نوشته های یک قلم

نارنجکی برای تمام فصول

نوشته های یک قلم

نارنجکی برای تمام فصول

پیوندهای روزانه

استان فارس به عنوان یکی از بزرگترین و حساس ترین استان های کشور به قول امام خامنه ای باید در "قله" باشد. اما گویی این استان پهناور بیش از وسعت و بلندای خود مشکل دارد و فرسنگ ها از قله ی خود دور شده است. مشکلاتی که شاید بیش از آنکه واقعی و ناشی از ضعف های طبیعی و ظرفیت های آن باشد، متاثر از برخی اتفاقات و رفتارهای سیاسی است.

پرواضح است که توسعه ی پایدار سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی هر منطقه تا سرحد رسیدن به قله های پیشرفت و عدالت، نیازمند عواملی است، که مهمترین آن ها برنامه ی جامع، منابع و ظرفیت های طبیعی و نیروی انسانی کارآمد مطابق با برنامه ی مورد نظر است.

بی شک در این بین نیروی انسانی مهمترین عوامل است. چرا که توسعه ی سیاسی با تمام جوانب آن در نهایت خود محتاج انسانهایی رشد یافته است.

برنامه ی جامع توسعه ی استان نیز در نهایت با دستان با کفایت مدیران لایق و متعهد به فعلیت می رسند. به همین دلیل یکی از ضروریات اساسی استان، تربیت نیروی انسانی و میدان دادن به آن ها، جهت کسب تجربه تا رسیدن به نقطه ی مورد نظر است.

کسب تجربه و تربیت نیروی انسانی در تمامی حوزه های سیاسی، فرهنگی، آموزشی، اقتصادی، مدیریتی و... با نگاه تنگ نظرانه، سلیقه ای، قبیله گرایی، سهم بندی شده و به دور از شایسته سالاری در تمام زمینه ها در تناقض آشکار است.

نگاه حزبی و سلیقه ای و مبتنی بر منافع سیاسی گذشته از عدم به کارگیری ظرفیت های موجود در نهایت به فرار نیروهای انسانی متخصص و متهد منجر خواهد شد که حاضر نیستند در فضای آلوده ی سیاسی حاکم به فعالیت بپردازند.

این نوع نگاه ها از موانع پیش روی پیشرفت استان فارس است. اگر قرار باشد به سوی قله حرکت کنیم قبل از هرچیز باید این موانع از سر را برداشته شود. موانعی که همیشه برای برداشت آن با سدها و مقاومت های جدی روبرو هستیم از جمله قدرت طلبی و نگاه منفعت جویانه ی احزاب سیاسی و افراد صاحب نفوذ.

شاید بسیاری انتظار داشتند که در طول دولت دکتر احمدی نژاد که داعیه دار حل این معظل بود وضع به گونه ای دیگر رقم بخورد. چراکه دولت نهم از سویی مخالف جدی اصلاح طلبان بود و از سویی گرچه مورد حمایت برخی طیف های اصولگرا بود ، اما همیشه خود را برآمده از رای ملت می دانست و نه حمایت احزاب اصولگرا و از همین رو همیشه سعی داشت تا مرز خود را با طیف های سنتی اصولگرایان مشخص کند.

قصد نگارنده بر آن است تا با نگاهی گذرا به 6 سال اندی عملکرد دولت نهم و دهم در فارس به جریان شناسی آن با محوریت تقسیم مسئولیت ها و  شیوه ی بکارگیری مدیران به این مقوله بپردازد.

چرا که جهت درک وتحلیل شرایط موجود و اصلاح آن در آینده نیازمند نگاهی واقع گرایانه به گذشته ی نه چندان دور هستیم.

پرده اول:

روی کار آمدن دولت نهم در سال 84 با رویکردی عدالتخواهانه به مقوله سیاست، اقتصاد، اجتماع و به ویژه سیاست خارجی فصل جدیدی را در مناسبات جهانی و داخلی رقم زد که بسیاری از نتایج گرانبهای آن را نمی توان نادیده گرفت.

سفرهای استانی و حضور در میان مردم و ایستادگی در مقابل جریانات برآمده از قدرت و ثروت و نگاه انقلابی و خدمت محور به مسئولیت ها و باز نمودن درهای مدیریت کلان و جزء کشور به طور طبیعی نسل جدیدی را از مدیران جوان و انقلابی پرورش داد که شاید امروز اندک باشند اما تاثیر گفتمانی آن عمیق تر از ظاهر کمی آن است.

اما در این میان فارس و شیراز آهنگی مخالف با جو حاکم بر کشور را می نواخت. استاندار فارس درب های مدیریت استان  را بر روی احزاب و خانواده های متنفذ گشود و تمام آنها را از بخشی از قدرت استان بهره مند ساخت اما در مقابل راه را بر جوان های متخصص و متعهد و البته مستقل بست. فارس در دولت نهم چهره ی یک دولت در دولت با رویکردی محافظه کارانه و صبغه ی تکنوکراتانه به خود گرفت تا این استان همچنان در حسرت یک مدیریت مستقل و  متعهد به آرمان های اصیل انقلاب بماند.

ملاک انتخاب مدیران در دوره ی مهندس رضازاده:

1- انتساب به احزاب، جریانات سیاسی به خصوص راست سنتی

2- انتساب به بیوت یکی از روحانیون متنفذ

3- دارا بودن قدرت سیاسی تا بدانجا که بتوان سهمی برای آن درنظر گرفت.

در آن سال ها دو دلیل عمده باعث عدم انتقاد و آرام بودن فضای سیاسی استان علی رغم تمام کاستی ها به خصوص سهم دادن به احزاب و جناح ها و خانواده ها و بیوت روحانیت بود.

1- اول آنکه احزاب و گروه ها ی ریشه دار و صاحب تریبون و قدرت سهم خود را از دولت و مجلس گرفته بودند و دلیلی برای بر هم زدن بازی پرمنفعت نبود و شاید اگر انتقادی می شد باید امروز به تحلیل دلایل آن می نشستیم. 

2- نسل جدید و انقلابی و دلبسته به آرمان انقلاب در آن روزگار از لحاظ کمی و کیفی به آن درجه نرسیده بود که بخواهد در مقابل این نگاه محافظه کارانه بایستد.

پرده دوم:

با پیروزی دکتر احمدی نژاد در انتخابات 88 و به تبع آن روی کار آمدن دکتر احمدزاده گمان می رفت این هژمونی و تناسب قدرت در فارس تا حدی به نفع گفتمان عدالتخواهی عوض شود. احمدزاده در بدو امر نیز همین رویه را در پی گرفت. نگاهی عدالتخواهانه و رویکردی انقلابی، عدم توجه به احزاب و گروه هایی که استان را ملک طلق خود می پنداشتند و ایستادگی در مقابل سهم خواهی عده ای ، از وی یک چهره ی محبوب ساخت که انصافا اگر در میانه راه از ترس مار به اژدها پناه نمی برد، شاید امروز وضع به گونه ی دیگری بود.

احمدزاده از دو مرحله کار یعنی کوتاه کردن دست اشخاص خانواده ها و احزاب از قدرت  و دوم روی کار آوردن افراد با صلاحیت، یک قسمت که همان مرحله اول باشد را خوب انجام داد اما در نگاه دوم با سستی و وادادگی مفرط مواجه شد و استان را دچار معزلی دیگر کرد که آسیب های آن به تفکر عدالتخواهانه به مراتب سنگین تر بود.

روی آوردن به افراد غیربومی و غیرمتعهد (ازا این جهت قید غیر متعهد به کار رفت که صرف غیر بومی بودن دلیل بر ناکارآمدی نخواهد بود) جریان انحرافی و برخی نمایندگان معلوم الحال، باعث شد که از یک طرف بهانه جویی ها موجه جلوه کند و از سوی دیگر گفتمان عدالتخواهی که احمدزاده خود را داعیه دار آن می دانست به شدت ضربه بخورد.

مخالفین احمدزاده در طول دوسال از هیچ تلاشی چه صحیح و چه غلط برای برکناری وی دریغ نکردند.

دلایل این عده که طیف وسیعی از روحانیون، دانشگاهیان، نظامی ها، سیاسیون، نمایندگان مجلس و ... را در بر می گرفت به طور خلاصه در چند مورد می توان نام برد:

1- غیر بومی بودن

2- بی تجربه بودن

3- وابستگی به جریان انحرافی

4- بی احترامی به بزرگان و پیش کسوتان

  شاید منظور  از " احترامی به بزرگان و پیش کسوتان" همین باشد که در حال حاضر در دوره ی استاندار جدید اتفاق افتاده. چرا که به نظر می رسد از میان تمام دلایل یک دلیل واقعی وجود داشت و آن هم همین مورد آخر بود " احترام به بزرگان و پیشکسوتان" که معنای حقیقی و آنچه در عالم سیاست از آن فهمیده می شود تقسیم مسئولیت ها بین نمایندگان و معتمدین بزرگان و احزاب پیشکسوت استان بود.

 احمدزاده نیز با تمام حاشیه ها و نقدهای منصفانه و غیرمنصفانه در پایان به جریان انحرافی پیوست تا باز قصه ی پرغصه ی فقدان مدیریت متعهد، متخصص، مستقل و انقلابی با رویکرد عدالتخواهانه و مردم محور همچنان ادامه یابد و ملاک های انتخاب مدیران همچنان غیر از آن باشد که منطبق بر گفتمان عدالتخواهی است.

ملاک های انتخاب مدیران و به کار گیری نیروها در دوران احمدزاده:

1- دوستی با شخص استاندار که اغلب از تهران و دانشگاه آزاد به شیراز آمده بودند

2- مرزبندی صریح و مخالفت جدی با احزاب و گروه های منتسب به راست سنتی

3- عدم انتقاد به مدیریت حاکم

4- مدح جریان انحرافی و لیدرآن

5- حضور در اردوگاه مدیریت اجرایی استان در جنگ سیاسی با مخالفین استاندار

پرده سوم:

پس از رفتن احمدزاده استانداری فارس بیشتر شبیه به باشگاه پرورش اندام شد تمام کسانی که از مسئولیت ژست و قدرت آن را دیده بودند در استانداری و سایر مسولیت های استان به زورآزمایی و نشان دادن خود پرداختند  که در این میان نیز آنچه مشاهده نمی شد توجه به گفتمانی بود که شاید حزب الله تمام تخم مرغ های خود را در آن سبد گذاشته بود.

باز ارادتمندان به ساحت رئیس دفتر رئیس جمور و اقارب آن تا هرآنچه بالا رود و پایین آید مسئولیت ها را در یک دوره ی کوتاه قبضه کردند گرچه بسیاری از آنان سرپرست بودند اما توجه به صلاحیت اعطای مسئولیت مورد توجه است.

اما اتفاق بسیار مهم و قابل تامل در این مدت اعتراضات به استاندار فارس بود. اعتراضاتی که شعار اصلی آن مقابله با جریان انحرافی و حضور سجادی سرپرست استانداری فارس بود.

در این بین تکاپو جهت عزل سجادی و انتصاب استانداری که بتواند "احترام بزرگان را حفظ کند" شدت گرفت. گزینه های متعددی برای استاندار فارس مطرح شدو گزینه هایی که بیش از آنکه بتواند معیارهای شرعی و عقلی را جهت تصدی استاندار فارس داشته باشد برآمده از نزدیکی و اعمال سلیقه های احزاب و جناح های سیاسی بود.

بالاخره سجادی عزل شد و باز هم بر محجوریت گفتمان انقلاب افزوده شد. گفتمانی که تحلیل ها و عملکردهایش را مبتنی بر عدالت و مردم محوری و توسعه همه جانه استان می دانست.

ملاک انتخاب مدیران در طول سرپرستی سجادی:

در این دوره به دلیل کوتاه بودن انتساب خاصی صورت نگرفت و اغلب همان ملاک های دوران احمدزاده جهت کسب مسئولیت کفایت می نمود چراکه هنوز نقش احمدزاده و معاون سیاسی استانداری پررنگ بود.

پرده چهارم:

پس از مدت ها کش و قوس و درگیری های فراوان و پیشنهادهای متعدد بالاخره عابدین استاندار فارس شد استانداری که علی رغم فریادهای اصولگرایان و برخی نهادهای دیگر نه بومی بود و نه باتجربه و متخصص(کارنامه ایشان اینگونه می گوید نه قضاوت ما) انتساب به جریان انحرافی نیز از دیگر مشخصه های این استاندار است که ظاهر آن نشانی از این نزدیک ندارد اما چه شد که مخالفت ها پایان گرفت و دیگر فریاد منتقدین شنیده نمی شود و بعضا حمایت می کنند.

