انجمن حجتیّه از دیدگاه حضرت امام و مقام معظّم رهبری1
امام خمینی(ره): نکند یک مرتبه متوجّه شوید که انجمن حجتیّه ایها همه چیزتان را نابود کرده اند
در چند سال اولیّهی تأسیس نظام جمهوری اسلامی، یکی از مهمترین نیازهای جامعهی انقلابی آن روز، برقراری آرامش هرچه بیشتر برای ایجاد ثبات در کشور و ساماندادن به اوضاع بود. آرامشی که توسّط دشمنان کینه توز و دوستان جاهل، هر از چندی مورد حمله واقع می شد. موضوعاتی همچون ماجرای دولت موقّت، غائله بنیصدر، اقدامات جبههی متّحد ضدّ انقلاب، ترور مسئولین نظام، کودتاهای نافرجام، شورشهای تجزیه طلبانه، جنگ تحمیلی و... هریک به تنهایی می توانست نظام نوپایی را سرنگون کند. اما رهبری الهی حضرت امام از یک سو و تبعیت محض امت اسلامی از نائب بر حق امام زمانشان باعث شد تا این موانع یکی پس از دیگری مرتفع شده و جامعه به آرامش برسد .
یکی دیگر از موضوعاتی که در ابتدای انقلاب هر از چندی بحث روز میشد، موضوع انجمن حجّتیه بود اما از اصلیترین تفاوتهای این موضوع با دیگر
موضوعات ، تفاوت بسیار زیاد موضعگیریهای نیروهای خطّ امامی درمورد انجمن بود. عدم
شناخت دقیق انجمن، چنددستگی اعضای آن پس از پیروزی انقلاب و سیاستهای منحصر به
فرد سران انجمن در تغییر مواضع و همراه نشان دادن خود با نظام، از جمله عواملی بود
که سبب می شد تا تشخیص نحوهی برخورد صحیح با این گروه دشوار شود. قبل از ورود به موضوع اصلی این مقاله
که گذری بر مواضع حضرت امام و مقام معظّم رهبری در مورد انجمن می باشد، لازم است
تا برای درک بهتر فضای تاریخی مورد بحث، مروری بر خاطرات یکی از مسئولین آن زمان
داشته باشیم تا اختلاف نظر ها را بیشتر لمس کنیم .
قیل وقالها در مورد انجمن حجتیّه از سال1360 به بعد فزونی یافت. آقای هاشمیرفسنجانی که در آن زمان رئیس قوّهی مقنّنه بود، در
خاطراتش به جلسهای در تاریخ 19/6/60 به همراهی چند تن از مسئولین
در محضر امام، اشاره نموده و مینویسد: «آقای خزعلی، درباره انجمن حجّتیه و صلاحیت
دینی آنها صحبت کرد و از امام میخواست که ایشان جلوی موج
مخالفت با آنها را که برخاسته، بگیرند. به بعد موکول شد.» تنها
حدود دوماه بعد، حساسیّتها در مورد انجمن بدینشکل بیشتر شد: «آقای جنّتی، عضو شورای نگهبان در نماز جمعه قم سئوالاتی در
مورد آنها طرح کردهاند و تبدیل به مسئله
روز شده. نباید مزاحم آنها شد. افراد مسلمان و معتقدی هستند؛ ولی انقلابی
نیستند. معروف است شاخهای از آنها ولایت فقیه را قبول ندارند؛ ولی خودشان منکر
این اتّهامند.» البته انجمنی ها نیز ساکت ننشسته و تمام همّت خود را صرف دفاع از
خویش می نمودند: «دونفر از رهبران انجمن حجّتیه، آقایان سجادی و رفیعی آمدند و
اسنادی از همکاریشان با انقلاب و آماری از خدماتشان در مبارزه با بهائیها دادند. گفتند سه هزار نفر از بهائیها را هدایت کردهاند و جلوی انحراف پنجاه هزار نفر را گرفتهاند و توطئه این باند را در ایران
خنثی کرده و طرفدار ولایت فقیه هستند و از فشاری که روی آنها میآید و در بعضی از جاها، آنها را پاکسازی میکنند، گله داشتند و از اظهارات من راضی بودند.» آقای
هاشمی یکروز پس از این نوشتار، مینویسد: « آخرشب شورای فرماندهی سپاه آمدند و راجع به
مشکلات سپاه، مطالبی داشتند.
