وی نکردم و جز یکبار ان هم در راهپیمایی وی را از نزدیک ندیدم .

قاسمی  هر کجا که هستی دست خدا به همراه تو جوان مجاهد و عدالتخواهی که اشک مفسدین را در شیراز در آوردی .

افتخارت قاسمی این باشد که منتصب به عدالتخواهی بودی همانی که رهبری گفت :

وفا کنیم ملامت کشیم و خوش باشیم                      که در طریقت ما کافری است رنجیدن .

قاسمی به خود ببال که برکنار شدی تا از درد مفسدین شکمباره کاسته شود نه اینکه از بس از قبل ارتباطت با  فلان آقا خورده باشی که گندت بالا بیاید و فسادت شهره شهر شود و  بعد از چند صباح دوباره به کار گرفته شوی در سیستم فساد انگیز همان حاج آقا  .

قاسمی ببال که دیگر در لیست سیاه مسئولین  پر  ادعا اما کم عمل قرار گرفتی و دیگر پست های اینچنین به تو نخواهند سپرد  چرا که بلد نیستی در قاعده انها بازی کنی و کل بازی را بهم میزنی .

قاسمی ببال به خود که در دل مردم شیراز جاودانه شدی بخاطر گرفتن حق مظلوم از ظالم در لباس اسلام .

آفرین بر تو که با مبارزه بی ملاحظه با اسلام شکمباره های استان که ادعای مذهب یدک می کشند غبار از روی اسلام ناب برداشتی و انقلابی بودن را تفسیر کردی .

چه باک بر تو که مامور به وظیفه بودی و وظیفه ات را بجای اوردی در قبال ارمانت و بگذار این پستهای دنیایی بماند برای اهلش تا چند صباحی چون کرم بلولند و فربه شوند .


زنده باد قاسمی         زنده باد عدالتخواهی     مرگ بر اسلام امریکایی


قاسمی مردی برای همیشه        وبلاگ۱۱-۲۲

چرا باید قاسمی عزل میشد     وبلاگ چرکنویس انقلابی

وبلاگ کورسو

  • بنده خدا