دلایل این پارادوکس ها و تناقضات رفتاری در خصوص دو مدیر غیربومی و کم تجربه( در حد استان فارس) در مجالی دیگر دوستان خواهند گفت. اما در همین چند هفته گویی نشانی از تغییر در رویه گذشته و ملاک انتصابات به چشم نمی خورد که وضع بدتر نیز شده است.

عابدین گویا ماموریت دارد دهان های منتقد را ببندد و اوضاع را آرام کند و این همان چیزی است که باعث شده که اوضاع به دوران ماقبل احمدزاده برگردد. 

ملاک انتخاب مدیران در دوره ی مهنس عابدین(تا به امروز):

1- وابستگی به راست سنتی یا همان گروه منتقدین که قرار است ساکت شوند

2- وابستگی به سایر منتقدین تندرو از جناح اصولگرا

3- دوستی و همراهی با ایشان از تهران

نتیجه گیری:

1- بررسی اجمالی فوق نشان می دهد که در بیش از 6 سال گذشته، ملاک انتخاب مدیران و به نوعی تربیت نیروی انسانی که قرار است جایگزین نسل اول مدیران شود غیر از آن چیزی است که در قاموس انقلاب اسلامی باید باشد و با این شیوه و اعمال سلیقه های سیاسی و چنبره ی احزاب و گروه های صاحب قدرت بعید است تا مدتها به قله ی مورد نظر رسید.

2- از سال 84 تا کنون در فارس گویی مدیران متعهد و متخصص و البته مستقل و نسل سوم و جریان سوم انقلاب جهت حضور در عرصه های مدیریتی راهی جز انتساب به یکی از دو جریان انحرافی و راست سنتی ندارند. ایشان جهت کار و حضور در عرصه ی سیاسی و مدیریتی استان یا می بایست راست می بودند و یا منحرف یا قدرت سیاسی قابل توجهی می داشتند و یا آقازاده بودند و حضور آنان در صورت مخالفت با گروه های مذکور نتیجه ای جز حذف در پی ندارد.

3- تناقض و پارادوکس مدعیان اصولگرایی در جای خود به عنوان یک نمونه ی عینی از فعالیت سیاسی برخی نیروهای انسانی رشیدنیافته ی استان ضرورت پرورش نیروی انسانی متعد و انقلابی را دوچندان می کند. چرا که این قبیله نشان داده اند که انتقاد و انقلابی گری آنها تا کجا ادامه دارد و چقدر واقعی است. و آیا اساسا اگر دو استاندار با ملاک های مشابه وجود داشته باشند که یکی سهم آنها را در نظر بگیرد و دیگری این کار را نکند چه برخوردی با آن خواهند داشت و آیا اساسا این برخورد مطابق مولفه های اصولگرایی به معنای حقیقی است یا خیر؟

حال باید به کرسی چاره نشست و فکری کرد. آیا با این نوع نگاه به عرصه های مدیریت و مسئولیت و نیروی انسانی میتوان به قله رسید؟ اگر نه چه راه کارهایی برای حل این معضل و نگه داشتن لگام جنون آور قدرت طلبی ، اقتدار گرایی و حزب سالاری به عنوان یکی از موانع جدی تربیت نیروی انسانی و میدان دادن به نسل جدید مدیران وجود دارد؟

  • بنده خدا

غیبت امام زمانه را هر کس به طریقی تفسیر می کند و طبق تفسیرش بدنبال راه حلی برای پایان  آن ارائه می دهد .

یکی بالا بردن حجم دعا و زیارت را راه حل میداند ، یکی جلسه گرفتن و سینه زدن ،  یکی چله گرفتن و... وهر طریقی که در آن بتوان امام زمان (ع) را احظار کرد تا بیاید و جهان را از این همه  ظلم وستم نجات دهد.

من اما غیبت را نتیجه تاریخی ناشکری انسان می دانم .

با ماشین زمان دهنتان به عقب برگردید تا به ابتدای خلقت برسید  اولین انسانهای مخلوق آدم (ع)  وحوا را بیاد بیاورید سپس روی خط زمان جلو بیایید تا به خضر و شیث برسید به حرکت ادامه دهید ابراهیم (ع) ، اسماعیل (ع)  ، نوح (ع) ، لوط (ع) ، صالح (ع)  ، یعقوب(ع)  ، یوسف(ع)  ، موسی (ع) ، عیسی(ع)  ، محمد(ع)  ، اینجا بایستید ، اینجا دیگر داستان پیامبران تمام می شود ، اگر بخواهیم یک نتیجه مشترک از داستان تمام پیامبر ها بگیریم احتمالاً یکی از آنها نا شکری و عدم تمکین نوع بشر به راه حقی است که این شخصیتها پیام آور آن بودند اگر در داستان تک تک پیامبران سیر کنیم سرکشی قومشان و تنها گذاشتن آن حجت خدا ، قصه سختی ها و مشقات او در راه هدایت و راهنمایی به سمت هدف زندگی انسان نمایان است ، این قصه در مورد قوم  فرزندان یعقوب یا همان بنی اسرائیل به اوج خود می رسد و کار این قوم دنی از سرکشی فرمان یعقوب توسط فرزندان به کشتن  هفتاد  پیامبردرروز و تحریف کتاب آسمانی و... می رسد .

از این به بعد تاریخ شاهد فعالیت قومی است که در مخالفت ورزیدن با خدا و حجج بر حقش از هیچ عملی فرو گذار نیستند  و شاید همین سرکشی است که تعداد زیادی از پیامبران خدا برای هدایت این قوم می ایند همین کشتن هفتاد پیامبردر روز نشان بزرگی است که خدا پیامبران زیادی را برای هدایت این قوم روانه میدان کرده است .

یوسف(ع)  ، بنیامین(ع)  ، سلمیان(ع)  و... تا موسی (ع)  اما این قوم اراده هدایت ندارند ، این البته فقط مختص بنی اسرائیل نیست دیگر انسانها نیز با بی ارادگی خود در شناخت حجت حق و پیدا کردن راه حقیقت در این  گناهها شریکند .

 پیامبر آخرین از حجاز ظهور می کند خوانده ایم که چه سختی هایی را تحمل می کند تا دعوتش به  ثمر می نشیند  دعوتی که بزودی جهانی میشود و مبلغان آن عرصه گیتی را برای گسترش ان می پیمایند  نوع بشر از راهی جدید برای هدایت مطلع میشود ولی در عمل نوع بشر چه می کند ؟ تا وقتی که نبی زنده است با اویند لیکن با رفتن او علی (ع)  تنها می ماند و دختر پیامبر (ع)  با چنان وضعی شهید می شود ، کرسی اجرای فرامین حق از دست حجت الهی خارج می شود  ، حسن  (ع)  زهر خورانده میشود و حسین (ع) در میدان به مسلخ می رود  ، فرزندان آنها نیز  پی در پی در گوشه زندان و یا در کنج عزلت یا در چنگ حکام جور زندگی خود را می گذرانند و نوع بشر هم یا با دانستن حق یا بخاطر بی ارادگی دریافتن حقیقت کاری نمی کند و این بی ارادگی اش باعث میشود تا حقیقت در خفا بماند .

می گویند علی(ع)   پس از سقیفه به سفارش پیامبر با فاطمه (ع)و فرزندانش به دیدار تمام اصحاب رفت و به یا دآورد  گفته ها و سفارشات پیامبر را و خواست از آنها که  با سر تراشیده و شمشیر آخته در قراری حاضر شوند و علی (ع) از پیامبر شنیده بود که اگر به اندازه انگشتان دستت یار وهمراه یافتی قیام کن و حق را باز ستان .اما در قرار جز چهار یا پنج  نفر حاضر نشدند .

همچنین منقول است روزی فردی به دیدار امام صادق (ع) می رفت بهلول خود را به وی رساند و گفت از امام سئوال دارم و دستش را بالا آورد طوری که انگشتانش باز بود فرد در محضر امام  علامت بهلول را با انگشتانش به امام نشان داد امام تأ ملی کرد و دستش را بالا آورد و دو انگشتش را باز کرد .  ان فرد وقتی از زندان خارج شد به دیدار بهلول رفت و از جواب امام را به او داد و از وی خواست حکمت ای نسئوال رابگوید  بهلول گفت پرسیدم پنج یار داشته باشی قیام میکنی ، امام فرمود دو یار داشته باشم هم قیام می کنم .

داستانهای فوق الذکر نشان میدهد چرا باید حجت حقی که خالق برای نوع مخلوقش فرستاده تنها بماند این داستان ادامه می یابد تا به مهدی(ع)  می رسد مهدی (ع)  پیامبر نیست اما آخرین حجت حقی است که خالق برای امامت و رهبری انسان ها نگاه داشته ، اما بشری که تاکنون اثبات کرده که حاضر نیست که در راه حق بایستد و قربانی دهد تا  امام زمانه آنها را براه درتست راهنمایی کند و سکوت می کند تا کار بدست شیاطین جن و انس بیافتد و انها نیز با دروغ و شایعه وتحریف و در آخرین مرحله کشتن حجت حق  نور حقیقت را خاموش کنند دیگر لیاقت کسب حضور امامی را ندارد  باشد که قومی بیاید که حاضر باشد خود را فدا کند تا حقیقت بماند.

1200 سالی که از غیبت می گذرد  تنها علمای شیعه اند که روضه بازگشت می خواند در گوش انسانها تا بازگردند به هدفی که برای آن آفریده شدند عمامه بر سرعلمای شیعه  شاید نشانی است از  طناب داری که با حق خواهی خود به گردن آویخته اند و مردم را به سمتی می خوانند که حقیقت است اما هزینه دارد درد و سختی و مشقت و بر سر دار رفتن .

حسین را بیاد می اورند و در حزنش می گریانند تا نشان دهند برای ایستادگی در راه حق باید حسینی بود  اصلا این استراتژی شیعه است این موفق ترین استراتژی طول تاریخ است که هر سال بمناسبت عاشورا بگریی و یادآوری کنی به خودت  که نباید حسین را در میانه میدان تنها گذاشت  و نه تنها حسین که حسن که علی که محمد که عیسی که موسی که ابراهیم که نوح .

این روضه های  تراژدی غمبار گمگشتگی بشر است که مداحان شیعه آنرا می سرایند.که حتی اگر توسط روحانی ساده و بی علمی ترویج شود اثر خود را می گذارد چرا که در طول این سالها در سرزمین محدود به میان خلیج فارس تا دریای خزر قومی تربیت شده اند از نسل سلمان فارسی که با آمدن امامی که ارتباطی جنس از لایه های  زیرین ذات بشر با آنها دارد بپا می خیزند و آشوب می کنند و کشته می دهند تا محال باشد باری دیگر عاشورا و زهرخوراندن و فرق در محراب شکافتن تکرار شود .

خمینی معصوم نیست اما امام که هست وما مردمانی هستیم که در پاتزده خرداد 42 خود را قربانی ثبت  داستانی کردیم که نگاشت با خون که محال است دیگر حجت حق تنها بماند ، شاید این است که ایرانیان را لایق کرد که میزبان نور افشانی حقیقت از خاکشان باشند شاید این است که ایرانیان را طلایه دار جریان حق خواهی و عدالت طلبی و ایستادگی در برابر ظلم واستکبار کرده این که خمینی را تنها نگذاشتند  و خمینی اولین امام تاریخ  شد که قومی اینچنین فدایی حق یافت که به فرمانش انقلاب کردند و جان دادند و رزمنده شدند وجنگیدند و...

این که می گویم ایرانی دلیل دارم  ، چرا که در همین عصر در کشور همسایه امان عراق پس از قیام مردمی ملت عراق اماشان سید محمد باقر صدر تنها ماند و به شهادت تاریخ وقتی که ماموران حکومتی برای بردن وی امدند هیچکس اعتراضی نکرد و حرفی نزد تا اینکه امامشان را گرفتند و بردند و شهید کردند ، عراقی ها پیرو خط پدارن کوفی اشان شدند  اما ایرانی ها  موجودات دیگری هستند .

تا اینجا که ربط مستقیمی به تیتر مقاله نیافتید حق هم دارید  از این به بعد رابخوانید امید که به مراد دلتان برسید.

ولایت فقیه می دانید سکوی آزمایشی است برای اینکه لیاقت انسانها در ایستادگی پای حق محک بخورد  ، مطمئنا اگر در این امتحان سربلند بیرون بیایند لایقند برای ظهور امام زمانه غایبشان و اگر نه  ، نه .