وضع جنگ را گفتند و اطّلاعاتی از سرکوبی ضدّانقلاب دادند و درباره انجمن حجّتیه که سپاه با آنها مخالفت میکند، مطالبی گفتند و از من برای حفظ موقعیّت سپاه، کمک خواستند.» مراجعات انجمنیها و مخالفینشان به مسئولین مملکتی آن هم با این فاصله ی زمانی، حکایت از اغتشاش و نابسامانی قضاوت در مورد انجمن دارد.
مسلم این وضعیت در میان مردم نابسامان تر بود چرا که
اطلاعیه ها و بیانیه هایی که انجمن به مناسبتهای مختلف صادر می کرد تا همگامی اش
را با نظام به اثبات برساند را می دیدند ، اما به دلیل عملکرد این گروه پیش از انقلاب
باور نمی کردند .
از سوی دیگر گروههای چپی همچون حزب توده، جهت اغراض حزبیشان بر آتش این اختلافات می دمیدند. مسلّماً علّت مخالفت آنان با انجمن، همچون علّت مخالفت نیروهای حزب اللّهی با انجمن نبود، امّا به هرجهت این انجمن حجتیّه بود که با انتشار جزوات و مقالات، گاه به حقّ و گاه به ناحقّ کوبیده میشد. همه ی این مسائل در شرایطی صورت می گرفت که کشور در بحرانی شدید قرار داشت. در کشور جنگ زدهای که در یکسال، سه رئیس جمهور به خود دیده و هرروز نیز اخبار ترور مسئولین سطح بالای کشور توسّط گروهکهای معاند منتشر می شود، به یقین مسئلهی انجمن حجتیّه موضوع اصلی نبوده است. لذا افرادی همچون آیتالله خامنهای که در آن زمان رئیسجمهور بودند، سعی داشتند تا از موج اصلیکردنِ فرعیّات بکاهند تا به مرور زمان و به دور از جنجال و هیاهو، به فرعیّات نیز رسیدگی شود. بههمین دلیل ایشان در مصاحبهای که با روزنامهی اطّلاعات در تاریخ 6/10/1360 انجام دادند، در مورد انجمن حجتیّه فرمودند: «انجمن حجتیّه به آن عدّهای گفته میشود که در طول بیستوچند سال، همّت را مصروف میکردند برای پاسخگویی و مقابله با شبهات بهائیها در ایران. البته میدانیم که بهائیها بیشتر یک باند سیاسی بودند تا یک گروه مذهبی و فکری، اما این سؤال که اینها چگونه هستند و اشاره به فرمایشات آقای جنّتی، بهنظر من این سؤال، یک سؤال طبیعی و درستی نیست. من بدون اینکه شما را در طرح این سؤال متّهم بکنم، نفس وجود این مسئله را و عمدهکردن مسئلهی انجمن حجتیّه را در جامعه متّهم میکنم و کسانی را که برای اوّلینبار این شایعه و این بحران مصنوعی را سعی کردند به وجود بیاورند، ناخالص میدانم.
بهنظر من در میان افرادی که در انجمن حجتیّه هستند، عناصری انقلابی، مؤمن، صادق، دلسوز برای انقلاب، مؤمن به امام و ولایتفقیه و در خدمت کشور و جمهوریاسلامی پیدا میشوند. همچنان که افرادی منفی، بدبین، کج فهم، بیاعتقاد و در حال نق زدن و اعتراض هم پیدا میشوند. پس انجمن از نقطه نظر تفکّر سیاسی و حرکت انقلابی، یک طیف وسیعی است و یک دایرهی محدودی نمیباشد. بنابراین ما نمیتوانیم بگوییم که انجمن، نوع اوّل است یا نوع دوّم. زیرا در انجمن هم از نوع اوّل و هم از نوع دوّم کسانی هستند و شاید هم از هر دو نوع کسان زیادی وجود دارند و من وقتی که نگاه میکنم، یک چنین حقیقتی را میبینم و از طرف دیگر که نگاه میکنم میبینم که سؤال از حال انجمن و اصرار بر ردّ یا قبول انجمن امروز از سوی گروههایی در جامعهی ما دارد اوج میگیرد. احساس میکنم که این یک حرکت طبیعی نیست و حرکتی است که امروز دارند به وجود میآورند.
