نوشته های یک قلم

نارنجکی برای تمام فصول

نوشته های یک قلم

نارنجکی برای تمام فصول

پیوندهای روزانه

هدف تمام فتنه های آخرالزمانی

يكشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۰، ۱۱:۴۱ ق.ظ

غیبت امام زمانه را هر کس به طریقی تفسیر می کند و طبق تفسیرش بدنبال راه حلی برای پایان  آن ارائه می دهد .

یکی بالا بردن حجم دعا و زیارت را راه حل میداند ، یکی جلسه گرفتن و سینه زدن ،  یکی چله گرفتن و... وهر طریقی که در آن بتوان امام زمان (ع) را احظار کرد تا بیاید و جهان را از این همه  ظلم وستم نجات دهد.

من اما غیبت را نتیجه تاریخی ناشکری انسان می دانم .

با ماشین زمان دهنتان به عقب برگردید تا به ابتدای خلقت برسید  اولین انسانهای مخلوق آدم (ع)  وحوا را بیاد بیاورید سپس روی خط زمان جلو بیایید تا به خضر و شیث برسید به حرکت ادامه دهید ابراهیم (ع) ، اسماعیل (ع)  ، نوح (ع) ، لوط (ع) ، صالح (ع)  ، یعقوب(ع)  ، یوسف(ع)  ، موسی (ع) ، عیسی(ع)  ، محمد(ع)  ، اینجا بایستید ، اینجا دیگر داستان پیامبران تمام می شود ، اگر بخواهیم یک نتیجه مشترک از داستان تمام پیامبر ها بگیریم احتمالاً یکی از آنها نا شکری و عدم تمکین نوع بشر به راه حقی است که این شخصیتها پیام آور آن بودند اگر در داستان تک تک پیامبران سیر کنیم سرکشی قومشان و تنها گذاشتن آن حجت خدا ، قصه سختی ها و مشقات او در راه هدایت و راهنمایی به سمت هدف زندگی انسان نمایان است ، این قصه در مورد قوم  فرزندان یعقوب یا همان بنی اسرائیل به اوج خود می رسد و کار این قوم دنی از سرکشی فرمان یعقوب توسط فرزندان به کشتن  هفتاد  پیامبردرروز و تحریف کتاب آسمانی و... می رسد .

از این به بعد تاریخ شاهد فعالیت قومی است که در مخالفت ورزیدن با خدا و حجج بر حقش از هیچ عملی فرو گذار نیستند  و شاید همین سرکشی است که تعداد زیادی از پیامبران خدا برای هدایت این قوم می ایند همین کشتن هفتاد پیامبردر روز نشان بزرگی است که خدا پیامبران زیادی را برای هدایت این قوم روانه میدان کرده است .

یوسف(ع)  ، بنیامین(ع)  ، سلمیان(ع)  و... تا موسی (ع)  اما این قوم اراده هدایت ندارند ، این البته فقط مختص بنی اسرائیل نیست دیگر انسانها نیز با بی ارادگی خود در شناخت حجت حق و پیدا کردن راه حقیقت در این  گناهها شریکند .

 پیامبر آخرین از حجاز ظهور می کند خوانده ایم که چه سختی هایی را تحمل می کند تا دعوتش به  ثمر می نشیند  دعوتی که بزودی جهانی میشود و مبلغان آن عرصه گیتی را برای گسترش ان می پیمایند  نوع بشر از راهی جدید برای هدایت مطلع میشود ولی در عمل نوع بشر چه می کند ؟ تا وقتی که نبی زنده است با اویند لیکن با رفتن او علی (ع)  تنها می ماند و دختر پیامبر (ع)  با چنان وضعی شهید می شود ، کرسی اجرای فرامین حق از دست حجت الهی خارج می شود  ، حسن  (ع)  زهر خورانده میشود و حسین (ع) در میدان به مسلخ می رود  ، فرزندان آنها نیز  پی در پی در گوشه زندان و یا در کنج عزلت یا در چنگ حکام جور زندگی خود را می گذرانند و نوع بشر هم یا با دانستن حق یا بخاطر بی ارادگی دریافتن حقیقت کاری نمی کند و این بی ارادگی اش باعث میشود تا حقیقت در خفا بماند .

می گویند علی(ع)   پس از سقیفه به سفارش پیامبر با فاطمه (ع)و فرزندانش به دیدار تمام اصحاب رفت و به یا دآورد  گفته ها و سفارشات پیامبر را و خواست از آنها که  با سر تراشیده و شمشیر آخته در قراری حاضر شوند و علی (ع) از پیامبر شنیده بود که اگر به اندازه انگشتان دستت یار وهمراه یافتی قیام کن و حق را باز ستان .اما در قرار جز چهار یا پنج  نفر حاضر نشدند .