شاید امام غائب  ظهور می کرد اگر نبرد هشت ساله ما ده ساله می شد و دنیا طلبی و کوته بینی و بی ارادگی ما خمینی را مجبور به نوشیدن جام زهر نمی کرد . شاید اگر  مردمان ایران هم با همت بیشتر خمینی را دراثبات ایستادگی تا آخر خط حق به آن دوست خال بر لب تنها نمی گذاشتند امروز جهان پر از سعادت و خوشبختی بود در سایه امامی معصوم  و شاید قیام انقلاب اسلامی مستقیماً به قیام مهدی متصل می شد  اما دریغ که در میانه راه بریدند وامتحان نمره قبولی نگرفت .

فتنه های آخر الزمانی همگی سعی دارند که این چراغ هدایت را خاموش کنند ، ولایت فقیه  . اگر هم درست دقت کنید می بینید که نوک پیکان تمام آنها ولایت فقیه است  چه جنبش سبز رنگ و جریان روشنفکری چه جریان انحرافی وکج اندیش یکی می خواهد ولایت فقیه را باسم دیکتاتوری حذف کند و یکی با ارتباط مستقیم به امام زمان  بدون نیاز به ولی فقیه .

فتنه های آخر الزمانی همه و همه می آیند تا قومی را که ادعای ایستادگی  پای حق دارد را بیازماید  با روشهای مختلف و طرق گوناگون  .

آنها می ایند تا ادعای ما را بیازمایند که : ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند .

فتنه ها یکی یکی می آیند تا بیازمایند قوم سلمان فارسی و قوم خمینی را تا اثبات کنند آیا براستی دل در گرو حقیقت دارند و آیا براستی در اقوام انسانی قومی رشد یافته که لیاقت حضور امام غائب را یافته ؟ آیا براستی این بار قرار نیست علی تنها بماند و حسن زهر خورانده شده ، حسین بر سردار رود ؟؟؟ آیا این بار بشر توبه کرده و گروهی ازآنان برخلاف رفتار مکتوب در تمام صفحات تاریخ قرار است حقیقت را بر زندگی و داشته های دنیوی اشان ترجیح دهند و سر وجان در راه حق ببازند ؟ آیا براستی که بشر در نبود امام معصومش به سمت شبیه ترین فرد به وی فقیهی عادل و عالم و شجاع و... که می یابد رفته تا تجدید بیعت کند و تا آخر پای این بیعت مردانه بایستند تا زمینه بازگشت منجی جهانی را از غیبتی که بشر به او تحمیل کرده فراهم کنند ؟

محوریت تمام فتنه های آخرالزمانی ولی فقیهند شبیه ترین  فرد به امام معصومی که غائب است .

اراده انسان در انتخاب طریق گوش جان سپردن به اوامر ولی فقیه است که می تواند به خالق این حقیقت رابنمایاند  که عصر بعثت دگر باره انسان آغاز گشته  ، بشر در توبه ای نصوح پیمان جانبازی در راه حقیقت بسته است و چنین امضای خون می دهد که حقیقت را از جان و داشته خویش  مقدم بداند و لیاقت حضور آخرین حجت حق را با پذیرش تمام هزینه هایش پیدا کرده واینک است که بشر با قیام جهانی اش از مصر و تونس و لیبی و بحرین و بزودی از اروپا و دیگر نقاط جهان تمام مکاتب و روشهای زندگی غربی وشرقی را به کناری میزند تا جهان میزبان قدوم دبیر کل تشکیلات هدایت  به سمت حقیقت باشد .

بشری که تنها راه آزادی از زندان رنج و دردهای زندگی لوکس و تکنولوژی زده اش را تبعیت از راه مجاهدینی یافته که پیرو ولی فقیهند.

 و ما را عهدی است با صبح  . الیس الصبح بقریب  ؟


همچنین بخوانید : تاملی در نامه آیت الله حائری به مشایی

  • بنده خدا
از بس ازدیگران نوشتم دلم گرفت کمی هم حدیث نفس میکنم .

وبلاگ پر افتخار نارنجک در اولین جشنواره وبلاگ نویسی خط بیداری با موضوع بیداری اسلامی توانست مقام دوم در بخش پادکستها را کسب کند .

برای شنیدن پادکستهای حقیر کافی است روی تصویر بالای هر مطلب که یک طرفش کله اژدهاست کلیک کنید .


مشغول کارم بودم که یکی از دانشجویان  وارد اتاق شد و بعد از سلام بامن و همکارم مشغول صحبت با همکارم شد . آدم خوبی است ولی به شدت وابسته به تفکر چپی ها و جنبش سبز از انجمن فرهنگ و سیاست دانشگاه شیراز که به تازگی به دیدار هاشمی رفسنجانی و بقیه همفکران خود رفتند .

داشتم به کارهایم میرسیدم که حرفهای این رفیق دانشجو توجهم را بر انگیخت گوش تیز کردم داشت به همکارم میگفت شماها اگر ولایتی هستید یک نامه بزنید به رئیس دانشگاه تا موضع خود را در قبال جریان انحرافی روشن کند .

 وسط حرف پریدم و گفتم که این کار به بزرگ شدن این جریان کمک میکند و  بنا بر امر رهبری ما اجازه ورود به این بحث و بزرگ کردن انرا نداریم .

همانطور که نا امیدانه وسائلش را جمع کرد تا خدا حافظی کند و بیرون برود گفت اتفاقا قصد ما هم همین است .

مو به تنم سیخ شد فعالان دانشجویی جریانهای مخالف راه افتاده اند تا بچه حزب الهی ها را تحریک کنند تا باسم مبارزه با مشایی کاری کنند که سودش را جریان سبز ببرد.

 


چند وقتی بود که در یکی از سایتهای مخالف نظام که اسمش شکار بسیجیه اسم بنده بعنوان یکی از سران بسیجی سرکوبگر اعلام شده بود وبعد تر ها فهمیدم شبکه ای موسوم به اندیشه هم اسم بنده و چند نفر دیگه رو خونده و گفته اینها رو مورد تفقد قرار بدید . از اینکه بنده حقیر رو لایق دونستید و بالاخره یکی توی این جهان بای نحو ما رو تحویل گرفت بسیار خورسندم .

فقط چند سئوال این دوستان چجوری میخوان ۱۰ میلیون بسیجی رو شناسایی کنند ؟

دوم اینکه ۶ماه ابتدایی بعد از انتخابات بنده سرباز بودم ازیک هفته بعد از انتخابات تا آذر ۸۸ می گن

" الاعمال بنیات " ما باور نمی کنیم.   انگار بدون اینکه حضور فیزیکی داشته باشیم یکی از سران بسیجی پنداشته شدیم که در برابر اغتشاشات گل کاشته . ما اینیم دیگه . کاش یکی پیدا میشد یک مصاحبه ای چیزی با ما می گرفت تا بعد از شهادتمون پخش کنه .

کجان پس  این روایت فتحیا؟ اگر اوینی زنده بود خدا بیامرز این فرصت طلایی رو از دست نمیداد .

حالا ازما گفتن بود .

یکی از دوستان گفته خیلی خودشیفته ای بابا من اول مطلب گفتم که میخوام حدیث نفس کنم  که چرا وقتی از بقیه حرف میزنیم نمیگید دگر شیفته تا از خودمون میگیم میشیم خودشیفته .

واقعا چرا ؟ داریم به کجا میرویم ؟

  • بنده خدا

مدتی که نبودم همه اش وقتم در همایشها و دوره های اموزشی در تهران و مشهد گذشت .

با اساتید و چهرهای سیاسی اجتماعی مختلفی از ایران و مصرو ترکیه و عراق و دیگر کشورها آشنا شدم .

برای سومین مرتبه نیز دیدار رفقای حزب الله در لبنان نصیبمان شد و چند روزی را مهمان آنها بودم .

در یکی از جلسات شبانه که یکی از چهره های سیاسی مطرح سخنران ان بود بحثی در گرفت بر سر جریان انحرافی  بر خلاف انتظار استاد سخنران همین حرفهای کوچه بازاری ایران را بعنوان خطر جریان انحرافی  مطرح کرد که اظهارنظر های مختلف دوستان حاضر در جمع را بر انگیخت .

نوشته های زیر برخی مباحث مطرح شده در آن جمع + نظرات شخصی بنده است.


 استاد جریان انحرافی را خطری دانست که بمرور قصد تصرف نصف بیشتر کرسی های مجلس بوسیله حمایت مالی از چهره های سرشناس ولی ساده و بی الایش در شهرستانهای کوچک  و در دست گرفتن مجلس و سپس معرفی کاندید ریاست جمهوری و تصاحب کرسی ریاست جمهوری و قبضه کردن دولت را دارد .

در نگاه اول یک داستان خطرناک و  شیطانی برای در دست گرفتن دو قوه از قوای نظام است یک سناریوی خطرناک که  استراتژی فتح سنگر به سنگر اصلاح طلبان را بیاد می آورد و خاطره تلخ دوران سیاه اصلاحات را.

در ذهنم که مرور می کنم یادم به دوران اصلاحات که می افتد به تبع کار تشکیلاتی و نیروسازی و سازماندهی نیروی ستودنی انها نیز بیادمان می اید .

یادم به تشکیل سازمان ملی جوانان افتاد که در پوشش سازمانهای مردم نهاد با هزینه بیت المال و وجهه قانونی زمینه تشکیلاتی شدن و ایجاد شبکه اجتماعی عظیمی در طرح بر اندازی فراهم شد .

یادم به شبکه های اجتماعی متعدد در فضای مجازی و نشریات متعدد و رسانه های مختلف افتاد و...

بعد دوباره که به بیاد حرف استاد عزیز افتادم خنده ام گرفت جریان انحرافی می خواهد مجلس و ریاست جمهوری را بگیرد این حرف بیش از اینکه ترسناک باشد بچه گانه است مگر تصاحب نصف بیشتر کرسی های مجلس با پول خرج کردن امکان پذیر است ؟ تنها نمونه مستند از تصاحب کرسی های متعدد مجلس توسط اپوزیسیون همان مجلس در دوره اصلاحات و نمونه برتر ان مجلس ششم بود که خوب آن کجا و این کجا براستی کجاست شبکه اجتماعی جریان فتنه کجاست یارگیری و سازماندهی جریان فتنه ؟ جریان اصلاحات حداقل ۷-۸ سال کار کرد تا توانایی اینچنین پیدا کرد آن هم از فعالیتهای مستمر فکری و تئوریک گرفته تاسازماندهی نیرو آنهم بوسیله دلارهای آمریکایی و...

اما جریان فتنه چه کار کرده ؟ می گویند ما نمی بینیم مخفی است و موقعی که رو شد می فهمیم چه کرده . خنده دار است چطور این همه فعالیت در این وسعت انجام شده و نمود بیرونی ان در حد چند خبر است و چطور جریانی به این بزرگی تشکیل شده و کل چهرهای ان مشایی و بقایی و چند نفر دیگرند ؟ چطور جریانی به این بزرگی تشکیل شده اما با دستگیری سران ان هیچ اتفاقی نمی افتد حداقل یک هزارم ان چیزی که نظام بخاطر آن موسوی و خاتمی و کروبی را نمی گیرد ؟ چطور جریانی به این بزرگی وجود دارد اما نمی تواند از خود دفاع کند؟

چطور قرار است مجلس را بگیرند و مردم هم هیچ چیز نفهمند براستی نقش مردم ورهبری در این میان چیست ؟ مگر  این تعداد از مردم بچه های دبستانی هستند که با آبنبات چوبی بشود رایشان را خرید . بر فرض که مجلس را هم جریان انحرافی گرفت مگر ریاست جمهوری را میشود به این راحتی به مردم تحمیل کرد و مردم هم هیچ چیز نفهمند ؟ براسی نقش رهبری در این تحیل های شما کجاست رهبری که با یک سخنرانی در نماز جمعه  بعد از انتخابات کل التهبات را خواباند و بدنه اجتماعی فتنه گران را ازمیان بردآنهم فقط با یک سخنرانی . نه آقا نمی چسبد بقولاْ   لایتچسبک .

دوستانی که تحلیلهای صد من یک غاز اینچنینی ارائه میدهند بهتر است کمی به جوانب صحبتهای خود بیاندیشند اگر چه که میدانم در این میانه آشوب تشخیص حق کار بسیار مشکلی اس اما باز هم به چراغ هدایتم رجوع میکنم و سخنان رهبرم را بر این همه تحلیل و صخن ترجیح میدهم و خطری که یکی انرا بزرگترین خطر از صدر اسلام تاکنون میداند و یکی انرا فتنه بعدی ویکی جریان انحرافی بنده بتحلیل رهبرم فقط یک اختلاف سلیقه و اختلاف نظر میدانم یعنی اگر چه که شاید نقشه های شومی در سر این جریان باشد اما واقعا کوچکتر از این حرفها هستند که ضریب پیدا کرده اند  و علی رغم احترام برای همه بزرگواران نظر ناخدای قهار کشتی انقلاب را بر تمام ایشان ترجیح میدهم.

تحلیل بنده درست یا غلط این است که جریان انحرافی بهانه راستی هاست برای باز گشت به قدرت با اینکه احمدی نژاد بر اساس روحیه لجوج خود دست از حمایت اطرافیان خود بر نمی دارد و حتی برخی جاها ریپ های اساسی میزند مثل قضیه وزیر اطلاعات اما یک موی گندیده او را بر تمام مدعیان شکم گنده انقلاب و مدعیان بی عملی که سالیان بی خاصیتی انها را به اثبات رسانده عوض نخواهم کرد اگر چه که باز هم اعتقاد دارم باید از احمدی نزاد عبور کرد و افراد کامل تر از او را یافت .  یادم نمی رود شعار آن روزها را که  می گفتیم :  چپ راست کارگزار علیه خدمتگذار

سوم تیر  هم نافی چپ بود و هم راست چطور است که امروز راست ها مدعی انقلاب شده اند ؟ و احمدی نزاد را ضد انقلاب میخوانند چطور ریشوها شکم گنده ریش انکادر پرشیا سوار یقه سفیدی که تا قبل از ۳ تیر همه یا مرید قالیباف بودند و یا شاگرد لاریجانی و بعد از ۳ تیر همه یقه چاکان احمدی نژاد شدند و کت احمدی نژادی پوشیدند و  احمدی نژاد برایشان منجی بشریت شده بود و در گفته ها وشنیده ها همه ستایش اوبود و آن روزی که ما بر علیه مشایی و در اعتراض به اعلام دوستی وی با مردم اسرائیل تجمع کردیم و شعار دادیم ما را سرزنش میکردند که اینکار تخریب دولت است و ساکت ماندند و بعضاْ ماندند پست بگیرند امروز که از بدنه اخراج شده اند احمدی نژاد برایشان شده خطر بزرگ  امروز بر علیه جریان انحرافی که مدتهاست نمودی نداشته موضع میگیرند و خطرش را گوشزد می کنند برای همه انگار که خطبه غدیر است که نباید فراموش شود و فراموشی ان انحراف از ذات اسلام است که اگر به همین توان و عده و عده خطبع غدیر در گوش مسلمین خوانده شوده بود شاید به فراموشی سپرده نمی شد .

 اما مردم ما هم گرگ باران دیده اند معلق و پشتک زدن جریان راست بعنوان دایه داری انقلاب همان قدر برایشان خنده دار است که شعارهای انقلابی و نماز خواندن و الله اکبر گفتن جنبش سبز .

دلم برای ان استاد میسوخت و شاید هم برای خودمان که بعد از سخنرانی فصل الخطاب آقا که همه چیز را یک اختلاف نظر *دانستند هنوز داریم سخنان خودمان را تکرار میکنیم .

فتنه بعدی انقلاب ما جریان راست ظاهر الصلاح و لغلغه گران ولایت و بی اعتقاد ترین افراد به ولایت هر چه میکنند به پای ولایت می گذارند و بنام وی تمام میکنند و عکس رهبری بلند میکنند وعکسش عمل میکنند.

 همچنین بخوانید : انحراف در نقد جریان انحرافی


*سخنان رهبری در جمع اعضا سپاه پاسداران : یک وقت هست که یک جریانى در مقابل انقلاب مى‌آید قد علم میکند به قصد کوبیدن انقلاب، خب، وظیفه‌ى هر کسى است که دفاع کند. انقلاب از خودش دفاع میکند، مثل هر موجود زنده‌ى دیگرى. انقلابى که نتواند در دوران فتنه، در دوران ایجاد کودتاهاى گوناگون ـ سیاسى و نظامى و امثال اینها ـ از خودش دفاع کند، زنده نیست. این انقلاب زنده است؛ لذا از خودش دفاع میکند، غالب هم میشود، پیروز هم میشود، برو برگرد هم ندارد؛ کمااینکه در سال 88 دیدید این کار اتفاق افتاد. یک وقت این است قضیه، یک وقت نه، قضیه، قضیه‌ى ایستادگى در مقابل یک حرکت براندازانه و اینچنین نیست؛ اختلاف نظر، اختلاف سلیقه، اختلاف عقیده احیاناً است. اینها را بایستى هرچه ممکن است فرو کاست. اینجور چیزها را هرچه ممکن است باید کم کرد. مشتعل کردن این اختلاف نظرها مضر است.

 یک مسئله این است که اگر یک کسى یک حرف غلطى زد، آیا کسى باید به او جواب بدهد یا نه؟ خب، بله معلوم است. جواب دادن به حرف غلط، شیوه‌ى خودش را دارد، راه خودش را دارد، کار خاص خودش است. یک وقت هست که حالا که کسى یک حرف غلطى زد، ما بیائیم مثلاً صدجا این حرف غلط را تابلو کنیم، شعار کنیم که آقا، فلانى این حرف غلط را زد، تا همه بدانند. این است که اشتباه است، خطاست. من با حرکت روشنگرانه از سوى هر کسى، از سوى هر نهادى، هیچ مخالفتى ندارم، بلکه علاقه‌مندم و معتقدم به مسئله‌ى تبیین. یعنى اصلاً جزو راهبردهاى اساسى کار ما از اول، مسئله‌ى تبیین بوده است. تبیین لازم است؛ اما این معنایش این نیست که ما به اختلافات درونى، هى دامن بزنیم. مراقب باشید. این را همه باید مراقب باشند؛ بخصوص سپاه. سپاه مراقب باشد. در جریانهاى سیاسى، در جریانهاى گوناگون فکرى و سلیقه‌اى مطلقاً مشتعل کردن فضا مناسب نیست. حالا شماها الحمدلله همه‌تان بصیرید، آگاهید، لابد از جریانات خبر دارید و الان همین اوضاعى را که توی کشور هست، مى‌بینید که متأسفانه این علیه آن، آن علیه این؛ و دستگاه‌هاى خارجى چه خوشحالى‌اى میکنند؛ تحلیل میگذارند رویش: بله، بینشان اختلاف افتاد، نابود شدند، از بین رفتند(!) آرزوهاى خودشان را هى مرتباً تکرار میکنند. خب، پیداست که این مسئله نقطه‌ى ضعف ماست. نباید بگذاریم این نقطه ضعف ادامه پیدا کند یا افزایش پیدا کند. اینها را باید توجه داشت. حرکت، حرکت متین، مستدل و مستند باشد. اگر کسانى اختلاف‌نظرهائى دارند، با استدلال بیان کنند. عرض کردم، من معتقد به تبیین هستم. در دوران مبارزات هم، اختلاف ما با چپی‌ها و مارکسیست‌هائى که آن وقت مبارزه میکردند، سر همین بود که ما میگفتیم باید تبیین کرد، آنها به تبیین اعتقاد نداشتند؛ یک چیز دیگرى میگفتند، یک تفسیر دیگرى داشتند. کار انقلاب از اساس با تبیین، روشنگرى، بیان منطقى، مستدل و دور از هو و جنجال بود. اگر هو و جنجال وارد شد، حرف منطقى را هم خراب خواهد کرد. ممکن است چهار نفر جذب شوند، اما چهار نفر آدم هوشمندتر دفع میشوند. این، حرف ماست؛ این، عرض ماست.

  • بنده خدا

پرده اول :

امام جمعه شیراز در خطبه های نماز جمعه در خصوص مسائل استانی این گونه فرمودند:

از مسئولان استان می خواهیم در سر مقاله روزنامه ها دروغ ننویسند و رئیس جمهور گفته که دروغ نگوئید و جلو دروغ ها را بگیرید چرا ما می گوئیم سرمایه گذار خارجی آمده ؟ کو این ها کجا هستند ؟ چرا دروغ می گوئیم؟ این سرمایه گذار خارجی کجاست که هیچ کس آن ها را ندیده است ! چرا با این دروغ گوئی ها توقع مردم را بالا می برید؟ شما کارخانه های فعلی را نگه دارید سرمایه گزاری خارجی پیش کشتان باد. بجای جلسات محفلی سیاسی بیایید برای مشکلات مردم برنامه ریزی کنید .

 چرا سفرهای خارجی و افراد معلوم الحال را دعوت کرده حاتم بخشی می کنید ؟ چرا سرمایه گذار داخلی را حمایت نمی کنید؟ برخی روزنامه چرا روزی نامه شده اند و مرتب حرف دروغ را منتشر می کنند ؟! چرا سهم صادرات ما در سال در سال 89 کمتر از سال 88 است ؟ بازرگانی استان اعلام کرده در سال 1404 میزان صادرات فارس به خارج باید به ارزش تقربی 12میلیارد و3 میلیون دلار باشد آیا با این وضع موجود ما می توانیم به این رقم برسیم ؟! دغدغد و غصه ما این است که مردم فارس چه گناهی کرده اند که کارخانه جات مهم و اثر گذار مرتب در حال تعطیل شدن هستند ؟

آوردن سرمایه گذار مبارکتان، این ها را که دارید حفظ کنید.در روزنامه خبر چهار هفته گذشته دیدم که اسمی از میزان صادرات فارس نیامده است چرا باید این چنین باشد ؟ چه کسی باید جواب گویی این وضع نابسامان اقتصادی فارس باشد .

کشاورزان زکات دهنده ما تحت پوشش کمیته امداد درآمده اند. متاسفانه در مجموعه استان فارس گوش شنوایی برای شنیدن حرف و قول مردم نمی بینم . خداوندا ما را به راهی که رضایی تو در آن است و گردانندگان امور ما را به راهی که رضایت تو ومردم است


پرده دوم :

سجادی سرپرست استانداری  دیروز در جلسه ی پارک سرمایه گذاری استان فارس، به ارائه آمار و ارقامی در خصوص میزان سرمایه گذاری در طرح های مختلف صنعتی و عمرانی در استان فارس پرداخت. او گفت: تا کنون 52 طرح سرمایه گذاری خارجی در استان بررسی شده که از این تعداد 21 طرح با اعتباری بالغ بر یک میلیارد دلار به مرحله اجرا رسیده و 31 طرح با سرمایه گذاری 859 میلیون دلار نیز در دست اقدام است.

سجادی ضمن اشاره به اجرای تعدادی از پروژه های مهم عمرانی در دست اجرا در استان فارس گفت: پروژه سد هایقر با مشارکت وزارت خانه های نفت و نیرو با 25 درصد پیشرفت فیزیکی، پروژه نیروگاه 1000 مگاواتی شمال فارس با سرمایه گذاری بخش خصوصی و حدود 8000 میلیارد ریال، پروژه آزاد راه شیراز – اصفهان با مشارکت وزارت راه و ترابری و بخش خصوصی با سرمایه گذاری 6000 میلیارد ریال ، پروژه راه آهن شیراز – بندرعباس با مشارگت 85 درصدی بخش خصوصی با سرمایه 12000 میلیارد ریال و پروژه نیروگاه  BOT شیراز با پیشرفت فیزیکی 60 درصدی و سرمایه گذاری 8000 میلیارد ریال از شاخص ترین پروژه های در دست اجرا در اقصی نقاط استان فارس هستند که دستاورد پیگیری و تلاش مجموعه مدیران بخش دولتی و خصوصی استان است


پرده سوم :

سایت شیرازه متعلق به نهاد انقلابی:

اگرچه سجادی ادعا کرده است که از 52 طرح سرمایه گذاری خارجی، 21 طرح با بالغ بر یک میلیارد دلار به مرحله اجرا رسیده است، اما این سوال ذهن مردم را به خود مشغول کرده است که چرا سجادی، پیش از این از چنین طرح هایی سخن نگفته بود؟ آیا این طرح ها یک شبه بسته شده اند؟ آیا ارائه گزارش کاری این چنینی موجب کم شدن انتقادات و حاشیه ها برای او نمی شد؟ چرا دو روز بعد از سخنان تند و  صریح امام جمعه، باید چنین آمارهایی ارائه شود؟
این در حالی است که هنوز هیچ گزارشی از سفر 20 سفیر خارجی مقیم قطر به شیراز، از سوی استانداری فارس به مردم ارائه نشده است.

شیرازه، دو روز قبل طی گزارشی، به فضای شعاری مدیران ارشد اشاره کرده بود و  سوالی را مطرح کرده بود که «چرا مسئولین با آمار صحبت نمی کنند؟»

سجادی بالاخره لب به آمار گشود! / چرا دو روز بعد از سخنان امام جمعه؟


پرده چهارم :

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در همین خصوص به موضوع سلب اعتماد عمومی هم اشاره کردند و با انتقاد از برخی القای تشکیک‌ها در اقدامات و گزارش‌های قوه قضاییه و همچنین قوای مجریه و مقننه، افزودند: زیر سؤال بردن زحمات و گزارش‌های رسمی مسئولان عالی نظام در سه قوه و سلب اعتماد عمومی، کاری غلط و نادرست است و همه مسئولان، صاحبان تریبون‌ها و رسانه‌ها باید متوجه این موضوع مهم باشند.
ایشان با اشاره به احتمال اشتباه در برخی گزارش‌ها و یا آمارها خاطرنشان کردند: نباید با تعمیم این موضوع و القای شبهه، اعتماد مردم را از بین برد.

 


اشکال فنی موجود در سایت شیرازه در درج تاریخهای خبرها باعث اشتباه اینجانب در درج مطلب شده بود که بدین وسیله اصلاح می شود .
اما ضرورت رعایت اخلاق و عدم تشکیک در امار دولت هنوز نکته ای است که پابرجاست  و اینکه چرا باید کاری کرد که رهبری مجبور بشوند هی تذکر بدهند ؟ و از وقت خود صرف تذکر دادن به خودی ها بکنند ؟

چرا باید کاری کرد که رهبری زبان به انتقاد بگشایند . اشتباه بنده در عدم دقت به تاریخ صحیح خبر ها و تکیه بر  تاریخ خبرهای سایت شیرازه قبول بنده به صراحت اعلام میکنم که  تاریخ ها را اشتباه گرفتم و بدین وسیله رسما بر خبط خود اقرار میکنم .

  اما بازهم تفاوت چندانی در اصل ماجرا نمی کند سئوال این است که چرا باید کاری کرد که رهبری انحرافی را حس کنند و زبان به انتقاد بگشایند درج مطلبی که بمنظور تشکیک در امار مسئولین استان است جز انحراف است ؟ دوستان انچنان این اشتباه بنده را بزرگ کرده و مثل پتک می کوبند که انگار خود سراسر پاک و منزه اند .

جای این دو پست عوض شد اما مخاطب خود به قضاوت بنشیند که صورت مسئله عوض شده ؟ مسئله انحراف از خواست رهبری است چه همان روز صورت گیرد  مثل اوضاع کنونی خبرها و ترتیب چینش انها و چه روز بعد که خدای نا کرده به سمت عناد یا بی اعتقادی به خواست رهبری می رفت .

بجای  برخورد با نویسنده ای که خود را متعهد به انقلاب می داند کمی با عمال خود بیاندیشیم.

همچنین بخوانید : کار را به تغییر قبله نرسانید


برخی دوستان نوشته اند که در سخنان رهبری که در بالا آمده ایشان مسئولین عالی رتبه نظام را کسانی دانسته اند که نباید در امارشان تشکیک کرد .  توجه این دوستان را جلب میکنم به سخنان چند ماه پیش رهبری :

...من به بزرگان هم نصیحتى بکنم ... پیرها هم محتاج نصیحتند؛ آنها هم باید توجه کنند. مواضع درست گرفتن، حرف درست زدن، تحت تأثیر خبرهاى دروغ قرار نگرفتن، این هم وظیفه است. هزاران نفر در نظام اسلامى دارند محض رضاى خدا زحمت میکشند و تلاش میکنند و شب و روز خودشان را میکُشند، براى اینکه طبق حرکت اسلامى یک کارى انجام بگیرد، نظام اداره شود، وظائفِ بسیار سنگین انجام بگیرد؛ اما انسان یک خبر دروغى را بشنود، بنا کند همه‌ى اینها را زیر سؤال بردن - مسئولین دولتى را، دیگران را، دیگران را - این هم مصلحت نیست، این هم خلاف است. هم جوانها باید مراقبت کنند، هم پیرها باید مراقبت کنند. ما، هم در جوانى‌مان احتیاج به نصیحت داریم، هم حالا که پیر شدیم، احتیاج به نصیحت داریم.       (89/12/19)

  • بنده خدا
امام جمعه شیراز در خطبه های نماز جمعه در خصوص مسائل استانی این گونه فرمودند:

از مسئولان استان می خواهیم در سر مقاله روزنامه ها دروغ ننویسند و رئیس جمهور گفته که دروغ نگوئید و جلو دروغ ها را بگیرید چرا ما می گوئیم سرمایه گذار خارجی آمده ؟ کو این ها کجا هستند ؟ چرا دروغ می گوئیم؟ این سرمایه گذار خارجی کجاست که هیچ کس آن ها را ندیده است ! چرا با این دروغ گوئی ها توقع مردم را بالا می برید؟ شما کارخانه های فعلی را نگه دارید سرمایه گزاری خارجی پیش کشتان باد. بجای جلسات محفلی سیاسی بیایید برای مشکلات مردم برنامه ریزی کنید .

 چرا سفرهای خارجی و افراد معلوم الحال را دعوت کرده حاتم بخشی می کنید ؟ چرا سرمایه گذار داخلی را حمایت نمی کنید؟ برخی روزنامه چرا روزی نامه شده اند و مرتب حرف دروغ را منتشر می کنند ؟! چرا سهم صادرات ما در سال در سال 89 کمتر از سال 88 است ؟ بازرگانی استان اعلام کرده در سال 1404 میزان صادرات فارس به خارج باید به ارزش تقربی 12میلیارد و3 میلیون دلار باشد آیا با این وضع موجود ما می توانیم به این رقم برسیم ؟! دغدغد و غصه ما این است که مردم فارس چه گناهی کرده اند که کارخانه جات مهم و اثر گذار مرتب در حال تعطیل شدن هستند ؟

آوردن سرمایه گذار مبارکتان، این ها را که دارید حفظ کنید.در روزنامه خبر چهار هفته گذشته دیدم که اسمی از میزان صادرات فارس نیامده است چرا باید این چنین باشد ؟ چه کسی باید جواب گویی این وضع نابسامان اقتصادی فارس باشد .

کشاورزان زکات دهنده ما تحت پوشش کمیته امداد درآمده اند. متاسفانه در مجموعه استان فارس گوش شنوایی برای شنیدن حرف و قول مردم نمی بینم . خداوندا ما را به راهی که رضایی تو در آن است و گردانندگان امور ما را به راهی که رضایت تو ومردم است


بهترین تحلیلی که از اوضاع استان و چرایی اعتراضات مردمی خواندم :

 احمدزاده با فارس چه کرد که مردم استانداری را قفل کردند؟

  • بنده خدا

قبل از پرداختن به قسمت دوم بحث در تکمیل مباحث قسمت اول نکات زیر را اضافه میکنم.

۱-خویشاوند سالاری در ایران  که به بررسی روابط فامیلی مسئولین از جمله در فارس می پردازد.

۲-قسمتی از خاطرات یکی از شاهدان از پشت صحنه گردانندگان اتفاقات روز قدس مسجد قبا ( لینک مطلب)

آنچه بیشتر و پرنگتر از مسائل پیرامون حوادث مسجد قبا، به چشم می آمد حملات لفظی مکرر به فرماندار شیراز و استاندار فارس بود. به نحوی که چندین بار به طعنه از اطرافیان خود پرسیدم "مراسم رسیدگی به جرائم قبایی هاست یا محاکمه استاندار و فرماندار؟"

این همه حمله و هجمه علیه استاندارو فرماندار در آن شرایط، برایم خیلی عجیب بود.

...اما همچنان این سوال برای من باقی مانده که هدف واقعی از به راه انداختن برنامه روز قدس مسجد قبا و تحصن، تنبیه علی محمد دستغیب بوده و یا اینکه تخریب وجهه استاندار و فرماندار در میان اقشار مذهبی و یا اینکه هر دو گزینه ؟!

لازم است تحقیق و بررسی شود تا مشخص شود آن عده محدود که مدام در تکاپو برای ورود به مسجد و برهم زدن آرامش جمع بودند چه کسانی هستند و از طرف کدام مقام مسئول دستور ورود به مسجد، به هر نحوی را داشتند؟


راست شناسی استان فارس یا چرا عدالتخواهان جلو نمی آیند ؟ - قسمت دوم

اولین تحرک سر وصدا دار احمد زاده در شیراز جابجایی عزیزی فرماندار شیراز با حسین قاسمی بود که با اعتراض و اتهام زنی های جریان راست چون اصلاح طلب خواندن احمد زاده همراه بود .(خبر مرتبط)

احمد زاده استاندار سابق اگر چه که به جناحها باج نداد و چهره های جدیدی را به استان اورد تا شعار فراجناحی عمل کردن احمدی نژاد را در استان عملی کند  اما بعلت ضعف تجربه و عملکرد ضعیف اجرایی و ضعف توان جایگزین هایی که در پستهای استان گمارده می شدند اوضاع

استان به سمت رکود و تقلیل رفت تا آنجا که یادم هست اقای جنتی(+) و اقای ایمانی امام جمعه شیراز هم به عملکرد ضعیف استاندار اعتراض کردند  ، این عمل ضعیف در کنار انحراف وی به سمت جریان انحرافی که طبق شنیده ها در معامله ای بر سر ماندن یا رفتن از قدرت صورت گرفت کار را بجایی رساند که دیگر گروهی حاضر به دفاع از عملکرد وی نشد . تناقض مواضع وی قبل و بعد از استاندار شدن در برابر مشایی نکته ای بود که دوستان به نقد آن نشستند.(لینک خبر مرتبط ).

 از این مقطع به بعد نقش راست سنتی شیراز در حوادث و اتفاقاتی که در اوضاع استان روی می داد بسیار پررنگ و پویا بود که شاید بتوان  به مشام رسیدن بوی حذف انها از صحنه سیاسی استان انهم بخاطر رسوایی فساد اقتصادی چهره های مطرح این جریان و همچنین انتقام بدست نیاوردن سهم پستهای استان در این دوره استانداری و همچنین خیز برداشتن برای انتخابات پیش روی مجلس و شورای شهر را از مهمترین علل این تحرک و دست وپا زدن دانست.

پس از براه افتادن موج اعلام اسامی مفسدین اقتصادی شیراز توسط فرماندار سابق شیراز حسین قاسمی که متاسفانه بیشتر انها از اعضا و مرتبطین دفترامام جمعه سابق بودند.(لینک خبر مرتبط ) جریان راست سنتی دچار شوک بزرگی شده و تا مدتها بدون تحرک ماند اما بمرور با انسجام نیروهای خود و دلبستگان سیاسی راست سنتی دست به ضد حمله ای زد که حوادث بعدی استان را رقم زد (جریان راست سنتی که هویت خود را با اعلام اسامی مفسدین فارس در خطر می بینند )

استراتژی جریان راست در این مقطع تخریب چهره افراد و گروههای دانشجویی وغیر دانشجویی مخالف است تا میدان سیاسی از رقیبان حذف شده و دگر بار راست سنتی قدرت فارس را در دست گیرد .

همزمان جلسات مشترک نزدیکان امام جمعه سابق برخی اعضا موتلفه و دانشجویان طرفدار جریان راست برای اعاده حیثیت از آقای حائری تشکیل می شود .

همچنین جلسه دانشجویی که با نام ولایت فقیه و سخنرانی آقای حائری در دانشگاه شیراز برقرار است عملاْ به صحنه تجمع و گردهمایی نیروهای راست سنتی استان بدل می شود .

 در یک تاریخ مشخص که فشارها به فرماندار  شیراز افزایش یافت دانشجویان عدالتخواه نیز با حجم غیر معمولی از  تهاجم رسانه ای روبرو شدند چرا که برخی عدالتخواهان بمرور خود را به فرمانداری که داعیه و عملکرد خوبی در مبارزه با مفاسد اقتصادی داشت نزدیک شدند و در این مبارزه مطلوب نظر رهبری تشکیلات فرمانداری را تنها نگذاشتند فرماندار شیراز بر خلاف دیگر مدیران چپ و راست استان مبارزه با زمین خواری ومفاسد اقتصادی را در راس برنامه های خود قرار می دهد و در این راه با بسیاری از چهره های مطرح و وابستگان آنها در می افتد . قاسمی فرماندار شیراز رویه متفاوتی با احمد زاده داشت و هنوز استقلال خود رادر برابر جریان انحرافی دولت حفظ کرده بود اما جریان راست سنتی بایکی خواندن فرماندار واستاندار و تعمیم دادن وابستگی استاندار به فرماندار کل فعالیتهای عدالتخواهانه وی را با انگ جریان انحرافی محکوم به عملکرد  گزینشی - جانبدارانه و برای بردن آبروی علما نشان دادند .

با نزدیک شدن به روزهای پایانی سال ۸۹ بنا بر گفته های مختلف قرار بوده که جشن جهانی نوروز در مرودشت شیراز برگزار گردد شواهدی مبنی بر دعوت از تعداد زیادی گرو ه موسیقی و موسیقیدان از سخنرانی یکی از معاونین استاندار بدست آمد. و این نقطه شروع اعتراضاتی بود که به زودی به تیتر یک اخبار شفاهی حزب اللهی های شیراز بدل شد.

اما قبل از پرداختن به این اتفاق باید ماجراهای دیگری نیز توضیح داده شود و آن اینکه در جشنواره صنعت و معدن که بعنوان نمایشگاه فعالیتهای احمد زاده ترتیب داده شده بود و رئیس جمهور نیز در آن حضور داشتند  . اجرای موسیقی زنده باعث ترک جلسه توسط علمای درجه اول شیراز شد .(لینک خبر مرتبط )

این ترک جلسه علمای شیراز بر احمدزاده گران آمد و این باعث شد وی نیز در سایت تازه تاسیس خود مطلبی بنویسد با عنوان :( الموسیقی و ما ادراک ماالموسیقی  ) و نوعی توجیه  بر حقانیت عمل خود ارائه داد با چاشنی توجیه نبودن علمای شیراز.

فارغ از اینکه نویسنده بخواهد نظر خود را در درست یا غلط بودن ترک جلسه توسط علما یا جواب احمدززاده ارائه دهد اما این خود دلیلی بر شروع اختلاف لجوجانه احمدزاده و طرفداران علمای شهر  بود.

با  شروع تبلیغات برای آغاز جشنهای نوروز دیگر بار بدنه سیاسی راستی ها با تمام توان وارد میدان شده و  اینبار با فریاد واسلاما و اعتراض برخی دانشجویان تحریک شده و طرفداران جریان راست استان در اعتراض به جشن هنری دیگر (جشن ابتذال دوره پهلوی در شیراز ) و همچنین جشن های دوهزار و پانصد ساله ای دیگر ( طبق شنیده ها برنامه این بوده که در محل چادر های جشنهای دوهزار و پانصد ساله شاه نمایشگاه اقوام مختلف ایرانی را برگزار کنند ) با تهدید به کفن پوش شدن در مقابل استانداری قد علم کردند .

فارغ از تحلیل نیت دانشجویان و دیگر اقشاری که دلسوزانه وارد میدان شدند اما این حرکت نه بدلیل دلسوزی آقایان راست برای انقلاب که حرکتی بود برای فشار به استاندار برای دشمنی با مسئولی که باج آنها را در پستهای استان نداده بود .

چرا که در همین ایام کشتار مظلومانه مردم بحرین و یا تحرک دوباره جنبش سبز در شیراز بوقوع پیوست و این حوادث هیچ واکنشی از طرف آقایان راستی بر نیانگیخت اما جشنوراه موسیقی آنچنان رگ غیرتشان را بیرون زد که تهدید کردند  کفن پوش به خیابانها می آییم.

بنا بر شنیده ها در یکی ازروزهای پایانی سال گذشته در حین مراسم سفره های هفت سین در بلوار چمران تعدادی از دوستان منتسب به جریان راست با فرماندار و استاندار که در حال تقدیر و اهدا جوائز به سفره های هفت سین نمونه که در سفره ای ۲۰۰ متری بعنوان بزرگترین سفره هفت سین بودند رسیده و و آنها را تهدید می کنند که اگر بخواهید جشن های نوروز را برگزار کنید کفن پوش خواهیم شد که فرماندار نیز طبق شنیده ها در جواب انها گفته بود اینها که می پوشید کفن نیست لباس زیر زنانه است   ( لینک خبر مرتبط )  اگر چه که بعدا تجمعی نیز جلوی استانداری در اعتراض به جشن های دوهزار و پانصد ساله برگزار شد .(خبر مرتبط )

 فرماندار کنونی شیراز دکتر بذر افشان که در ان تاریخ در استانداری مسئولیت داشت در مصاحبه ای حرف از دعوت از گروههای موسیقی کرده بود از سویی دیگرفرماندار وقت شیراز در تماس تلفنی با امام جمعه شیراز آقای ایمانی قاطعانه کذب بودن این تبلیغات و عدم وجود چنین برنامه هایی را اعلام کرده بود.

نویسنده خود هنوز هم به یک نتیجه تمام وعیار در مورد وجود یا عدم وجود این جشن ها نرسیده است  و دچار تضادی است که از یک سو علماو بزرگان و همچنین برخی احزاب ادعای انرا دارند و از سویی دیگر مسئولین آنرا تکذیب می کردند.

 پس از نامه جامعه روحانیت شیراز به رئیس جمهور و در خواست لغو جشن های نوروز ( لینک خبر )  قاسمی در مصاحبه ای در ادامه تکذیب وجود چنین برنامه ای چنین گفت :

روحانیت معظم و عزیر مطمئن باشد که این دولت خلاف نظر مقام معظم رهبری عمل نخواهد کرد و فصل الخطاب بودن فرامین مقام معظم رهبری در عملکرد دولت نهم و دهم از ابتدا تا کنون مشهود و روشن بوده است.
فرماندار شیراز در پایان با تاکید بر اینکه باید به عرصه فرهنگ نگاه منطقی داشته باشیم، یادآور شد:هم با فضای لهو ولعب آلود فرهنگی و هم با فضای بسته و منجمد فرهنگی مخالف هستم.

چرایی اتخاذ چنین موضعی از طرف جامعه روحانیت شیراز و  تکذیب اصل وجود آن توسط فرماندار وقت چنین تضادی  است که بنده هنوز جواب انرا نگرفته ام. 

 در این میان برخی دانشجویان عدالتخواهان در وبلاگهای خود  شدن این اعتراضات را روشن کرده و با استناد به مدارک روشنگر در عملکرد راستی ها در زمان استانداری رضا زاده همسو با انها و اجرای برنامه های مشابه جشنهای دوهزار و پانصد ساله پرده از نیت سیاسی آقایان راستی که درلوای دین و دیانت  و با مستمسک قرار دادن بهانه جشن ها اهداف خود را دنبال می کردند و همچنین به تلاش برای بزرگ کردن عیوب مسئولین برای پوشاندن مفاسد اقتصادی بزرگانشان که توسط مسئولین حاضر برملاشده بود  برداشتند  (مطلب مرتبط )(دیگر) .

در این میان حتی نصب بزرگترین پرچم ایران در شیراز( لینک خبر ) هم  بهانه ای برای اعلام موضع ضد فعالیتهای استانداری شد تا جایی که حتی برخی روحانیون هم در این ماجرا اعتراض کردند و نصب انرا نشانه مکتب ایرانی دانستند .این سخن دیگر واقعا جای عتاب داشت که آیا پرچم جمهوری اسلامی هم نشان مکتب ایرانی است پرچمی که کفن شهیدان است و بر آن الله اکبر به اهتزاز در آمده ؟ بنظر نمیرسید این اعتراض اعتراض منطقی و بجایی بوده وبیشتر به بهانه گیری سیاسی می ماند تا نقد دلسوزانه .

عمر فرماندار شیراز و تیم همراهش بخاطر عملکرد ضد مفسدانه اش زیاد نپایید و با فشارهای مختلف بالاخره احمد زاده حسین قاسمی را که  در روزهای اخر مصاحبه قرائی ضد جریان انحرافی کرده بود به سرعت برکنار کرده ویکی از وابستگاه جریان انحرافی را بر سر کار اورد فردی که در اولین مصاحبه سر سپردگی خود به جریان انحرافی را اعلام نمود .( لینک خبر مرتبط )(دیگر)(دیگر)

قاسمی یکی از قدر ترین مهرهای اجرایی احمد زاده در استان بود ولی تفاوتی که با بقیه تیم او داشت عدم وابستگی به جریان انحرافی بود که بتبع تیم وابسته به جریان انحرافی احمد زاده نتوانست او را تحمل کند و وی بالاخره بر کنار شد .

با ارتقای احمد زاده به مسئولیت سازمان میراث کشور ( لینک خبر مرتبط ) که نمی توان انرا چیزی جز مزد خوش خدمتی به جریان انحرافی دانست  حسینی جای اونشست اما بفاصله دو روز بخاطر عدم سر سپردگی به جریان انحرافی برکنار شده و سجادی جایگزین او شد .

این جابجایی اعتراض امام جمعه شیراز را بدنبال داشت  (لینک خبر)( دیگر).

در این میان باز هم جریان راست سنتی وارد میدان شد و سعی کرد میدان دار مقابله با استانداری شود .

اگر چه که اعتراض به عملکرد وزارت کشور به حق و بجا بود اما جریان راست انرا نیز تبدیل به محلی برای فشار و ضرب شصت نشان دادن به دولت کرد .

جالب اینجاست که تمامی جریان راست در کشور در حرکاتی هماهنگ هجمه به دولت و تخریب آنرا در دستور کار قرار داده اند و مهمترین بهانه ای که امروز آنرا دست مایه کار خود قرار داده اند جریان انحرافی است که رهبر انقلاب مدتهاست بر فرعی بودن آن و لزوم جلوگیری از تبدیل کردن ان به  مسئله اصلی نظام تاکید می کنند .

 چرایی انرا باید در اغراض سیاسی این جریان برای بازگشت به  کرسی قدرت جستجو کرد .

اگر یادمان باشد دولت احمدی نژاد با روی کار امدن خود شمشیر ی دولبه بر روی دو طرف جرذیان سیاسی کشور کشید لبی بر روی چپ ها و لبی بر روی راستها ، چپها که بعلت تضاد با آرمانهای انقلاب عمرشان کمتر از راستهاست تیغ مخالفت بر کشیدند وفتنه ۸۸ را رقم زدند .

و اما راستها ، سکوت کردند وموضعی نگرفتند اگر یادتان باشد مواضع دو پهلو و دیر هنگام آقایان مختلف از لاریجانی و باهنر  تا خیلی دیگر از آقایان که وقت نیاز و وقت امر رهبری به حضور در میدان رهبر را تنها گذارد ه و به گوشه ای خزیدند تا ببینند کدام کفه ترازو می چربد .

راستها نیز  زخم خورده احمدی نژادند و تا فرصت مناسب سکوت کردند و امروز که فرصت مناسبی دست یافته هفت تیر کش ها حوض خالی شده اند تا به احمدی نزاد بتازند و شاید با تخریب و بی آبرو کردن وی وجهه ای برای خود  فراهم کنند .

براستی باید به این زودی فراموش کنیم که در انتخابات نهم ریاست جمهوری همه با هم در یک صف منظم چپ و راست بر علیه احمدی نژاد بودند ؟  -چپ راست کارگزار   علیه خدمتگذار- یادمان رفته ؟

امروز اما فرصت مناسبی است برای به میدان امدن و بازداشتن پایان عمر راست سنتی که امروز نام اصولگرا بر خود گذاشته اند .

ریشه های این تفکر در استان فارس نیز پیرو همین سیاست در تحرکند.

درست در همان ساعات پس از اعتراض امام جمعه شیراز به نحوه چینش استانداران در فارس چهره های شناخته شده راستی در استان فارس چون هاجری سر دبیر نشریه گزیده اخبار تجمعی را به بهانه حمایت از سخنان امام جمعه محترم آیت الله ایمانی در اعتراض به نحوه چینش استاندار  سامان دادند که پس از ان به تحصن تبدیل شده و تا هفته بعد ادامه یافت .

ایت الله ایمانی در اعتراض خود به مسئولین کشور چنین گفت :

الان بیش از دوماه است که استان فارس در شرایط فطرت و بلاتکلیفی بسر می‌برد... مدیران استان در زمان استاندار سابق دست‌شان به کار نمی‌رفت سوال من از وزیر کشور این است که چگونه به یکی از معاونین استاندار حکم سرپرستی می‌دهید و بعد از چند دقیقه او را عزل و حکمش را لغو کرده و به دیگری می‌دهید؟ اگر حکم اول درست نبود چرا صادر کردی و اگر درست بود چرا باطل کردی؟ فارس که بازیچه نیست افرادی را بیاورند و دوران کارآموزی ببیند و سکوی پرش افراد شود به استان رحم کنید. این استان خیلی عزیز و بالا است چرا قدر این استان با 5 میلیون نفر جمعیت و 14600 شهید و آن مفاخر عزیز و بالا را نمی‌دانید؟ چرا فارس ما باید بازیچه این و آن باشد من اخطار می‌دهم و من اهل این استان هستم پس سرنوشت این استان سرنوشت ماست نمی‌شود که این استان را مرتب بازی داد. نخبگان استان پیشنهاداتی را برای مدیریت ارشد استان داده‌اند چرا به پیشنهادات ایشان عمل نمی‌شود؟ برای خدا و انقلاب و برای مردم آینده این استان مظلوم و زجر کشیده کارتان را درست انجام دهید.