جناب آقای جنّتی برادر عزیزمان که بنده برای ایشان احترام زیادی
قائلم، بعد از آن خطبهای که طیّ آن راجع به انجمن حجتیّه سؤالاتی کردند، یک شب پیش
من آمدند و من از ایشان سؤال کردم که چهطور شد این مسئله را مطرح کردید؟ ایشان در
حالیکه از آنچه واقع شده بود، خشنود نبودند، گفتند: حال کاری است که صورت گرفته،
چگونه باید جبران کنیم؟ و من به ایشان پیشنهاد کردم جبرانش به این صورت است که شما
در نمازجمعه نسبت به کسانی که میخواهند از بیان شما سوء استفاده کنند و این مسئله
را به صورت یک جریان عظیم در بیاورند و آن را در جامعه عمده بکنند و به صورت تضادّ
اصلی انجمنی و ضدّ انجمنی در بیاورند، شما اخطار بکنید و بگویید که نظر شما به هیچ وجه
این نبوده است که تضادّ اصلی در جامعهی ما، تضادّ انجمنی و غیرانجمنی است. و اگر
خود انجمنیها در پاسخ سؤالات شما یک حرف قابل قبول و قابل تعریف آوردند، آن را
مجدّداً در نماز جمعه مطرح بکنید. ایشان قبول داشتند که این مصلحت است و بعد هم
انجام گرفت. حالا به شکل کافی یا وافی، من آن را دقیقاً نمیدانم، اما میدانم که
ایشان خودشان از آنچه اتّفاق افتاده بود و آنچه فرموده بودند، خشنود نبودند. پس
عمل آقای جنتی به معنای این نیست که طرح اینگونه مسائل امروز در جامعه ما یک کار
به حق و عمل صالح است و من معتقدم که تضادهای اصلی ما در جامعه، اینها نیست. تضادّ اصلی ما، تضادّ انقلاب ما با ضدّ انقلابهای جهانی و آنگاه
ضدّ انقلابهای داخلی است. ما بایستی ضدّ انقلابهای داخلی را پیدا کنیم و از
حرکاتشان جلوگیری و پیشگیری کرده و عمل آنها و جراحاتی
که بر پیکر جامعه به وجود میآورند، درمان کنیم و با ضدّ انقلابهای خارجی به شدّت
بجنگیم.»
همانگونه که از این سخنان کاملاً مشخّص است، ایشان سعی در اثبات این امر دارند که تضادّ اصلی در جامعهی ما، تضاد انجمنی و غیر انجمنی نیست. لذا سخنانشان را به گونهای بیان فرمودند که نه تأیید انجمن شود و نه نفی آن. چرا که در هر دو صورت، باز سوژهای جدید میشد برای بالاگرفتن اختلافات. مواضع صریح ایشان در سالهای بعد و پس از آرامش نسبی فضای جامعه در مقایسه با سال 60 به خوبی بیانگر این نکته است که ایشان در این شرایط بنا نداشته اند تابگونه ای در مورد انجمن سخن بگویند که تنش زا باشد ، امّا متأسفانه برخی امروزه، بدون توجّه به شرایط آن روزگار، این سخنان مقام معظم رهبری را حمل بر تأیید کلّی انجمن کرده و از آن سوء استفاده میکنند. آیا اکنون نیز پس از گذشت سی سال از بحرانها، در فضایی آرام و با نگاهی تاریخی نمی شود به فرعیّات آن زمان پرداخت؟ آن هم فرعیّاتی که اکنون نیز کاملاً فعّالند.
لذا در مورد نظر مقام معظم رهبری در مورد انجمن نباید فقط به مصاحبه ی سال 1360 نگاه کرد. هر چند که بزرگانی همچون آیت الله خامنه ای ، با انجام چنین مصاحبه هایی در ابتدای انقلاب ، سعی در خواباندن موج ایجاد شده علیه انجمن نمودند ، اما اقدامات برخی انجنمنی ها نیز، به بالاتر رفتن این موج کمک نمود . آقای هاشمی رفسنجانی، تنها دو هفته پس از همان مصاحبهی آیتالله خامنه ای ، در خاطراتش مینویسد: «فرمانده دانشکده افسری، سرهنگ حاتمی آمد و از کارشکنی انجمن حجتیّه و سیاسی- ایدئولوژیک شکایت داشت.» اینگونه اخبار بود که کارنامهی نه چندان درخشان انجمن را در اذهان زنده می کرد و اطمینان لازم را جهت سپردن پستهای کلیدی به آنان فراهم نمی کرد. آقای هاشمی در خاطرات سال 1361 خود مینویسد: «عصر، احمدآقا آمد و نظر امام را درباره چند موضوع مورد بحث گفت. ... در مورد انجمن حجتیّه، نظر امام این است که افراد مؤثّر آنها در پستهای حسّاس و کلیدی نباشند. اگر خودشان میخواهند، انجمن منحلّ شود وگرنه نظارتی بر کار آنها بشود.» این مطلب، نشان دهنده ی آن است که امام به سران انجمن، اطمینان نداشته و همچنان قائل به نظارت بر کار آنها بودند.
در آنزمان برای کسانی که می خواستند رقیب را از میدان به درکنند، اتّهام انجمنی بودن
وسیله ی مناسبی شده بود. در تاریخ 4/7/61 کتاب "پس از بحران" میخوانیم: «آقای [غلامعباس] زارع، معاون مستعفی وزارت کشور آمد و گله داشت
که به دروغ او را متّهم به عضویّت در انجمن حجتیّه کرده اند و نمیگذارند که کار کند. تسکینش دادم.» همچنین آقای هاشمی حدود یک هفته بعد می نویسد:
«یکی از مدیران اداری مجلس از اینکه همسرش را به اتّهام انجمنی بودن از معلّمی
اخراج کرده اند، شکایت داشت. قرار شد که رسیدگی کنیم.» امّا از طرف دیگر نیز اخبار
منفی نسبت به انجمن همچنان گزارش می شد. یک روز قبل از این، نوشته شده است: «از
اداره دوّم ارتش آمدند و از نفوذ انجمن حجتیّه شکایت داشتند.» مسلّماً اختلافات
سپاه و ارتش با انجمن حجتیّه، آنهم در زمان جنگ، و ارائهی چنین گزارشاتی، موضوعی است که جای بررسی فراوان دارد .
چنین گزارشاتی به دیگر مسئولین نظام نیز می رسید و
باعث می شد تا آنان حدّاقل از باب دفع ضرر محتمل، نسبت به انجمن حسّاس شوند. البته
برخی دیگر نیز با سادگی، کلّ این گزارشات را جوّسازی و شایعه پراکنی دانسته، حامی
انجمن در میان مسئولین شده بودند. آقای هاشمی مینویسد: «پیش از ظهر احمدآقا آمد. ... اشاره به ضرر و خطر انجمن حجتیّه برای
بعضی مقامات داشت.»
حضرت امام که تا آن زمان هیچگونه موضعگیری علنی در مورد انجمن نکرده و حتّی برای مدّتی نیز آقای خزعلی را به عنوان ناظر خود بر انجمن نصب کرده بودند، گویا دیگر امیدی به آفت زدایی از این درخت کهنسال نداشتند. در آن شرایط دیگر تکیه و اعتماد بر چنین درختی عاقلانه نبود. لذا آقای هاشمی در سال 1362، یعنی پس از دو سال کشمکش در مورد انجمن، می نویسد: «آقای [حمید] زیارتی آمد. اخیراً به امر امام، مسئول مرکز اسناد انقلاباسلامی شده است. امام گفتهاند افراد حجتیّه ای را بیرون بریزد. می گفت کارها می خوابد و باید قبلاً افرادی پیدا کنیم.» امّا چنانچه بعدها خود آقای سیّدحمید روحانی(زیارتی) در جلد سوّم کتاب نهضت امامخمینی نوشت، این تصمیم کاملاً صحیح بوده است. ایشان پس از توضیحی دربارهی دستیابی گروههای مرموز سیاسی به اسناد و مدارک رژیم گذشته پس از پیروزی انقلاب، می نویسد: «انجمن حجتیّه بر مرکز اسناد چیره شد و سرپرستی آن مرکز را بر دوش گرفت و نزدیک چهار سال در دوران سرپرستی خود در راه ربودن، نابودکردن و پنهان داشتن اسناد خیانت بار انجمن کوشش کرد. از این رو، امروز دستیابی به اسنادی که بتواند ماهیّت این گروهها را به شکل ریشه ای نمایان سازد، به آسانی به دست نمی آید.»
گزارشها دربارهی فعالیّت و تفکّرات انحرافی انجمن حجتیّه، روزبهروز نگرانکنندهتر میشد. در خاطرات 21/3/1362 آقای هاشمی آمده است: «امام جمعه
شیروان هم به منزل آمد و از فعالیّت انجمن حجتیّه گفت و هم از نوار جدیدی از آقای[محمود]
حلبی که صلاحیّت غیر اماممعصوم، برای بعضی از کارهای جاری انقلاب را منکر شده
است.» سرانجام حضرت امام که معضل شدن انجمن حجتیّه را در جامعه می دیدند، طیّ
سخنانی بدون ذکر نام از شخص یا گروهی، فرمودند: «از بس تزریق شده بود در این
مغزها، باورشان آمده بود که ما باید برویم توی مدرسه درس بخوانیم، چه کار داریم به
اینکه به ملّت چه می گذرد؛ آن امر مردم، امر حکومت با قیصر است. به ما چه ربطی
دارد؟ و یکدسته دیگر هم که تزشان این است که بگذارید تا معصیت زیاد بشود تا حضرت
صاحب بیاید. ... این اعوجاجات را بردارید. این دسته بندیها را برای خاطر خدا اگر
مُسلمید و برای خاطر کشورتان اگر ملّی هستید، این دسته بندیها را بردارید و در این
موجی که الان این ملت را به پیش دارد می برد، در این موج خودتان را وارد کنیدو بر
خلاف این موج حرکت نکنید که دست و پایتان خواهد شکست.»
پس از این بیانات حضرت امام، انجمن حجتیّه که دیگر شیوه ی همگام نشان دادن خود را با جمهوریاسلامی، نتیجه بخش نمی دید، تصمیم به تعطیلی ظاهری گرفت. امّا میخواست تا دستور آن از جانب امام باشد که در آینده از این امر به نفع خود بهرهبرداری نماید. آقای هاشمی یک روز پس از سخنرانی امام می نویسد: «بعد از جلسه، با آقای خامنهای ... راجع به وزارت اطّلاعات و [انجمن] حجتیّه [صحبت کردیم]. آقای خامنه ای گفتند بعد از صحبتهای امام، [انجمن] حجتیّه احساس خطر کرده و آماده اعلام انحلال است. اما مایل است به امر امام باشد و آقای[محمود] حلبی، نامهای به امام نوشته است. حدس می زنم امام چنین امری نکنند؛ خودشان باید اقدام کنند.» در نهایت انجمن حجتیّه با صدور بیانیّهای اعلام تعطیلی نمود. حجتالاسلام رحیمیان که از اعضای امین دفتر حضرت امام بوده، با بیان خاطرهای جالب، ذکاوت و شناخت دقیق امام از انجمن را ذکر می کند. نگاهی به فعّالیّتهای کنونی انجمن حجتیّه، صحّت این پیش بینی امام را نشان می دهد: «در اوایل مردادماه 1362 بعد از سخنرانی حضرت امام که در آن بدون ذکر نام، انجمن حجّتیه را مورد حمله قرار دادند، مضمون نامه ای که ازسوی این تشکیلات فرستاده شده بود، مبنی بر اعلام تعطیل فعالیّتها و جلسه هایشان، به عرض حضرت امام رسید. قبل از قرائت متن، به عرض رسید که انجمن حجتیّه اعلام انحلال کرده است. وقتی متن قرائت شد - که در آن تعبیر «تعطیل» به کار رفته بود - با تبسم فرمودند: "تعطیل، غیر از انحلال است. اینکه فایده ندارد. اگر فکر می کنند منظور، آنها هستند، این کار اثری ندارد. آنها که فاسد هستند، کار خودشان را می کنند و آنها که سالم بوده اند، قبلا هم ...".» در سالهای بعد نیز، خاطرات آقای هاشمی خالی از مباحث و مشکلات مربوط به انجمن نیست.
اما از آنجا که دیگر بحرانهای موجود چون سال 60 نبوده و قابلیت پرداختن به برخی دیگر از مسائل بوجود امده بود مواضع شفاف تری در قبال انجمن اتخاذ می شد .بعنوان مثال ریاست محترم جمهوری حضرت ایت الله خامنه ای در تاریخ 14/12/64 در مسجد دانشگاه تهران در پاسخ به پرسشی درباره انجمن حجتیه فرمودند : « بنده نظرم را راجع به انجمن حجتیه روشن و صریح به همه شما می گویم . انجمن حجتیه قبل از انقلاب با انقلاب نبود بعضی از افرادشان کار فعال ضد انقلابی هم می کردند بعضی فقط با انقلاب نبودند ضد انقلابی هم نبودند ، بعد انقلاب شد بسیاری از کسانی که با انقلاب نبودند بعد از آنکه عظمت و شکوه انقلاب را دیدند پیوستند به انقلاب ،حتی بسیاری از کسانی که در آنوقت یک حرکت منافی با انقلاب هم می کردند پیوستند به انقلاب و مشاغلی گرفتند در جاهای مختلف ...پس آن کسانی در گذشته جزو انجمن حجتیه بودند اما الان اولا جزو تشکیلاتش نیستند یعنی جزو انجمن نیستند ثانیا دلبسته انقلابند من میگویم اینها خوبند و مثل بقیه مردم از انها استفاده می کنیم »18 ایشان در ادامه از هر کسی که "جزو تشکیلات است با انقلاب میانه ای ندارد دلزده از انقلاب است ، به امام اعتقادی ندارد ، ارادتی ندارد ، تقلید از دیگران میکند ، برای انقلاب حاضرنیست یک ذره از وقتش را سرمایه گذاری کند " به شدت اعلام انزجار کردند خواه انجمنی باشد یا غیر انجمنی .
1- عبور از بحران، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، نشر معارف انقلاب، چاپ نهم 1386، ص231
2-همان، ص297
3-همان، ص319
-4همان، ص320
5- روزنامه اطلاعات، یکشنبه 6/10/1360، ص3
7- در شناخت حزب قاعدین زمان ، عماد الدین باقی ، نشر دانش اسلامی ، چاپ پنجم اسفند 1365 ص 126
8- عبور از بحران، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، نشر معارف انقلاب، چاپ نهم 1386، ص356
9- پس از بحران، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، نشر معارف انقلاب، چاپ سوم 1386، ص104
10- همان، ص187
11 - همان، ص192
12 - همانجا
13- آرامش و چالش، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، نشر معارف انقلاب، چاپ سوم 1386، ص50
14- همان، ص83
15- نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم پاییز74، ج3، ص188
16- آرامش و چالش، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، نشر معارف انقلاب، چاپ سوم 1386، ص115
15- نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم پاییز74، ج3، ص188
16- آرامش و چالش، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، نشر معارف انقلاب، چاپ سوم 1386، ص115
17- صحیفه امام،ج17، ص533
18- آرامش و چالش، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، نشر معارف انقلاب، چاپ سوم 1386، ص146
- ۹۳/۰۱/۰۲
با سلام
لینک ویژه نامه " همه مسولیم " ویژه شهید علی خلیلی و امر به معروف و نهی از منکر، در سایت مبارز کلیپ.
لطفا مطالعه و تا حد امکان در معرفی و توزیع آن اقدام فرمایید.
یا علی. التماس دعا.
http://www.mobarezclip.com/?p=4918&cpage=1#comment-6824