همچنین منقول است روزی فردی به دیدار امام صادق (ع) می رفت بهلول خود را به وی رساند و گفت از امام سئوال دارم و دستش را بالا آورد طوری که انگشتانش باز بود فرد در محضر امام  علامت بهلول را با انگشتانش به امام نشان داد امام تأ ملی کرد و دستش را بالا آورد و دو انگشتش را باز کرد .  ان فرد وقتی از زندان خارج شد به دیدار بهلول رفت و از جواب امام را به او داد و از وی خواست حکمت ای نسئوال رابگوید  بهلول گفت پرسیدم پنج یار داشته باشی قیام میکنی ، امام فرمود دو یار داشته باشم هم قیام می کنم .

داستانهای فوق الذکر نشان میدهد چرا باید حجت حقی که خالق برای نوع مخلوقش فرستاده تنها بماند این داستان ادامه می یابد تا به مهدی(ع)  می رسد مهدی (ع)  پیامبر نیست اما آخرین حجت حقی است که خالق برای امامت و رهبری انسان ها نگاه داشته ، اما بشری که تاکنون اثبات کرده که حاضر نیست که در راه حق بایستد و قربانی دهد تا  امام زمانه آنها را براه درتست راهنمایی کند و سکوت می کند تا کار بدست شیاطین جن و انس بیافتد و انها نیز با دروغ و شایعه وتحریف و در آخرین مرحله کشتن حجت حق  نور حقیقت را خاموش کنند دیگر لیاقت کسب حضور امامی را ندارد  باشد که قومی بیاید که حاضر باشد خود را فدا کند تا حقیقت بماند.

1200 سالی که از غیبت می گذرد  تنها علمای شیعه اند که روضه بازگشت می خواند در گوش انسانها تا بازگردند به هدفی که برای آن آفریده شدند عمامه بر سرعلمای شیعه  شاید نشانی است از  طناب داری که با حق خواهی خود به گردن آویخته اند و مردم را به سمتی می خوانند که حقیقت است اما هزینه دارد درد و سختی و مشقت و بر سر دار رفتن .

حسین را بیاد می اورند و در حزنش می گریانند تا نشان دهند برای ایستادگی در راه حق باید حسینی بود  اصلا این استراتژی شیعه است این موفق ترین استراتژی طول تاریخ است که هر سال بمناسبت عاشورا بگریی و یادآوری کنی به خودت  که نباید حسین را در میانه میدان تنها گذاشت  و نه تنها حسین که حسن که علی که محمد که عیسی که موسی که ابراهیم که نوح .

این روضه های  تراژدی غمبار گمگشتگی بشر است که مداحان شیعه آنرا می سرایند.که حتی اگر توسط روحانی ساده و بی علمی ترویج شود اثر خود را می گذارد چرا که در طول این سالها در سرزمین محدود به میان خلیج فارس تا دریای خزر قومی تربیت شده اند از نسل سلمان فارسی که با آمدن امامی که ارتباطی جنس از لایه های  زیرین ذات بشر با آنها دارد بپا می خیزند و آشوب می کنند و کشته می دهند تا محال باشد باری دیگر عاشورا و زهرخوراندن و فرق در محراب شکافتن تکرار شود .

خمینی معصوم نیست اما امام که هست وما مردمانی هستیم که در پاتزده خرداد 42 خود را قربانی ثبت  داستانی کردیم که نگاشت با خون که محال است دیگر حجت حق تنها بماند ، شاید این است که ایرانیان را لایق کرد که میزبان نور افشانی حقیقت از خاکشان باشند شاید این است که ایرانیان را طلایه دار جریان حق خواهی و عدالت طلبی و ایستادگی در برابر ظلم واستکبار کرده این که خمینی را تنها نگذاشتند  و خمینی اولین امام تاریخ  شد که قومی اینچنین فدایی حق یافت که به فرمانش انقلاب کردند و جان دادند و رزمنده شدند وجنگیدند و...

این که می گویم ایرانی دلیل دارم  ، چرا که در همین عصر در کشور همسایه امان عراق پس از قیام مردمی ملت عراق اماشان سید محمد باقر صدر تنها ماند و به شهادت تاریخ وقتی که ماموران حکومتی برای بردن وی امدند هیچکس اعتراضی نکرد و حرفی نزد تا اینکه امامشان را گرفتند و بردند و شهید کردند ، عراقی ها پیرو خط پدارن کوفی اشان شدند  اما ایرانی ها  موجودات دیگری هستند .

تا اینجا که ربط مستقیمی به تیتر مقاله نیافتید حق هم دارید  از این به بعد رابخوانید امید که به مراد دلتان برسید.

ولایت فقیه می دانید سکوی آزمایشی است برای اینکه لیاقت انسانها در ایستادگی پای حق محک بخورد  ، مطمئنا اگر در این امتحان سربلند بیرون بیایند لایقند برای ظهور امام زمانه غایبشان و اگر نه  ، نه .