در این میان اما نباید نیت پاک و دلسوزانه مردم را بی ارزش دانست اما نقش راستی ها برای خط دادن و انحراف اعتراضات و فشار به محل مربوطه در قدرت برای نشان دادن ضرب شصت و گرفتن امتیاز حرف دیگری است .

در ذهن من این سئوال بوجود امده که چطور می شود با روی کار امدن احمدزاده بعنوان استاندار از آن زمان که هنوز سر سپرده جریان انحرافی نشده بود تا وقتی که چنین شد هر اتفاقی که می افتاد و هر مشکلی که در استان بوجود می امد آقایان راستی یک سری هم به استانداری می زنند و تجمعی نیز انجا برگزار می کنند؟

ماجراهای مسجد قبا ، جشن های نوروز ، تغییر استاندار و...

نتیجه ای که من می گیرم بوی  قدرت طلبی شدیدی است که از میانه این حوادث و اتفاقات می توان شنید .

این ماجرا فقط به اینجا ختم نمی شود در تجمعی که با داعیه اعتراض به نحوه چینش استاندار و مسئولین در استان روی میدهد جریان راست ناگهان موضوعی دیگر را پیش می کشد

جریان انحرافی    

و عملا دستور کار تجمع در همان اول کار به سمت خواسته راستی ها  که همان اصلی کردن مسئله اصلی جریان انحرافی بود می چرخد.

همان موضوعی که رهبر انقلاب بارها وبارها به لزوم عدم بزرگ کردن آن اشاره کردند در سخنرانی هاجری در ابتدای اولین تجمع این انحراف کلید خورده و تا بدانجا پیش رفت که بر در استانداری قفل زده شد تا هیچکس نتواند وارد و داخل شود ( لینک خبر مرتبط ) ( همچنین ببینید )( روز پنجم تجمعات 

وای اگر چنین کاری از کس دیگری سر زده بود .

در این تجمع مردمی که با سخنرانی یکی از فعالان عضو ستاد انتخاباتی دکتر احمدی‌نژاد (هاجری) شیراز ادامه پیدا کرد، تجمع‌کنندگان اعلام کردند که نخواهند گذشت این‌بار یکی از سربازان مکتب ایرانی به ساختمان استانداری راه پیداکند. تجمع‌کنندگان در پایان نیز با زدن قفلی به درب‌های استانداری اعلام کردند که امروز 6صبح در جلوی استانداری تجمع خواهند کرد و نخواهند گذاشت سجادی به استانداری وارد شود.( گزارش تصویری)

البته در این سخنرانی هاجری گلایه ای از سپردن پستهای استان به افرادی غیر از اعضای ستاد دکتر احمدی نژآد در استان که خود هم عضو ان بود کرد .

 اعضای بسیج دانشجویی ۵ دانشگاه بزرگ استان هم تجمعی دانشجویی ترتیب دادند و وارد گود اعتراضات شدند با کوشش جریان راست برای در دست گرفتن عنان اعتراضات دانشجویی جریان هوشیار دانشجویی بوی له له های سیاسی را بزودی حس کرد و از میدان دادن به عناصر جریان سیاسی راست  امتناع کردند . ( لینک مطلب مرتبط )

خواندن این مطلب  که توسط یکی از دانشجویان نگاشته شده هم در روشن شدن نیات جریان راست در این تجمع روشنگر خواهد بود ( مطلب ) :

یکی از همین دوستان دیروز پیام داد که امروز روبروی استانداری زمین نماینده ولی فقیه است و حمایت از ایشان حمایت از رهبری. نکته بسیار صحیح و امری بدیهی را بیان فرمودند، امّا بنده در جوابشان عرض کردم چرا برای حمایت از رهبری و نماینده محترمشان در شهر، گزینشی برخورد می کنید؟ چرا میدان هایی که ذره ای در آن برای آبرو و جان و مال شما خطر تولید می کند را به بهانه های واهی رها کرده و عدالتخواهان را در آن تنها نهادید، امّا  در این میدان و میادین مشابه،  که خطری شما وگروه هایتان را تهدید نمی کند هیچ، بلکه  به رزمندگان آن هم مدال لیاقت و شجاعت و البته غناعم جنگی! نیز تعلق می گیرد، فوج فوج صف کشیده اید؟ چرا این همه نیرو و پتانسیل را برای درد های بنیانی و اساسی، حاضر به میدان اوردن نبوده اید؟

سال های سال در این شهر و استان گروه های انحرافی، به اسم دین و انقلاب، به اسم رهبری و ولایت فقیه، به جان مستضعفین و پابرهنگان افتادند، گوشتشان را خوردند و استخوان هایشان را جویدند، و آنان را نسبت به نظام و رهبرش بدبین نمودند،‌ امّا شما( منظورم گروه خاصی است) نشستید و نگاه کردید. و کاش به به همین اکتفا می کردید.

شما وقتی که نعره عدالتخواهان در شهر بلند شد، به توجیح فساد مفسدین مبادرت ورزیدید و آتش توپخانه ای خویش را به جای آنکه متوجه مفسدین کنید؛ به سوی عدالتخواهان نشانه بردید. امّا حالا که تغییر استاندار به منافع احزاب و گروه های شما ارتباط مستقیم دارد، همگی یک دست و یکپارچه روبروی آن صف کشیده اید.

آیا نمیدانید همین جریان انحرافی که الان تبدیل به زگیل چرکین انقلاب شده، قسمتی از منابع مالی و موتورهای سرمایه اش را گروه هایی در حال تامینند، که در فارس به فساد عمل کردند و شما سال ها با سکوتتان آنها را پرورش و یاری دادید؟ افرادی که  قبل از اجرای طرح باغشهرها کرم هم نبودند، امّا به مدد خوردن مال ضعفا و پابرهنگان از یک سو،‌و توجیح مفسده آنان توسط شما و احزابتان از سوی دیگر، تبدیل به اژدهاهای هفت سر شدند. افرادی که به مدد دلالی یکی از آقازاده های معلوم الحال، هم اکنون با پول هایشان در ستاد انتخاباتی آقای " م" و همین جریان انحرافی، مشغول فعالیت و فسادند. کاش اندکی تعقل می کردید.

جریان انحرافی و فتنه گر امروز  مشایی وچند آدم  بی عقل دیگر نیست چرا که موضع انها مشخص و صاف است  فتنه آینده اتفاقا از طرف کسانی خواهد بود که امروز سخنان رهبری را میشنوند اما باز هم به بزرگ کردن جریان فرعی اهتمام ویژه دارند تا با حذف احمدی نژاد و تفکرش  بدون حضور چپها تنها میدان دار عرصه کشور برای سالیان دراز بدون رقیب باشند .

کسانی که در قالب سخنان و پوسته حرکتهای انقلابی کار خود را میکنند .

هفته بعد از تجمعات جلوی استانداری آیت الله ایمانی در خطبه های نماز جمعه فرمودند :

در هفته گذشته بنده نکاتی را خدمت وزارت کشور بیان کردم اما از کسی دعوت برای هیچ عکس العملی ننمودم و مردم این عکس العمل‌های هفته گذشته را به صورت خودجوش انجام دادند.اجازه بدهید مسئولین در کمال آرامش به مسئولیت خود برسند و این فضایی را که برای استان ایجاد کرده‌اند سر و سامان دهند.

این در حالی بود که بزرگترین لشکر کشی آقایان راست در جریان بود که این سخنان  آیت الله ایمانی آتش  را خاموش کرد .

اگر چه که خطبه نماز جمعه پایان بخش فعالیت های خیابانی بود اما فعالیتهای راستی های استان ادامه خواهد داشت .


همچنین بخوانید :

 

  • بنده خدا

اگر به نام عدالت‌خواهى و به نام انقلابیگرى، اخلاق را زیر پا بگذاریم، ضرر کرده‌ایم؛ از خط امام منحرف شده‌ایم. اگر به نام انقلابیگرى، به نام عدالت‌خواهى، به برادران خودمان، به مردم مؤمن، به کسانى که از لحاظ فکرى با ما مخالفند، اما میدانیم که به اصل نظام اعتقاد دارند، به اسلام اعتقاد دارند، اهانت کردیم، آنها را مورد ایذاء و آزار قرار دادیم، از خط امام منحرف شده‌ایم.

 اگر بخواهیم به نام انقلابیگرى و رفتار انقلابى، امنیت را از بخشى از مردم جامعه و کشورمان سلب کنیم، از خط امام منحرف شده‌ایم.

 در کشور آراء و عقاید مختلفى وجود دارد. اگر چنانچه یک عنوان مجرمانه‌اى بر یک حرکتى، بر یک حرفى منطبق شود، این عنوان مجرمانه البته قابل تعقیب است؛ دستگاه‌هاى موظف باید تعقیب کنند و میکنند؛ اما اگر عنوان مجرمانه‌اى نباشد، کسى است که نمیخواهد براندازى کند، نمیخواهد خیانت کند، نمیخواهد دستور دشمن را در کشور اجرا کند، اما با سلیقه‌ى سیاسى ما، با مذاق سیاسى ما مخالف است، ما نمیتوانیم امنیت را از او دریغ بداریم، عدالت را دریغ بداریم؛ «و لایجرمنّکم شنئان قوم على الّا تعدلوا».

قرآن به ما دستور میدهد و میگوید: مخالفت شما با یک قومى، موجب نشود که عدالت را فرو بگذارید و فراموش کنید. «اعدلوا»؛ حتّى در مورد مخالف هم عدالت به خرج دهید. «هو اقرب للتّقوى»؛(2) این عدالت، نزدیکتر به تقواست. مبادا خیال کنید تقوا این است که انسان مخالف خودش را زیر پا له کند؛ نه، عدالت ورزیدن با تقوا موافق است. همه هوشیار باشیم، همه بیدار باشیم.

 این بُعد هم نباید ابعاد دیگر را در سایه قرار بدهد.

  • بنده خدا
  • بنده خدا

نوشته ام را که بخوانید خواهید گفت فلانی همیشه عقب است و دیر واکنش نشان می دهد اما ...دیر نوشتن این تحلیل برای ان است که بیشتر فکر کنم و جوانب کار را بسنجم و درست واکنش نشان دهم.

چند وقت پیش اتفاقات بدیعی در استان افتاد یکیش همین تجمع مردمی جلوی استانداری بود که خیلی از رفقا ما رو مواخذه میکردند که چرا در جمع نیستید ؟ و چرا وسط نمی ایید؟

وبلاگ خامنه ایسم هم مطلبی در این مورد نوشت که بسیار روشنگر و کار گشا بود .

اما نظر حقیر در مورد این حادثه:

عادت خصوصی اینجانب این است که هر حادثه ای را + گردانندگان و + نیت هایشان تفسیر و تحلیل می کنم تا به نتیجه درستی برسم.

در مورد تحرکات جدیدی که اواخر پارسال و اوائل امسال در اوضاع سیاسی استان روی داد نیز تا مدتها به بررسی ریشه ها نیت ها و گردانندگان کار می اندیشیدم.

و اما نتیجه اینکه اگر در استان فارس کار سیاسی کرده باشی ی ااینکه شناخت کاملی داشته باشی می بینی که استانی است پر از استعداد و ظرفیت برای شکوفایی پر از چهره های علمی و سیاسی و همچنین استانی پر از سیاسی بازی و جناح بازی و دعوا و میدانی برای زور ازمایی آقایان چپ و راست .

 اگر استان فارس را خوب بشناسی می دانی که  آش شله قلم کاری است که تشخیص حق وباطل در اوضاع سیاسی اش کاری بسیار پیچیده و هوشمندانه است  .

استان فارس دو گروه سیاسی  عمده دارد که هر کدام ریشه های قوی تاریخی و پشتوانه محکم خانوادگی اصل و نسب دار و شناخته شده دارند .

از طرفی گروه چپ به بزرگتری جناب آقای سید علیمحمد دستغیب هستند که به خاندان دستغیب منتسبند( پسر خواهر شهید دستغیب ) و یکی از پایگاههای مهم و جهادی در زمان انقلاب و جنگ تحمیلی  را دارا بودند و شهدای بسیاری را تقدیم انقلاب کرده اند نیازبه توضیح نیست که در مبارزات انقلابی شهید دستغیب نیز نقش داشته اند  و خاندن دستغیب هم خاندانی است که دلبستگان زیادی دارد  .

از طرف دیگر جناح راست به بزرگتری جناب آقای حائری که به خانواده آسید نور الدین الحسینی ( داماد ایشان هستند ) منتسب هستند و  پس از شهادت شهید دستغیب تا چند سال پیش امام جمعه شیراز بودند .

هر دوره که یکی از گفتمانهای سیاست زده کشور به قدرت دست می یافت به تبع گروه منتسب به آنها در استان سر کار می آمدند یک دوره چپی ها سر کار بودند  که تمام ادارات دولتی تسویه میشد و راستی ها قلع و قم می شدند  و چپی کاشته می شد  دوره بعد فضا بر عکس می شد و ریشه چپی می خشکاندند و راستی می کاشتند در این میان بچه های انقلابی و مذهبی همیشه با راستی ها بودند برخی بچه هایی که از سپاه مأموریت می گرفتند و در مسئولیتها وارد می شدند و بقیه مدعیان امت حزب الله بودن و همچنین هر چه غرب زده و روشنفکر مأب و ضد انقلاب بود با جریان چپ .

من شواهد مصداقی از دوران قبل خیلی در ذهنم نیست اما طبق تجربه خودم از آخرین سالهای دوره دولت نهم  میتوانم یک چینش طبقه بندی شده از راستی های استان را ببینم .

رضا زاده ( پسر با جناق آقای حائری ) استاندار

مجید روزیطلب ( رئیس موءتلفه) رئیس آموزش و پرورش استان

مشفقیان ( همسو ). سازمان برق منطقه ای

علیرضا نجابت ( داماد آقای حائری ) رئیس رادیو  استان

یراق طلایی ( پدر عروس اقای حائری ) رئیس صدا وسیما

خانم دکتر اردبیلی ( عروس اقای حائری ) مشاور زنان استاندار

مهرزاد خرد  ( از وابستگان آقای حائری ) رئیس منابع طبیعی استان

« اگر کس دیگری هم باشد من یادم نیست دوستان کمک کنند تا لیست کامل شود همچنین در مورد چپی ها هم علاقه مندم تا لیستی بنویسم اگر کمک کنید »

شاید بگویید دولت نهم که داعیه عملکرد فراجناحی داشت آیا در دولت نهم نیزبر همان سبک دولتهای سابق عمل کرد؟؟؟  آری این چنین است دولت نهم نتوانست گفتمانش را در استانها کامل کند و موج گفتمان دولت یک دوره چهار ساله طول کشید تا به استان فارس برسد و تنها احمد زاده استاندار جدید بود که چنین خصایصی داشت و به احزاب و جناحها باج نداد و پستها را میان خاندانها شهر تقسیم نکرد .

((   این را از آن رو می گویم که اقای رضا زاده  استاندار اسبق به سه خاندان بزرگ روحانی شهر سه پست مشاوره داد

 دکتر احمد رضا دستغیب ( نماینده کنونی مجلس ) – مشاور جوانان به نمایندگی از خاندان دستغیب

خانم د کتر اردبیلی ( عروس آقای حائری ) – مشاور زنان به نمایندگی از خاندان حائری

حجت الاسلام حدائق - مشاور روحانیت به نمایندگی از خاندان حدائق           ))

اگر چه که احمد زاده بمرور راه دیگری را پیمود و بجای خدمت به مردم  عهد و پیمانش را با جریان انحرافی بست اما انصاف نیست که عملکرد گفتمانی اش را در ابتدای راه مسئولیتش نادیده بگیریم.

جنگ احمد زاده با قدرتهای جناحی نیز از همین زمان آغاز شد از زمانی که به درخواستهای کانونهای قدرت استان برای تقسیم پستها بی اعتنا ماند و در مقابلشان قد علم کرد . همچنین برخی نیروهای جناحی را از پستهای استان تسویه کرد .

البته اینجا قصد آسیب شناسی فعالیت استان دار قبلی را ندارم مگر نه باید به چینش های جایگزین نالایق در این پستها و کارنامه مردود عملیاتی احمد زاده هم اشاره کنم.

نکته ای که برایم مهم است و به شهادت چشمهایم انرا درک کرده ام این است که جریان راست هر کجا که وقت کند در یک عمل هماهنگ در مناسبتهایی که ظاهر انقلابی دارند تیغ خود بر میکشد و در ظاهر انقلاب کینه های جناحی خود را بر پیکر چپی ها وراد میکند حداقل این چیزی است که من به چشم خودم دیده ام  ( البته چپی ها هم قدرت دستشان بیافتد همین دریغی از این کار ندارند ) .

در جریان مسجد قبا و سخنان فتنه گون دستغیب در شیراز بسیاری از مردم حزب اللهی ناراحت از اعمال و سخنان دستغیب دست به اعتراض می زنند و تجمعات 8 و 9 دی رقم می خورد راهپیمایی 9دی راهپیمایی با شکوهی بود به حدی که غرور همبستگی امت اسلامی شادابی زاید الوصفی همراه داشت اما در پایان مراسم و پس از اقامه نماز در شاهچراغ  عده ای از افراد خاص که بعدا در مورد انها سخن خواهم گفت جمع مردم را به سمت مسجد قبای شیراز هدایت کردند  این خود زمینه درگیری را فراهم کرد و تنش ها شروع شد . دقیقا یادم هست که رهبر انقلاب آن روزها راهبرد آرامش و بصیرت را تجویز میکردند اما اقایان در شیراز با پررویی تمام دست به تنش زایی می زدند آنهم طوری که صدایش در بیاید و دشمن هم سو استفاده کند تذکرات  دوستان و مردم هم کار ساز نبود .

بعدا که میدان داران ان تجمعات را رصد کردیم همه انها را از دلبستگان و اطرافیان راست سنتی یافتیم  حجه الاسلام ولدان بعنوان چهره اصلی آنها ، وی آنچنان بی تدبیرانه جمع را هدایت می کرد که در فیلمی که بعدا اهالی مسجد قبا برای مظلوم نمایی ساختند ( کسان و ناکثان ) آبرویی برای مدافعان انقلاب نمی گذارد .

شعاردهندگان و گرم کنندگان جمع حاضر همه از چهرهای شناخته شده راستیها بودند که در تمام اتفاقات اینچنین میدان دار جمع ها هستند.

ماجراهای مسجد قبا نیاز به توضیح ندارد یکبار بجای روشنگری و بصیرت دادن مسجد راتصرف کردند و سپس مجبور شدند پس بدهند باری دیگر روزی مسجد قبایی ها حمله کردند و با ضرب وشتم همه را بیرون ریختند .

چند وقت بعد باز هم آقایان به مسجد حمله کردند و درگیری ایجاد شد که نتیجه آن صد مجروح بود و نتیجه دیگری حاصل نشد جز پررویی اهالی مسجد قبا و دست بردن به سنگ و سلاح سرد در برابر مردم حزب الله .

دقیقا یادم هست که رهبر انقلاب در سه سخنرانی در ایام بعد از فتنه امر به آرامش کردند دقیقا بعد از هر سه سخنرانی آقای دستغیب سخنان هتاکانه ای ایراد کرد و دقیقاً بعد از هر سخنرانی آقایان راستی به مسجد یورش بردند و بجای عمل به فرامین رهبری تنش و التهاب را در دستور کار قرار دادند که ما شک کرده بودیم که اصلا این عملکرد های پشت سر هم و مکمل همدیگر برای ایجادالتهاب همه از یک جا بر نامه ریزی شده اند. ( لینک مطلب )

نتیجه چه شد ؟ ایجاد التهاب برای سو استفاده ضد انقلاب و جان گرفتن دوباره آنها .

در این میان باید از فرماندار همسو با راستی ها شیراز هم نام ببرم آقای عزیزی وی از سویی بچه های حزب اللهی را باسم امام و انقلاب تحریک به ورود به مسجد می کرد و از سویی دیگر برای ضربه زدن به مسجد قبایی ها و آقای دستغیب حکم تخلیه مسجد را صادر گرفته و درب آنرا پلمب می کرد .

و اتفاقی که می شد با هوشیاری و ظرافت به پیروزی برای جبهه حقیقت بدل شود در غبار درگیری ها گم شدو تا مدتها خبر دیگری ها و تنش ها بود که بجای حقیقت ماجرا به گوش می رسید.(سخنرانی حجه الاسلام انجوی در این مورد )

عمل بی ثمر و مغرضانه ای که با فشار چپی های استان در مجلس و دیگر نهادها بخصوص مهندس احمد رضا دستغیب نماینده کنونی مردم شیراز در مجلس مسجد بی نتیجه ماند و مسجد هم باز پس گرفته شد وتمام ان فعالیتهای مردم حزب الله که به نیت دفاع از انقلاب در راستای اهداف مغرضانه آقایان راستی هدایت شده بود بی نتیجه ماند کسانی که در جمع حاضر بودند به خوبی بیاد دارند که هدف گردانندگان جمع و خواسته انها حذف مسجد قبایی ها و اقای دستغیب بود به هر قیمت  حتی در ایامی که مسجد قبا تخلیه شده بود در یک طرح ناشیانه قرار شد هیات امنایی برای مسجد قبا تعیین شده و آقای ولدان امام جماعت آن مسجد شوند  همچنین پایگاهی بنام بحر ولایت تاسیس کردند که پس از باز پس گیری مسجد توسط اهالی آن پایگاه بی خانمان به نمایشگاهی بدل گشت که در خیابان جلوی کوچه مسجد قبا مستقر شد و بعدا هم یواش یواش نامش حذف شد (لینک خبر مرتبط )(دیگر )

جالب اینکه آقایان راستی و گردانندگان جمع ، معترضین را به سمت استانداری هدایت کردند تا با جمع مردمی که فراهم کرده بودند ضربه شصتی به استاندار تازه وارد هم نشان دهند تا کمی حساب کار دستش بیاید  ( من مانده ام که آیا استاندار نهادی است که می تواند به خواسته غیر منطقی اقایان که همانا حذف مسجد قبایی ها بود جامه عمل بپوشاند؟)( تصاویر مرتبط )(دیگر)

 و حتی بار سوم که آقای حجه الاسلام  علیزاده نماینده ولی فقیه در سپاه  هم که از چهره غیر حقوقی خود و بعنوان آقای علیزاده  وارد میدان شده بود گردانندگی جمع را به عهده گرفت وارد مسجد قبا شدند با درگیری شدیدی که مسجد قبایی ها آن را رقم زدند اعتراضی که می توانست در مسیر اصلی خود و بدون درگیری و به نفع انقلاب تمام شود به صحنه زد وخوردی تبدیل شد که  سودش را ضدانقلاب برد  آن هم با خوراکی خبری که اقایان راستی بدستشان دادند .( لینک خبر مرتبط ) ( دیگر )

نمی دانم بگویم که اقایان راستی اینقدر بی تدبیر و بچه گانه عمل کردند که چنین نتیجه فضاحت باری حاصل شد یا اینکه در پازل هماهنگ شده ای که همیشه نقش مکمل را داشتند بازی کردند  اما میدانم بدون نقش افرینی به ظاهر انقلابی و در باطن ضد خواست رهبری کمک شایانی برای گرم نگاه داشتن کوره فتنه کردند .

در این میان از زحمات گروهی از افسران جنگ نرم که بحق چنین لقبی یافته اند در این میدان نباید غفلت کرد گروهی که روز یورش بردن به مسجد قبا س دراه بچه های حزب اللهی شدند و با هزار خواهش و تمنا از انها خواستند وارد میدان نشوید و آرامش مورد خواست رهبری را عملی کنید . با اینکه گوش شنوایی نبود و هر کس خر خود راند .

و همچنین از دوستانی که با پی گرفتن راه نرم مبارزه با چاپ نشریه مسجد ضرار و بروز کردن وبلاگهای روشنگر و ساخت فیلمهایی که حقیقت ماجرا را نشان میداد پایگاه فکری فتنه در شیراز را مورد تهاجم قرار داده و  نقاب ریا گونه را از چهره مسجد قبا برداشتند  این فعالیتهای کوچک و  هدفمند و هوشمندانه آنچنان موثر افتاد که پس از انتشار آن محصولات تا کنون تحرک خاصی از اهالی مسجد قبا ثبت نشده است .

کاش همین فعالیتهای مردمی در بستری هوشمندانه تر و توسط گردانندگانی غیر از سیاسیون استان اداره میشد تابه سرانجامی بهتر از انچه رسید میرسید

اینکه چطور شد ماجرا از جریان شناسی جناحها سیاسی استان و تجمع جلوی استانداری به اینجا رسید کمی تحمل میخواهد تا متن به نتیجه برسد . انشاالله در قسمت دوم


همچنین بخوانید :

فتنه ایی جدید در شیراز !

انتقاد سپاه فجر از استاندار فارس،رسمی شد

  • بنده خدا