شاید امام غائب  ظهور می کرد اگر نبرد هشت ساله ما ده ساله می شد و دنیا طلبی و کوته بینی و بی ارادگی ما خمینی را مجبور به نوشیدن جام زهر نمی کرد . شاید اگر  مردمان ایران هم با همت بیشتر خمینی را دراثبات ایستادگی تا آخر خط حق به آن دوست خال بر لب تنها نمی گذاشتند امروز جهان پر از سعادت و خوشبختی بود در سایه امامی معصوم  و شاید قیام انقلاب اسلامی مستقیماً به قیام مهدی متصل می شد  اما دریغ که در میانه راه بریدند وامتحان نمره قبولی نگرفت .

فتنه های آخر الزمانی همگی سعی دارند که این چراغ هدایت را خاموش کنند ، ولایت فقیه  . اگر هم درست دقت کنید می بینید که نوک پیکان تمام آنها ولایت فقیه است  چه جنبش سبز رنگ و جریان روشنفکری چه جریان انحرافی وکج اندیش یکی می خواهد ولایت فقیه را باسم دیکتاتوری حذف کند و یکی با ارتباط مستقیم به امام زمان  بدون نیاز به ولی فقیه .

فتنه های آخر الزمانی همه و همه می آیند تا قومی را که ادعای ایستادگی  پای حق دارد را بیازماید  با روشهای مختلف و طرق گوناگون  .

آنها می ایند تا ادعای ما را بیازمایند که : ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند .

فتنه ها یکی یکی می آیند تا بیازمایند قوم سلمان فارسی و قوم خمینی را تا اثبات کنند آیا براستی دل در گرو حقیقت دارند و آیا براستی در اقوام انسانی قومی رشد یافته که لیاقت حضور امام غائب را یافته ؟ آیا براستی این بار قرار نیست علی تنها بماند و حسن زهر خورانده شده ، حسین بر سردار رود ؟؟؟ آیا این بار بشر توبه کرده و گروهی ازآنان برخلاف رفتار مکتوب در تمام صفحات تاریخ قرار است حقیقت را بر زندگی و داشته های دنیوی اشان ترجیح دهند و سر وجان در راه حق ببازند ؟ آیا براستی که بشر در نبود امام معصومش به سمت شبیه ترین فرد به وی فقیهی عادل و عالم و شجاع و... که می یابد رفته تا تجدید بیعت کند و تا آخر پای این بیعت مردانه بایستند تا زمینه بازگشت منجی جهانی را از غیبتی که بشر به او تحمیل کرده فراهم کنند ؟

محوریت تمام فتنه های آخرالزمانی ولی فقیهند شبیه ترین  فرد به امام معصومی که غائب است .

اراده انسان در انتخاب طریق گوش جان سپردن به اوامر ولی فقیه است که می تواند به خالق این حقیقت رابنمایاند  که عصر بعثت دگر باره انسان آغاز گشته  ، بشر در توبه ای نصوح پیمان جانبازی در راه حقیقت بسته است و چنین امضای خون می دهد که حقیقت را از جان و داشته خویش  مقدم بداند و لیاقت حضور آخرین حجت حق را با پذیرش تمام هزینه هایش پیدا کرده واینک است که بشر با قیام جهانی اش از مصر و تونس و لیبی و بحرین و بزودی از اروپا و دیگر نقاط جهان تمام مکاتب و روشهای زندگی غربی وشرقی را به کناری میزند تا جهان میزبان قدوم دبیر کل تشکیلات هدایت  به سمت حقیقت باشد .

بشری که تنها راه آزادی از زندان رنج و دردهای زندگی لوکس و تکنولوژی زده اش را تبعیت از راه مجاهدینی یافته که پیرو ولی فقیهند.

 و ما را عهدی است با صبح  . الیس الصبح بقریب  ؟


همچنین بخوانید : تاملی در نامه آیت الله حائری به مشایی

  • بنده خدا

نظرات  (۵)

پاسخی به مطلب تاملی در نامه آیت الله حائری به مشایی
http://nedaye-andisheh.blogfa.com
با سلام و ارادت. طاعات قبول. رسیدن به خیر و سلامتی. اگر عکسهایی از سفر اخیر لبنان رو که مناسب می دونی بزاری روی وبلاگت، استفاده می کنیم. یادداشت های سفر لبنان هم یادت نره برادر صالح! محمد بهرامی هم سلام می رسونه.
بشر در توبه ای نصوح پیمان جانبازی در راه حقیقت بسته .......

چرا این مطلب تابلوی زیر رو توی ذهنم روشن کرد نمیدونم:
منتظران مهدی بگوش حسین را منتظرانش کشتند........
به روزم با مطلب:
مینویسند:معاون سیاسی ٬میخوانند استاندار

مینویسند:معاون عمرانی٬میخوانند استاندار

مینویسند :مدیر کل٬میخوانند:استاندار

مینویسند:نگهبان٬میخوانند استاندار
به روزم با مطلب:

اتش سوزی باغات و ماجرای قدیمی تغییر کاربری

لطفا نظر بدهید.

www.shiraznama.blogfa.com

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی